قصه هستی
نویسنده:
مرتضی رضوان
امتیاز دهید
هستی از زندانی شدن پسر همسایه اش به جرم مخالفت با حکومت آگاه میشود و میکوشد دیگر بچه ها را نیز از ستمی که به حسن و دیگر روستاییان میرود، آگاه کند. هنگامی که خانواده ى هستی از کار او با خبر میشوند، در طویله زندانی اش میکنند. مادربزرگ هستی پدر و مادر او را سرزنش مىکند و هستی را از طویله بیرون میآورد. هستى از آن پس باز هم به آگاه کردن بچه ها و مردم ده مىپردازد...
بیشتر
آپلود شده توسط:
Pir pesar
1389/10/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قصه هستی