رسته‌ها
بازی عشق
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 240 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 240 رای
بخشی از کتاب:
ساعت 9ونیم صبح بود که من و پدر مادرم وارد ایستگاه قطار تهران _مشهد شدیم من از روی پله های بلند ایستگاه دو رشته قطار سیاهرنگ رو دیدم که آدم ها مثل مورچه از سر و کلشون بالا میرفتن و من از نوعی ترس و نگرانی پر شده بودم
پدرم که با اون قد کوتاه و چاقش بزحمت ساک و مقداری خرت و پرت و به جلو میکشید اول نگاهی به محیط ایستگاه انداخت و بعد با همان لحن آرام و دوستانه اش گفت:
- مریم! مواظب باش بابا! خیلی شلوغه!
آه که این پدر من چقدر مهربان و خوبست.همیشه و در همه جا مواظب مریمش هست . همیشه و همیشه مریمش و همون دختر بچه توپول و شیطونی میبینه که وقتی دستاش و میگرفت و اونو به خیابون میبرد ناگهان مریم دستش و از دست پدر میکشید و از لابه لای اتومبیلها به اون طرف خیابون میدوید و عرق سرد ترس را بر پشت پدر بر جا میگذاشت.........
سرم را برگردوندم. به چهره عرق کرده پدر و قدمهای آهسته مادر که همیشه در سکوت راه میرفت نگاه کردم و گفتم:
- پدرجون نترس! من حالا یک دختر شونزده ساله ام!
پدر از سر رضایت لبخندی زد......او همیشه به دختر کوچکش افتخار میکرد................
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
290
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1388/04/19

کتاب‌های مرتبط

فرزانه
فرزانه
5 امتیاز
از 2 رای
نامه یک زن ناشناس
نامه یک زن ناشناس
4.2 امتیاز
از 92 رای
Flirting with Boys
Flirting with Boys
5 امتیاز
از 3 رای
شبی که سحر نداشت - جلد 1
شبی که سحر نداشت - جلد 1
4.7 امتیاز
از 21 رای
شهر باران - جلد 1
شهر باران - جلد 1
3.5 امتیاز
از 24 رای
آیا برامس را دوست دارید
آیا برامس را دوست دارید
4.3 امتیاز
از 14 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بازی عشق

تعداد دیدگاه‌ها:
58
بازی عشق ; جذاب و پر کشش و غم انگیز. ر . اعتمادی کتابی به نام, عالیجناب عشق, داره . عالی نوشته, حتما بخوانید,, عالیجناب عشق 5-6 سال پیش چاپ شد و پرفروش بود.
عال بود اما به خاطر فونتش امتیاز 2 بهش دادم
کتاب انتخابی شما عالی بود، اما خواندن مطالب ار طریق صفحه ی مونیتور همین طوریش سخت هست، ایکاش کمی با کیفیت تر اسکن میشد. به هر حال ممنون.
بازی عشق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک