وانیل و شکلات
نویسنده:
از وواکاساتی مودینیانی
مترجم:
لیلا صدری
امتیاز دهید
سرآغاز داستان:
یکشنبه ۲۴ می
آندرئای عزیز، نکبت زندگی من!
بارها تو را تهدید کردم که ترکت میکنم و هرگز این کار را نکردم. اما اکنون میروم. خوب میدانی که در تصمیماتم کند اما مصمم هستم. در هژده سال زندگی زناشویی به خودخواهی تو به قدرتت در دروغ گفتن، به ترسهایت و به ناپختگی کودکانه ات پی بردم. نمی خواهم بدانم بدون من چطور از پس مشکلات برمی آیی با توجه به اینکه به تنهایی قادر به باز کردن یک قوطی آبجو نیز نیستی! اگر مایل به ادامه زندگی باشی، مطمئناً یاد خواهی گرفت که از خودت، از سه فرزندمان و از باغ وحشی که اسمش را خانه گذاشته ایم، مراقبت کنی. دستور دادن و اداره کردن مستخدم که تو او را با مهربانی و لطف «احمق» صدا میکنی کار ساده ای نخواهد بود. همینطور مدارا کردن با خواهر آلفونسینا که هربار میگوید اگر لوکا کوچولو را غسل تعمید ندهیم به عقوبت الهی گرفتار خواهیم شد. همچنین کنار آمدن با مادرت که از خانه خارج می شود و برای پیدا کردنش باید تمام شهر را زیر پا بگذاری. با روانشناس لوکا، با دانیل که در پانزده سالگی هنوز جایش را خیس می کند. با قبضهای پرداختی به پست و قبضهایی که باید به بانک بپردازی و با صورت خرید روزانه باید مانند باد بین مدرسه و مهدکودک لوکا و مدرسه رقص لوچیا در حرکت باشی...
بیشتر
یکشنبه ۲۴ می
آندرئای عزیز، نکبت زندگی من!
بارها تو را تهدید کردم که ترکت میکنم و هرگز این کار را نکردم. اما اکنون میروم. خوب میدانی که در تصمیماتم کند اما مصمم هستم. در هژده سال زندگی زناشویی به خودخواهی تو به قدرتت در دروغ گفتن، به ترسهایت و به ناپختگی کودکانه ات پی بردم. نمی خواهم بدانم بدون من چطور از پس مشکلات برمی آیی با توجه به اینکه به تنهایی قادر به باز کردن یک قوطی آبجو نیز نیستی! اگر مایل به ادامه زندگی باشی، مطمئناً یاد خواهی گرفت که از خودت، از سه فرزندمان و از باغ وحشی که اسمش را خانه گذاشته ایم، مراقبت کنی. دستور دادن و اداره کردن مستخدم که تو او را با مهربانی و لطف «احمق» صدا میکنی کار ساده ای نخواهد بود. همینطور مدارا کردن با خواهر آلفونسینا که هربار میگوید اگر لوکا کوچولو را غسل تعمید ندهیم به عقوبت الهی گرفتار خواهیم شد. همچنین کنار آمدن با مادرت که از خانه خارج می شود و برای پیدا کردنش باید تمام شهر را زیر پا بگذاری. با روانشناس لوکا، با دانیل که در پانزده سالگی هنوز جایش را خیس می کند. با قبضهای پرداختی به پست و قبضهایی که باید به بانک بپردازی و با صورت خرید روزانه باید مانند باد بین مدرسه و مهدکودک لوکا و مدرسه رقص لوچیا در حرکت باشی...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وانیل و شکلات