رسته‌ها
نوبت عاشقی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 71 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 71 رای
از متن کتاب:
در تمام آن سالها مادرم ظهرها مرا به زور می خوابانید؛ اما خوابی نبود؛ سراسر خیال بود و خاطره از بازی فشار انگشتان بر پلک های هم آمده، چشم و گشودن یکباره آن هجوم ستاره ها را به یاد دارم که از آسمان اتاق کوچک مان بر زمین گلیمی که بر آن خوابیده بودم میریخت. خرمگسی که زیاد وزوز میکرد مرا به کشتن خود میخواند. خیال مگس کش را بر می داشتم و سه بار به روی آن میکوبیدم؛ اگر وز وز نمی کرد، لابد مرده بود.
در همان سالها که پنج ساله بودم ازدواج کردم؛ با دختری از خیال و خانه همسایه که بزرگتر از من بود و بچه ای داشتیم که در تنهایی آن ظهرهای خوابزده او را به گردش می بردم سوار چرخ و فلکی می شدیم و از بالا و بغل می چرخیدیم خوب یادم هست تا مدتها اسم پسرم "صندل" بود. موهای بوری داشت و از من بهتر بلد بود کتاب فارسی را بخواند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
106
آپلود شده توسط:
soli67
soli67
1388/04/13

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
وقت دیگر، شاید... : فیلمنامه
وقت دیگر، شاید... : فیلمنامه
3.5 امتیاز
از 9 رای
سلام بر خورشید
سلام بر خورشید
4.2 امتیاز
از 41 رای
فیلمنامه عروس
فیلمنامه عروس
3 امتیاز
از 1 رای
بودا: فیلمنامه
بودا: فیلمنامه
3 امتیاز
از 1 رای
پرزیدنت: فیلمنامه
پرزیدنت: فیلمنامه
3 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نوبت عاشقی

تعداد دیدگاه‌ها:
7
نوبت عاشقی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک