آذری یا زبان باستان آذربایجان
نویسنده:
احمد کسروی
امتیاز دهید
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرقشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامعترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترکتبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرقشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامعترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترکتبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
آپلود شده توسط:
Reza
1388/04/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان
این سفرنامه های که شماذکر کردیدهم تاریخ بیشتر از 400سال را نشان نمیدهد.امپراطوران ترک نمی توانستند زبان خود با زبان ترکی جایگزین کنند چون قلمرو زبان فارسی انقدر گسترده بود که هیچ قومی را توانایی این کار نیست.
زبان فارسی همیشه زبان اول و رسمی دربار سامانیان و صفاریان و غزنویان و شدادیان و اتابکان مراغه و آذربایجان و خوارزمشاهیان و سلجوقیان و ایلخانیان و قاجار و ده ها سلسله ایرانیتبار و ترکتبار حاکم بر ایران بود. تنها در زمان صفویه با اینکه زبان دربار ترکی بود باز زبان فارسی زبان کتبی و رسمی کشور بود و سکهها و کتابها و مدارک تاریخی به این زبان هستند. حتی این زبان همانطور که همه میدانند زبان رسمی آنوتولی در دوران سلجوقیان و حتی دوران آغازی عثمانیان نیز بود. و سلسلههای تیموریان و مغولان هند هم این زبان را زبان رسمی سرزمین خود داشتند. با وجود اینکه در دوران تیموریان ترکی جغتای قوت گرفت ولی هرگز نتوانست همپای زبان پارسی به رسمیت شناخته شود و کم کم آن زبان به فراموشی سپرده شد چنانکه امروز ترکی جغتایی یک زبان مرده حساب میشود. همانطور که ترکی عثمانی (تنها زبان رسمی مهم دیگر ترکی) نیز امروز یک زبان مرده حساب میشود و البته مرده شدن آن زبان تقصیر سیاستهای اتاترک است .
اما در رابطه با زبان فارسی و به قانون رسمی شدن آن در کشور ایران باید به قانون مشروطه اشاره کرد. متن مشروطه و تمامی اسناد مشروطه به زبان پارسی است.
رسمی بودن زبان فارسی هم در دوران مشروطه و هم در دوران انقلاب اسلامی یک امر مردمی است و از طریق مجلس مردمی این زبان به طور قانونی نیز رسمی میشود. منشور انقلاب مشروطه نیز تنها به زبان فارسی است و در انقلاب مشروطه هیچ جا به زبان دیگری اشاره نشده است و همه جا از ملت ایران سخن رفته است.
بنابراین اینکه رضاشاه زبان فارسی را زبان رسمی کشور کردهاست! یک دروغ است. زبان فارسی همیشه جایگاه ویژهای در ایران داشته است. همین نکته بس که در مقبره الشعراء تبریز بجز شهریار تمامی شاعران دیگر پارسیگو هستند و اغلب البته پیش از دوران ترکزبان شدن آذربایجان در آن مکان بودند
از تمام پادشاهان ترک ایرانی تبار که در پی این بودند که نسب خود را به ساسانیان برسانند و اسم فرزندان خود را اسم پارسی میگذاشتند و از همه انهایی که مقدمات حمله ی مغول به ایران را فراهم نمودند و از همه ی انهایی که شرق و غرب و جنوب و شمال مملکت رابه دوستان اجنوی خودشان هدیه کردند کمال تشکر و قدر دانی را داریم و ...
بالا ترین مقام ایرانیان سربازی است:امیر کبیر.حسنک وزیر.خواجه رشیدالدین همدانی و ... سرباز بودند.
چنان که اشاره شد "روند تدریجی جایگزینی زبان ترکی با زبان مادری آذربایجانیان تنها در قرن یازدهم هجری (کمتر از سه سده پیش) کامل گردید". این تاریخ ها که شما فرمودید نیز هر دو مربوط به همان قرن یازدهم هجری است.
لطفا اگر مآخذ و مستنداتی در دست دارید که تاریخ رواج و همه گیری زبان ترکی میان ایرانیان آذربایجان را به زمانی کهن تر از دوران همه گیری زبان پهلوی میان ایشان (آنچه به نقل از تواریخ متعدد آوردم ) باز می گرداند بفرمایید.
به راستی اسف بار است که یک آذربایجانی به جای بالیدن به بزرگان بی بدیلی همچون ستارخان و باقرخان و ثقه الاسلام و کسروی و شهریار به درنده خویانی همچون تیمور لنگ و دیگر سرکردگان اقوام نیمه وحشی غز و تاتار فخر کند که نه تنها هیچگونه پیوستگی نژادی با آذربایجانیان ایران نداشتند که به گواه تاریخ چه خونها که در یورش ها و تاراج های وحشیانه خود از مردمان آذربایجان (همچون دیگر مردمان ایران زمین) به ناروا نریختند.
از آنجا که هر حقیقتی چون بر زبان پارسی گویی جاری شود ناروا می پندارید شمه ای از حقیقت را از زبان یک استاد فرهیخته ی آذری (استاد یحیی ذکاء تبریزی) بشنوید. (بسیار جالب است که ارزنده ترین پژوهش ها در باب پیشینه ی زبان و فرهنگ مردمان آذربایجان را که همواره خاری در چشم دروغزنان پان ترک بوده است بزرگانی از همان خطه گهرخیز همچون شادروان کسروی تبریزی ، دکتر منوچهر مرتضوی (تبریزی) ، استاد یحیی ذکاء تبریزی ، دکتر ریاحی خوئی ، استاد عبدالعلی کارنگ (تبریزی) و ... عرضه کرده اند)
بخشی از سخنرانی استاد یحیی ذکاء تبریزی پیرامون چگونگی راه یافتن زبان ترکی به آذربایجان:
"... در این سالهای شوم و سیاه [دوران حکمرانی فرمانروایان ترک] تاریخ آذربایگان و تبریز بود که عنصر ایرانی این سرزمین بکلی دستش از حکومت و فرمانروایی و کشورداری و سپاهیگری کوتاه شد و قدرت و حکومت و سیاست و اداره کشور به دست سران ایلهای قزلباش و تیره های ترکمان ترک زبان افتاد که بر سر چاپیدن و غارت هست و نیست مردم و به یغما بردن دسترنج و دارایی آنان با یکدیگر به رقابت و پیکار برخاسته بودند و چون در آن زمانهای پرشور و شر بیشتر کارهای حکومتی و لشکری و اردو با زبان ترکی انجام می یافت مردم به ناچار این زبان را فرا گرفتند و زبان خودشان یعنی آذری که یکی از شاخه های زبان ایرانی است و یکی از کهن ترین زبان هایی که مردم آذربایگان بدان سخن می گفتند رفته رفته ناتوان گردید. ...
... آذربایگانی ها ترک نیستند و من از همه دوستان خواهش می کنم که رعایت این نکته را بفرمایید. به آذربایگانی ها و تبریزیان ترک نگویند. ترک ها در ترکیه اند. ترک زبان بله [هستیم] اما ترکها در آنجا هستند ما ترک نیستیم. نژادمان تغییر نکرده است. بر اثر این عوامل زبانمان تغییر کرده است کلمه ترک را مطلقا به کار نبرید. آذربایگانی ها ترک نیستند بلکه ایرانیان ترک زبانند و اگر زبان آنان بر اثر پیشامدهای تاریخی و اجتماعی ترکی شده است هیچ مدخلیتی در ملیت و نژاد آنان ندارد. حال اگر کسان کج فکری از بازمانده های جرثومه های فساد و خشونت شباهتی از حیث قیافه یا صورت و سیرت خود با این اغزها و ترکمانها می بینند یا اعمال و کردارشان را با اعمال و کردار آنان یکسان می دانند و مردم آذربایگان را از زمان کوروش و داریوش ترک می شمارند و می خواهند ملیت و فرهنگ و تمدن کهنسال و غنی این سرزمین را به دم اسبان آن کوچ نشینان بیابان گرد و بی فرهنگ ببندند ما را با آنان سخنی نیست. مختارند ولی حق ندارند برای کل مردم آذربایگان تکلیف و سرنوشت تعیین کنند و برای آنان تاریخ جعل کنند و ادبیات و زبان پدید آورند ... چنانکه روشن شد بی گمان زبان ترکی در آذربایگان بیشتر از ۴۰۰ سال سابقه ندارد. بنده این را می گویم و از عهده اش هم بر می آیم."
مشروخ سخنرانی استاد ذکاء تبریزی
[b[center]]کتب و فرهنگ ترکان[/b][/center]
پان فارسیست ها اثر مکتوب, منحصر به فرد و جهانی " دده قورقود " (قرن 5 هجری قمری ), فرهنگ فارسی- ترکی "صحاالعجم هند و شاه نخجوانی" ( قرن 7 ق ) و آثار شاعرانی چون حسن اوْغلو, نصیر باکویی (قرن 7 ق ) , قاضی ضریر, برهان الدین , نسیمی, شیخ انوار ( قرن 8 ق ) , حقیقی , حبیبی و دیگران را که بسیار قدیمتر از زمان صفویان و به ترکی آذربایجانی است نادیده گرفته تلاش می کنند این تفکر را بر مخاطبینشان القاء کنند که زبان ترکی , بیشتر , از زمان حکومت صفویان زبان مردم آذربایجان و زبان عمومی شده است و این صفویان بودند که زبان ترکی را رونق بخشیده و رواج دادند , در حالی که ادّعای اینان کاملاً غیر مدلّل و غیر منطقی است و آثار مکتوب باقی مانده از سالهای بسیار جلوتر از دوران صفویان , مؤیّد این واقعیّت است که زبان ترکی از زمانهای بسیار کهن زبان عموم مردم آذربایجان بوده است و صفویان هم تلاشی برای رونق این زبان انجام نداده اند .
در کتاب «دین و دولت در عصر صفوی» به نقل از مینورسکی« the middle east» صفحه ۴۵۱ آمده است : « ترکی که زبان شاهان صفوی بود به ایرانیان تحمیل نشد و باوجودیکه به دلایل سیاسی شاه اسماعیل یکم اشعار خود را به ترکی می سرود, از بیشتر ترک شدن ایران جلوگیری شد. . . . ».
نه تنها صفویان بلکه در طول امپراطوری هزارساله ترکان در ایران هیچ سلطان ترکی جهت توسعه و ترقی و یا تحمیل زبان ترکی کوچکترین اقدامی به عمل نیاورده و برعکس در توسعه و ترقی و تحمیل زبان فارسی دری که زبان تاجیکان و افغانان بوده کمترین مضایقه ای نکرده اند که مجبور کردن شیروانشاه نظامی گنجوی را جهت سرودن منظومه لیلی و مجنون به زبان فارسی دری نمونه ای از این تحمیلات است که نظامی در نظر داشته این منظومه را به زبان ترکی بسراید: (نظامی از شاعران قرن ششم هجری است).
[center]در حــال رسیـد قاصد از راه* آورد مثــال حضــرت شــاه
خواهم کـه بیاد عشق مجنون* رانی سخنی چو درّ مکنــون
از زیــور پـــارسی و تــازی *این تازه عـروس را طــرازی
ترکی صفـت وفای ما نیست* ترکانه سخن سزای ما نیست [/center]
(مقدمه لیلی و مجنون- وحید دستگردی چاپ امیرکبیر).
نظامی هم از این تذکر تحقیرآمیز دل آزرده شده و اندوه و آزردگی خود را چنین بیان داشته است:
[center]چون حلقـه شاه یافت گوشم *از دل بـه دماغ رفت جوشم
نه زهره کــه سر ز خط بتابم* نه دیده کـه ره به کنج یابم
سرگشته شدم در آن خجالت *از سستی امر و ضعف حالت
کس محرم نی که راز گویم* وین قصه بـه شرح بازگویم [/center]
(سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی ص ۱۷۵ دکتر ج. هیئت).
ظاهراً نظامی دیگر نمی خواسته لیلی و مجنون را بسراید که به توصیه و صلاحدید فرزندش «محمد» اقدام به این کار می کند.
پاسخ در دیدگاه قبلی. با پوزش از اشکال در کامنت قبلی.
[quote]از:persical1400...از آن جا که روند تدریجی جایگزینی زبان ترکی با زبان مادری آذربایجانیان تنها در قرن یازدهم هجریکامل گردید تا پیش از آن شاهد نمونه های متعدد از بکارگیری واژگان و مصطلحات ادبی زبان دیرین مردم آذربایجان در سروده های سرایندگان آن خطههستیمquote]b]
امپراتوران ترک در طول هزارسال حکومتشان بعد از حاکمیّت اسلام بر ایران , بیشترین خدمت را به زبان فارسی کرده اند . آنها حتیٰ این زبان را در حد تحمیل توسعه دادند . با همة این احوال زبان ترکی هم بدون تشویق پادشاهان و با قدرت ذاتی خود به شکوفایی ادامه میداد و این زبان در مکتب خانه ها در کنار زبان عربی تعلیم داده می شد .
اولیاء چلبی سیاح نامدار ترک اهل آناتولی که در سال ۱۰۵۰ هجری از تبریز دیدن کرده در مورد مدارس این شهر می نویسد:
«در تبریز که شهر بسیار بزرگی است ۶۰۰ مدرسه موجود است که مردم این شهر آنرا مکتب می گویند» در این مکتب خانه ها علاوه بر عربی, که اولیاء چلبی از تدریس آن راضی نیست زبان ترکی نیز به محصلین آموخته می شده است . وی از مکتب های مشهور شهر, مکتب شیخ حسن, مکتب حسن میمندی, مکتب تقی خان, مکتب سلطان حسن, مکتب سلطان یعقوب و غیره نام برده می گوید :
«سالی یکبار در این مدارس به محصلین لباس داده می شود». اولیاء چلبی وقتی از زبان مردم تبریز سخن به میان می آورد میگوید: آنها به لهجة مخصوصی صحبت می کنند و می گویند: «هله تانیمه میشم» یعنی «هنوز نشناخته ام». که در حقیقت این زبان همان زبان ترکی آذربایجانی است و اندکی متفاوت با لهجة ترکی آناتولی . (تبریز از دیدگاه سیاحان خارجی- اکرم بهرامی ص ۸۲).اولئاروس سفیر آلمان که در قرن هفدهم میلادی به دربار صفوی رسیده در مورد تدریس ترکی در مناطق مختلف تحت حاکمیت دولت صفوی , از جمله آذربایجان و ولایات ایروان, عراق عجم (ولایت عراق عجم شامل مناطق مرکزی ایران و شهرهای اراک امروزی , ساوه , قم , خمین , کاشان و ... می شد) , بغداد و . . . و اهمیّت این زبان در این مناطق می نویسد : ترکی در ایران آنقدر از اهمیّت برخوردار است که در دربار اصفهان به سختی می شود کلمه ای به فارسی شنید. (تبریز از دیدگاه سیاحان خارجی ...ص ۸۲- ۱۱۲ سال ۲۵۳۶).
روند تعلیم و تدریس عربی, ترکی و فارسی در کنار هم در این کشور ادامه داشت تا اینکه در زمان رضاخان دستور جلوگیری از تدریس و یادگیری زبان ترکی داده شد و دشمنی با زبان و فرهنگ غنی ترکی در راس برنامه های تخریباتی رضاخان و جانشین وی قرار گرفت.
امروزه نیز پان آریائیست ها به جای تشکر از امپراتوران ترک که توسعه دهندگان زبان فارسی بودند همواره با آنها و با همة ترکان دشمنی می ورزند . علت این دشمنی هم بیشتر از آنجا ناشی می شود که در طول هزارسال, ترکان در راس حکومتهای ایرانی و در قالب پادشاهان و سلاطین, وزرا, فرمانداران ایالات و ولایات و فرماندهان کشوری و لشگری بوده و پارسیان و تاجیکان بیشتر به عنوان منشیان و رعایا در خدمت آنان بوده اند . این عامل باعث احساس حقارت در ناسیونالیستهای افراطی شده پس از حاکمیّت خاندان پهلوی بر ایران که خود را منتسب به پارسیان می کرد. در پی تلافی این حقارت هزارساله برآمدند !
دربارة این حسّ حقارت به متنی که در مجلة «نگاه نو» در سال ۱۳۷۰ چاپ شده و این مجله به وسیله ناسیونالیستهای پان آریایی منتشر می شد نظری می افکنیم : «ملّت ایران طی حدود هزارسال از زمان غزنویان تا پایان قاجاریه زیر سلطه سلاطین ترک قرار داشته است و چنان بوده که در مدت طولانی این تسلط, از حداکثر حق و بختی که گاه برخوردار می شده, شمشیرزنی در مقام سربازی ساده در خدمت سرداران ترک بوده است, حال لازم به یادآوری نیست که چون همه املاک بزرگ همواره از سوی شاهان به صورت تیول و اقطاع در اختیار سرداران پیروزمند قرار می گرفت, یک ایرانی غیر ترک سهمی در این میان نمی توانست داشته باشد»( مجله نگاه نو شماره ۴, دی ماه سال ۱۳۷۰ ص 38).
اشاره ای گزیده به برخی از آنها را در مقاله ای شایان از دکتر ریاحی خوئی دیده ام. http://azargoshnasp.net/languages/Azari/26.pdf
سخن آخر این که هیچ یک از آن چه گفته شد به هیچ روی نافی حق برخورداری تمامی مردمان ایران زمین از اشاعه خرده فرهنگ ها و زبان های محلی خود زیر نام ایران نیست. موضوع کاوش در حقیقت تاریخ است. این گفتم بلکه باز کسی حس خود نخود بینی اش گل نکند و گریبان چاک نکند که " آی ، فلانی دم از تفرقه و برتری پارسی گویان می زند". نه ، من آذربایجانیان را از نظر تبار و ریشه پارسی تر از خود می دانم.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
برای من که هیچ فرقی نمی کند. کاش کبیر باشد!
کاش فارسی تو زبان سوم دنیا بود!
باز فرقی نمی کند! خوشحال هم می شدم (بر خلاف تو !!!)!
بحث سر این است که من الان از اپتدایی ترین حق خود محرومم ! و تو این حق مرا نا دیده می گیری !!!
انتظار داری دوستی تو را باورم کنم؟؟
واقعا تو قوم گرایی یا من؟
من تجزیه طلب نبودم، خودت هم می دانی!
ولی الان .....................
آن چه روشن است این که شمایان یا اساسا از آراء و پژوهش های شادروان کسروی و مستندات عدیده ی وی که دیریست مورد وثوق پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی واقع شده چیزی نخوانده اید و نمی دانید و طوطی وار به نقل ردیات بی پایه و دم دستی سیلی خوردگانِ منش و دانش کسروی می پردازید ( که اگر می دانستید از میان آن همه دلالت و استناد که شادروان کسروی بدانها پرداخته تنها غیر ترک زبان بودن چند روستا را بر نمی شمردید) و یا این که صلاح خود را در نخواندن و ندانستن می بینید.
از روی خوشبینی بنا را بر فرض نخست می گذارم و اگر اعظم مورخان پارسی و غیر پارسی (برخی مربوط به بیش از یک هزاره پیش) را نیز عوامل شوونیزم فارسی نمی خوانید به واگویه کردن چندی از اشارات ایشان در باب پیشینه زبان آذربایجانیان می پردازم:
بلاذری بغدادی در سال 225 هجری قمری در فتوح البدان در فصل مربوط به فتح آذربایجان (ص87) زبان مردمان آذربایجان را "فهلوی" (و نه ترکی) عنوان می دارد .
ابن ندیم در سال 377 هجری قمری در کتاب "الفهرست" (ص22) از قول ابن مقفع زبان مردم آذربایجان را از اقسام زبان پهلوی (الفهلویه - منسوب به پهله یا فهله که شامل ولایات ری، اصفهان، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان است) دانسته است. همین گفته را حمزه ی اصفهانی و خوارزمی نیز نقل کردهاند.
محمد بن احمد خوارزمی در سده چهارم هجری در کتاب "مفاتیح العلوم" پیرامون زبان پهلوی چنین گوید" فهلوی (پهلوی) یکی از زبانهای ایرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن میگفتهاند. این لغت به پهلو منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر [سرزمین] اطلاق شده ؛ اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان"
ابنخردادبه در قرن چهارم در کتاب "المسالک و الممالک" (ص 192 ـ 191 ) صراحتا زبان مردم آذربایجان، ارمنستان و اران را فارسی ذکر میکند. (... ولسان اهل آذربایجان الفارسیه )
یعقوبی در قرن سوم هجری در کتاب البلدان گوید :"اهالی شهر آذربایجان مردمی هستند بهم آمیخته از عجمان کهن که آذریه خوانده میشوند."
یاقوت حموی نیز در قرن هفتم گویش مردمان تبریز و اذربایجان را "آذریه" ( و نه ترکی) می خواند.
اصطخری در قرن چهارم هجری گوید : "در این اقلیم ( آذربایجان ) پادشاهان بزرگ چون شروانشاه بوده اند . شهری است سردسیر . حدود این شهر زبان ها همگی تازی و پارسی و ارمنی است" (نشانی از ترکی در میان نیست)
مسعودی بغدادی در قرن چهارم در مروج الذهب صریحا "فهلوی ، دری و آذری" را از جمله گویشهای زبان فارسی معرفی می نماید. هم او در اثر دیگرش "التنبیه و الاشراف" مینویسد: "پارسیان قومی بودند که قلمرو ایشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و ... و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایتها پیوستهاست، همه ی این ولایتها یک مملکت بود ، پادشاهش یکی بود و زبانش یکی ، تنها در بعضی کلمات تفاوت داشتند... چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای پارسی." ( ... الفهلویة والدریة والآذریة وغیرها من لغات الفرس)
در باره ترکان ایران دکتر م . پناهیان تحقیقاتی انجام داده و بر اساس ده جلد " فرهنگ جغرافیای ایران " از انتشارات ستاد ارتش , سال 1328-31 مجموعه ای در چهار جلد به نام " فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین " همراه یک جلد حاوی نقشه , فراهم آورده ودر سال 1351 در خارج از کشور به چاپ رسانیده است (سیری در تاریخ زبان ولهجه های ترکی , دکتر جواد هئیت- چاپ سوم , سال1380,ص307) که ما در اینجا به نقل از این کتاب به تعداد روستاهای ترک زبانی که خارج از چهار استان آذربایجان شرقی , آذربایجان غربی , اردبیل و زنجان ( که تقریباً همه روستاهای این چهار استان ترک هستند ونیازی به آوردن آنها در این لیست نمی باشد ) هستند اشاره ای می کنیم :
نام شهرستان - روستاهای ترک وابسته
تهران - 209
شهرضا - 19
قزوین - 441
شهرکرد - 30
اراک - 334
فریدن - 82
ساوه - 224
بیجار - 135
دماوند - 28
تویسرکان - 9
قم - 17
شاه آباد(اسلام آباد) - 2
محلات - 12
کرمانشاه - 8
طوالش(هشتپر) - 68
همدان - 452
رشت - 39
اهواز -5
بندر انزلی - 10
خرم آباد - 65
فومن - 4
آباده - 65
لاهیجان - 4
بوشهر - 57
آمل - 2
شیراز - 29
ساری - 7
فسا - 47
شاهرود - 15
فیروزآباد (فارس) - 12
گرگان - 107
کازرون - 53
نوشهر (1) -1
سیرجان (2) - 4
اصفهان - 7
سبزوار - 109
لار - 10
بجنورد - 193
سنندج - 83
درگز - 99
مشهد - 25
قوچان - 330
نیشابور - 46
(1) در اطراف کلاردشت چالوس چند روستای ترک ازجمله ده "بازارمحله" موجود هست که اینجا نیامده است
(2) درکتاب "جغرافیای انسانی " (زمان رضاخان)روستاهای پیچاقچی و افشارکرمان2000 خانوار قید شده است