رسته‌ها
شاهزاده و گدا
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 63 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 63 رای
✔️ این داستان دربارهٔ پادشاه ششم انگلستان نوشته شده است. در ربع دوم قرن شانزدهم میلادی، در یکی از روزهای پاییزی، در خانواده‌ای فقیر، پسری به دنیا آمد که خانواده‌اش نمی‌خواستند به دنیا بیاید. ولی در همان روز در خانوادهٔ پادشاه انگلستان - هنری هشتم – پسری به دنیا آمد که نه تنها خانواده‌اش بلکه همهٔ مردم انگلستان منتظر به دنیا آمدنش بودند. آن روز همه دربارهٔ به دنیا آمدن ادوارد تئودور، شاهزادهٔ ویلز حرف می‌زدند و شاهزاده در پارچه‌های ابریشم و اطلسی، در خواب ناز بود، اما کسی از به دنیا آمدن کودک دیگر یعنی تام کانتی که لای پارچه‌های کهنه و پاره پوره خوابیده بود حرف نمی‌زد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
278
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Pir pesar
Pir pesar
1389/12/07

کتاب‌های مرتبط

سمفونی فراموشی
سمفونی فراموشی
5 امتیاز
از 3 رای
Mary Louise Solves a Mystery
Mary Louise Solves a Mystery
5 امتیاز
از 1 رای
Dear Mr. Henshaw
Dear Mr. Henshaw
0 امتیاز
از 0 رای
خون واقعی - جلد 4: مرگ پنهان
خون واقعی - جلد 4: مرگ پنهان
4.9 امتیاز
از 10 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شاهزاده و گدا

تعداد دیدگاه‌ها:
25
عیب نداره. تو اینترنت از این اشتباهات خیلی رخ میده. یه بار می خواستم لیست کسانی رو که یکی از کتابهای بارگذاری خودمو لایک کرده بودن ببینم که دستم رفت روی دگمۀ ابراز تنفر از کتاب خودم. :))
[quote='Daftarpour']و امّا بعد، حاجی بازاری ما وقتی دید ترجمۀ رمان تام سایرِ پرویز داریوش تموم شده و تا ناشرش بفهمه دیگه نایاب شده و دست به چاپ دوباره‌ش بزنه چند سالی طول می‌کشه، باز برای فریب خواننده‌های جوون که مثل محصّلهای اون دوران خوب رو از بد تشخیص نمی‌دادن به تشابه اسمیش متوسّل شد و از این رمان شاهکار دیگه‌ای، به قول شما، خلق کرد. بعداً دید بابا دنیا بی در و پیکرتر از این حرفهاس و میشه بدون هیچ سر خری به ترجمه‌های قاضی و بقیّه هم دستبرد بزنه بدون اینکه آدمهای پاک-نهادی مثل شمام بهش شک کنن، خودشو از مترجم کتابهای درسی به مرحلۀ مترجم ادبی ارتقا داد. البته دیگه دیده بود اینجا مثل هیچ جای دیگه‌ای نیس که از شعرا برای درج شعرشون در گلچین یا منتخبی اجازه لازم باشه و گزینه‌ای از شعر شعرای معاصر هم منتشر کرد با عنوان راهیان شعر امروز (یادم نیس، شاید هم راهیان شعر نو) که براش حکم کارآموزی برای نگارش راهیان کربلای بعد از انقلابش رو داشت. دیگه بقیّه رو به صورت اشاره گفته‌م که بعد از انقلاب مثل همۀ فرصت‌طلبهای دیگه، البته در حوزۀ تخصّص و خلاف خودش، به ترجمه‌های کذائیش از اون کتابهای والا و پرفروش دینی رو آورد و حاجی هم شد. خدا رحمتمون کنه.[/quote]
دوست عزیز عرض پوزش میخواستم برای شما لایک بزنم اشتباهی گزارش رد شد.
خواهش می‌کنم منو ببخشین و چون از وصله-پینۀ ترجمه‌های دیگرون حرف به میون اومد، اجازه بدین به ترجمۀ مرحوم طاهره صفّارزاده هم از قرآن اشاره‌ای بکنم. هر کسی مقدّمات زبان انگلیسی رو بدونه می‌دونه که مثلا توی ترجمۀ جمله‌ای مثل "از دیشب تا الآن داره بارون میاد" حرف اضافۀ "از" به جای from به since برگردونده میشه. نگاهی به مؤخّره‌ای که این خانم هم در انتهای ترجمه‌ش به انگلیسی نوشته بندازین تا این مورد و خیلی چیزهای دیگه رو ببینین و از اون fromش و اون ترجمه‌ای که با وصله-پینۀ حدوداً 40-50 ترجمۀ تقریباً یا کاملاً معتبرِ انگلیسی از قرآن درست کرده و به اسم ترجمۀ خودش جا زده شاخ در بیارین. نه به اون انگلیسیِ پائینتر از سطحِ مقدّماتیش و نه به اون زبان والا و مهجور و ادیبانۀ انگلیسیِ ترجمه‌ش! چطور هراران نفر رم سر کار گذاشت و هنوز هم که هنوزه چه تجلیلها که ازش نمیشه!
و امّا بعد، حاجی بازاری ما وقتی دید ترجمۀ رمان تام سایرِ پرویز داریوش تموم شده و تا ناشرش بفهمه دیگه نایاب شده و دست به چاپ دوباره‌ش بزنه چند سالی طول می‌کشه، باز برای فریب خواننده‌های جوون که مثل محصّلهای اون دوران خوب رو از بد تشخیص نمی‌دادن به تشابه اسمیش متوسّل شد و از این رمان شاهکار دیگه‌ای، به قول شما، خلق کرد. بعداً دید بابا دنیا بی در و پیکرتر از این حرفهاس و میشه بدون هیچ سر خری به ترجمه‌های قاضی و بقیّه هم دستبرد بزنه بدون اینکه آدمهای پاک-نهادی مثل شمام بهش شک کنن، خودشو از مترجم کتابهای درسی به مرحلۀ مترجم ادبی ارتقا داد. البته دیگه دیده بود اینجا مثل هیچ جای دیگه‌ای نیس که از شعرا برای درج شعرشون در گلچین یا منتخبی اجازه لازم باشه و گزینه‌ای از شعر شعرای معاصر هم منتشر کرد با عنوان راهیان شعر امروز (یادم نیس، شاید هم راهیان شعر نو) که براش حکم کارآموزی برای نگارش راهیان کربلای بعد از انقلابش رو داشت. دیگه بقیّه رو به صورت اشاره گفته‌م که بعد از انقلاب مثل همۀ فرصت‌طلبهای دیگه، البته در حوزۀ تخصّص و خلاف خودش، به ترجمه‌های کذائیش از اون کتابهای والا و پرفروش دینی رو آورد و حاجی هم شد. خدا رحمتمون کنه.
البته خانم اتّحادیّه از نظر تسلّط مثل حدّادی بود، نه اینکه مثل حاجی کارهاش نسخه-برگردونِ کتابهای حدّادی باشه. بعداً کتابهای دایرکت متد به تدریج با کتابهای جدیدی جایگزین شدن که تدوین داخل ایران بودن، Modern English و New Students Speak English و بعد هم Graded English، حدّادی و اتّحادیّه باز هم به نگارش راهنما برای این کتابها ادامه دادن و حاجی بعد از انقلاب هم دیگه دو منبع برای سرقت در اختیار داشت. اهل بخیه از سبک اتّحادیّه می‌دونستن کارش، طبق فرمایش شما، اصیله و مال خودشه و ترجمۀ دیگه‌ایه ولی همینجور هم از قرائن می‌دونستن کار حاجی نسخه-برگردون کتابهای اونهاس. معلّمها، که بدبختانه عدّه‌شون کم بود، اینها رو می‌خریدن و محصّلها هم کارهای حاجی رو با تیراژ هزاران هزار! حاجی خدابیامرز ما بعد از طیِ دوران مقدّماتیِ ظرافتها و لطائف کار وارد مرحلۀ دیگه‌ای شد، کُپی ترجمه‌هایی از آثار ادبی. این البته مرحله و دورۀ متوسّطِ سَرَقات حاجی بود و بعد از انقلاب وارد دورۀ عالی حرفۀ شریفش شد که سرقت و وصله-پینۀ ترجمه‌های قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفۀ سجّادیّه بود.
طاقی که زدم ریخت. اون مقداری رو که نوشتم باید دوباره بنویسم. همه اشتباهاً پاک شد. مرحوم مغفور حاجی شاهین متولّد 1320 شمسی بود و سَرَقاتشو از اوّلین سالهای دهۀ 40 شمسی شروع کرد. بعد از دیپلم و از همون جوونیهاش کارمند یکی از ادارات مرتبط با بازار شده بود و عرصۀ فرهنگ رم با بازار یکی گرفته بود. کسی بود به اسم ایاز حدّادی که از اواخر دهۀ 30 برای کتابهای درسیِ انگلیسی راهنما می‌نوشت. به کارش هم تسلّط مقبولی داشت. اون زمان کتابهای Direct Method تو دبیرستانها تدریس می‌شد و حدّادی برای هر 5 جلدش راهنمایی نوشته بود و یک جلد هم فرهنگ لغات همۀ مجلّدات پنجگانه‌ش. حاجی خدابیامرز ما هم که اون زمان هنوز متحوّل نشده و جوونی حدوداً 20 ساله بود کارشو با تخم‌مرغ دزدی از حدّادی شروع کرد و آخرش وقتی دید تو این دنیای بی‌ در و پیکر کسی مثل حدّادی تا بخواد ثابت کنه خر نیس دُم و پوستش تو راهروهای دادگاهها کنده شده شتر دزد قهاری از آب در اومد و رفت سراغ ترجمۀ مترجمین قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفۀ سجّادیّه. البته اینها دیگه به بعد از انقلاب بر می‌گرده که دید دیگه نون تو این کتابهاس. حدّادی لغات جدید هر درس از کتابهای درسی رو با تلّفظِ هم بریتانیایی و هم امریکائیشون قبل از ترجمۀ جمله به جملۀ درس می‌آورد و بعد هم تمرینات رو حل می‌کرد ولی حاجی بعد از انقلابمون چون می‌ترسید کسانی دیگه پیدا بشن و نباید فرصت رو از دست بده فقط ترجمۀ درسها رو از روی دست حدّادی می‌اورد و جواب تمرینها رو می‌داد. مثلاً خانم دکتر منصوره اتّحادیّه، که اون زمان لیسانسیه بود و هنوز خیلی سال مونده بود دکتر تاریخ و استاد دانشگاه شهید بهشتی بشه، راهنماهایی مثل حدّادی می‌نوشت.
البته از نظر تسلّط مثل حدّادی بود، نه اینکه مثل حاجی کارهاش نسخه-برگردونِ کتابهای حدّادی باشه. با این وضع چشمهام و صفحه‌کلید داغونم نوشتنِ اینها خیلی سخته برام ولی تقصیر خودم شد که اون قاچ لعنتیِ خربزه رو خوردم. ناچارم ادامه بدم. کاش مجبورم نمی‌کردین! حالا به اون کتابها دسترسی ندارم که شاه-کلیدهای شبیه اون "رغمارغم" رو از توی کارهای حاجی در بیارم تا شاید قانع بشین. حدّادی بعداً برای کتابهایی غیردرسی هم، مثل Graded Exercises in English، راهنما نوشت و حاجی که دید همۀ زبان‌آموزهای اون دوران چقدر این کتابو لازم دارن، باز هم مثل انگل چسبید به حدّادی و قارچ تولید کرد.
سلام عرض می‌کنم. احتمالاً می‌دونین که بدبختانه با محاجّه و مناظره، که عاقبت به مشاجره می‌کشه، میونه‌ای ندارم (از محبّت دوستی خیزد؛ از دوستی جدل خیزد وز جدل کینه؛ چون از محبّت اینگونه بینی، چونان کرگدن تنها سفر کن— البته مطمئنم تو ذوفم نمی‌زنین و نمیگین اینجا بحث محبّت نیس). به هر حال، برای پرهیز از بی‌ادبی، ناچارم باز هم چند جمله‌ای در پی فرمایش شما عرض کنم. این فرمایش شما نظر علمای ترجمه هم هس و همین نقطۀ کور هستش، البته برای حوزۀ ترجمه در ایران، که علماش کاری با سبک‌شناسی ندارن و از ویژگیهای ادبی یا زبانشناختی سبک اصلاً اطّلاعی ندارن، که اینجوری سارقها رو شیر می‌کنه. از کتابی یه ترجمه بازار اومد و همزمان باهاش هم ترجمه‌ای دیگه. مترجم اوّلی، که با منم آشنا بود، می‌گفت این مترجمین که چند نفری ترجمۀ دوّم رو منتشر کرده‌ن تو انتشارات، چندین ماه قبل از انتشار و از همون ابتدای کار، از طریق یکی از کارمندهای انتشارات ترجمه‌شو برده‌ن و اون چند ماه اونو از فارسی به فارسی برگردونده و اصطلاحاً تعبیر کرده‌ن. چیزی که سبب شد حرفشو باور کنم این بود که هرچند ترجمۀ مشترک اون سه مترجم لغاتی آجری و مطنطن مثل "شامخ" و "رزانت" داشت، همه جا، از ابتدا تا انتهای کتاب به جای علی‌رغم نوشته بودن "رغمارغم‍"! امیدوارم نفرمائین این یک کلمه نمیتونه مستند ما قرار بگیره. اتّفاقاً همین یک کلمه کلید کشف سرقتشون هست. موارد دیگه‌ای هم بود که زحمت نمیدم. اگه حوصله داشته باشین و اعضای گرامی سایت رم ملول نمی‌کنم کمی از خاطراتمو دربارۀ شاهکارهای مرحوم حاجی شاهین عرض می‌کنم.
جناب دفترپور گرامی سلام بر شما ،
من نمیدانستم "مارک تواین " به حج رفته بوده و در روزنامه اطلاعات مقاله هم مینوشته است !!
از شوخی گذشته ، البته روی سخن شما با" مترجم" این کتاب بوده است ، اما بیاد داشته باشید کسی که کتابی را ترجمه میکند طبیعی است که باید به اصل متن وفادار باشد پس بنابراین اگر هزار تا مترجم( برای ترجمه از زبان انگلیسی ماشالله میلیونها مترجم هست ) همان یک کتاب را ترجمه کنند کارشان کم و بیش به یکدیگر همانندی دارد و این همانندی ترجمه بخاطر یکسان بودن اصل متن است مگر اینکه همچون ذبیح الله منصوری و دیگران روایتی دیگر از متن اصل را فراهم آورده باشند ،
سلامٌ علیکم.
اجازه میخوام فتوایی داعشانه صادر و عرض کنم هر کسی کتاب‌های این حاجی رو اینجا یا هر جای دیگه آپلود کنه جهاد کرده. :)) تو این 50-60 سال گذشته به حاصل زحمت دیگرون با پس و پیش کلمات و تغییر ساخت‌های دستوریشون دستبرد زد. از شیّادان درجه 1 فرهنگی بود که اواخر عمر هم، همین سال‌های اخیر، دست از حقّه‌بازیش نکشید و برای رنگ‌کردن عوام حج رفت و تو روزنامۀ اطّلاعات یا کیهان هم شرح این زیارت خدعه‌آمیزش رو تا مدّتها، باز هم برای پول‌ در آوردن، به صورت پاورقی منتشر کرد.
والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته. :))
شاهزاده و گدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک