رسته‌ها
آذری یا زبان باستان آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبان‌های ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده‌است و امروزه گستره آن محدود شده‌است. بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرق‌شناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونه‌هایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حمله عرب‌ها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو اینکه هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
53
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1388/04/11
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
1324
دوست گرامی ABBASFATHI53
متنی که اوردید بسیار زیبا بود.اگر چندین بار آن را بخوانید آن وقت میبینید که مصداق هایش امروزه نیز صدق میکنند.پیام اصلی این متن این بود که با روش غلط به مبارزه با غلط نپردازید.اگر چیزی را اشتباه میپندارید با همان روش به مقابله با آن نروید چرا که اگر این کار را کردید شما هم هیچ فرقی با آنانی که روش غلطی داشتند ندارید.فقط در جبهه های متفاوتی هستید.
باز هم تاکید میکنم،بارها و بارها این متنی را که قرار دادید بخوانید.
زندگی و بار آمدن در پھنه ای سرشار از زبونی و تو سریخوریھای بیشمار استبداد بی پیر، بریدن زبان به کمترین بھانه، کوبیدن مغز حتی برای شادی و تفریح، خفه کردن ھرگونه اعتراضی برای« امنیت » به گور سپردن ھر اندیشه نوینی بدین منطق آزارمنشانه که ،.« تو را چه به این غلطا ». سخن کوتاه: فرمان روایی دیرپای خودکامگی پلیدانه شاھنشاھی ارتجاع – استعمار بر جامعه باعث شده است، حتی پیکارگران با این پدیده ننگین و تباھی بار، خود نیز به آلودگیھای آن آلوده باشند. کمااینکه حتی بسا از آنھا که میخواھند با این خودکامگی سیاه تباھی آفرین نیز نبرد کنند، خود در عین حال با ھمان شیوه ھا، با اندیشه ھا و اعتراضھای نوین، با اندیشه ھا و اعتراضھایی که دلپسندشان نیست روبه رو میشوند و میکوشند به شیوه ھای گوناگونی که سراپا پیراسته از ھرگونه منطق و دلیل است و در عوض یکپارچه مشت و بھتان و سرنیزه و ھوچیگری است، آنھا را به گور بسپارند.
برگرفته از مقاله مصطفی شعاعیان، نوشته شده در سال 52
یادش گرامی باد.
درست است که سلطانهای ترک در گسترش زبان و شعر فارسی نقش مهمی داشته‌اند اما بیشتر حمایت آنها از شاعران به خاطر تبلیغ و گستردن نام خودشان بوده. چیزی که شیوه مرسوم دنیای آن روز شمرده می‌شده است. آخر همه‌ی آنها که مثل محمود نمی شده‌اند که به خاطر جنایاتش در هند و خوش خدمتی به عربها مشهور بشود. نام بسیاری از این حاکمان و سرداران تنها به خاطر همین ستایشهای شاعرانه در تاریخ باقی مانده است و خوش شانستر آنکه در دوران شاعر بزرگتری زیسته. بهترین حرف در مورد این واقعیت تاریخی را سعدی به یکی از همین امیرکان خوشبخت زده:
هم از بخت فرخنده‌ی رام توست که تاریخ سعدی در ایام توست
بچه،و پارچه، کلمات بسیط هستند و مصغر نشده اند. اگر قبول ندارید، پارچه با فرمول شما مصغر پار است. ( پارچه = پار + چه ) معنی پار چیست؟ یا معنی بچ چیست؟

خوب است که قائل به وام گرفتن زبان ها از یکدیگر هستید اما خوب نیست که این رابطه را یک سویه می پندارید و احتمالا از روی تعصب صرف بر این گمانید هرچه واژگان و عناصر زبانی همانند در این دو زبانند بی تردید از ترکی به دیگری راه یافته.
بسیاری از واژگان اشاره شده (پارچه ، بچه ، تابه و ...) ریشه در پارسی کهن و میانه دارند ، یعنی عصری که نشانی از حضور و تاثیر گذاری ترکان در فرهنگ و زبان پارسی در میان نبوده و این تقدم و تاخر خود می نمایاند از کدام زبان به دیگری راه یافته اند.
ریشه یابی واژگان دانشی است که جدای از تلاش و پژوهش فراوانی که می طلبد با پیش فرض ها و تعصبات درونی راه به جایی نمی برد. آنچه ذکر شده داعیه های شخصی من نیست تا به آسانی آن را خطا بخوانید ، مستند به پژوهش های بزرگان صاحب نامی است که مآخدش نیز ذکر شد .
من نیز می دانم که تمامی واژگانی که در لغتنامه دهخدا آمده پارسی نیستند اما در این اثر گرانقدر اصالت هر یک به روشنی تبیین شده چنان که "قشون" و "یورش" را نیز آشکارا ترکی ذکر کرده یا واژگان عربی را با علامت اختصاری "ع" تفکیک نموده.
پارچه که اشاره کردید ترکیبی از "پاره" (قطعه) + علامت تصغیر "چه" است. همچنین است بچه که ترکیبی است از "ببه" (طفل خرد ، طفل شیرخوار - لغتنامه دهخدا ، هم ریشه ی Baby در انگلیسی ) + چه .
بنده مبارزه و مقابله با افکار و اعمال و استدلالات مرتبط با رضاخان و عمال سلف و خلف او را وظیفه خودم می دا

مبارزه کن ... ولی یه نصیحت بهت میکنم که رضا خان بد بخت هیچکاره است و باید با افکار و اعمال و استدلالات مرتبط با شاهان ترک قاجارو عمال سلف وخلف انها و تمامی روشنفکران و شاعران و نویسندگان که استاد شهریار هم جزو انان است مبارزه کنی.
امادر مورد ژنتیک : بنده به حضرتعالی پیشنهاد می کنم که حتما یک ازمایش بدید ببینید چند در اریایی و چند درصد ............... هستید واقعا بحث عالی را مطرح فرمودید

عم ژنتیک همه چیز رو ثابت کرده.
اما در باب دین باید عرض کنم که این امر در تعوض دین مصریها .... یکی از عوامل تاثیر گذار بوده است

.یعنی تغییر زبان موجب تغییر دین میشود (شنیده بودیم تغییر دین موجب تغییر زبان میشود ام اینجور یش رو نه )
4 دوست عزیز تغییر زبان موضوع ساده ای نیست که با استدلالات کسروی ها بشود انرا توجیه کرد . بنده عرض کردم این امر تابع بده بستانهایی است اذربایجانیها چه چیزی داده اند و چه چیزی گرفته اند .

کسی نگفته موضوع ساده ای است و سالها طول کشیده است برای نمونه زبان گیلکی در طی سالها در حال نابود شدن است و فارسی (و البته ترکی)در حال گرفتن جای ان در بین مردم گیلگ است وبه طوری که درحال حاضر انرا نیم زبان و لهجه میدانندواین فرایند را میتوان برای مرد اذربایجان که با هجوم اقوام کوچ رو به چراگاه های انها و کم کم عوض شدن زبان انها و فراموش شدن زبان فارسی دانست.که البته مراحل بیشتری دارد.واگر منظورتان از (کسروی ها) همه ی تاریخ نگاران وتاریخ نویسان است قطعا ازنظر شما نمی توان انرا توجیه کرد.چون همه ی این تاریخ نگاران کاروزندیگشان راول کرده اند و خود رادراختیار شونیسم رضا خان گذاشته اند.واگر همچنان بر این عقیده استوار هستید.دراین بحث به هیچ جایی نمیرسید.
و اینکه مغولان در فرهنگ ایران حل شدند امری قطعی است .شما ببینید چه عاملی باعث شد ان قوم خونریز و کوچ رو ناگهان به علم و فرهنگ علاقه مند شدندتا انجا که نسب خودرابه شاهان ساسانی میرسانند.شاهرخ خود رادر اختیار فرهنگ ایرانی قرار دادو...قطعا به قول شما بده بستون هایی هم داشته اندوچیز هایی داده (مانند فرهنگ و..) و چیز هایی گرفته اند(مانند زبان و...)
4 عزیزم زبانهای فرنسه و ..ریشه اصلی شان لاتین هست و...

این زبان ها اگر چه ریشه شان یکی است اما قطعا انگلیسی با فرانسوی فرق دارد و همینطور هیچ کدام از این زبان ها لاتین شناخته نمیشوند.همانطوری که زبان ترکی استانبولی با زبان چغتاری یکی دانسته نمیشوند
حال مثال میزنم :که متوجه بشوید که تغییر دین و زبان (زبان دین) هیچ ربطی به همدیگر ندارد.
محمود غزنوی و نادر شاه به هند هجوم برد و در بعضی موارد دین انها را عوض کردند. ولی با عوض شدن دینشان زبان هم عوض شد و نه ان زبان مورد نظر شما عربی بلکه زبان فارسی که زبان دین هم نیست.
حال سال ها بعد انگلیس به هند هجوم برد و بدون اینکه دینشان عوض شود زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی و دیگر زبان های هند کردند.
در مثال اول متوجه میشویم که لزومی ندارد با تغییر دین حتما زبان هم به زبان همان دین تغییر کند.و میتواند به زبان قوم مهاجم تغییر کند.و همچنین امکان داردکه در هجوم قومی اصلا زبان تغییر نکند.
در مثال دوم متوجه میشویم که تغییر یافتن زبان در بعضی موارد هیچ ربطی به تغییر یافتن دین ندارد.(البته اگر به استعمار مربوطش نکنید که قطعا حمله ی اعراب و مغول در ان برحه از استعمار بدتر و نتایج ان وخیم تر است )
قضیه کردستان از بحث جداست
این حرف ها را کنار بگذار و وموضوع اصلی را دریاب و اگر سند و مدرکی داری نشان بده تا ما هم قبول کنیم زبان باستانی اذربایجان ترکی بوده است (البته به سوالات قبلی هم جواب بده)
از: persica1400
چه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (برهان قاطع - معین ). چون در آخر اسمی درآید دلالت بر تصغیر می کند و معنی کوچکی به آن میدهد. مانند: باغچه (باغ کوچک)جویچه (جوی کوچک) طاقچه (طاق کوچک) (ناظم الاطباء - فرهنگ نظام ).
این علامت را در آخر ترکیبات اسمی دیگری نیز می توان دید همچون: آلوچه . انبانچه . ایوانچه . بازارچه . بچه . بیلچه . پاچه . پارچه . پیازچه . تپانچه و ...

دوست عزیز اشتباه میکنید. "چه" در اصل "چا" علامت تصغیر ترکی است و استفاده از آن در فارسی همان گرته برداری فارسی از ترکی است. البته به نظر من گرته برداری هیچ اشکالی ندارد. در این لغاتی که اشاره کردید چند کلمه مطمئنا ترکی هستند:
آلوچه ( آلیچا ) طاقچه ( طاقچا ) و تپانچه ( توپانچا ).
بچه،و پارچه، کلمات بسیط هستند و مصغر نشده اند. اگر قبول ندارید، پارچه با فرمول شما مصغر پار است. ( پارچه = پار + چه ) معنی پار چیست؟ یا معنی بچ چیست؟ ( اگر تشدید روی چ در کلمه بچه را به حساب آوریم : بچه = بچ + چه )
در ضمن دوست عزیز، لغتنامه دهخدا شامل تمامی لغاتی است که در زبان فارسی کاربرد دارند و اگر لغتی در این لغتنامه وجود دارد، دلیلی بر فارسی بودن ریشه آن نیست. کما اینکه بسیاری از لغات فرنگی هم در این لغتنامه وجود دارد.
در مورد فرهنگستان حق با شماست ولی من چون نام نهاد سلف فرهنگستان در قبل از انقلاب را هرچه فکر میکنم به خاطر نمی آورم ( همان نهادی که مثلا هواپیما را به جای ایرپلن گذاشت که کار بسیار زیبایی بود.) آن را هم فرهنگستان نامیدم.
گرمسیر و سردسیر هم جزء معدود معادلات خوب فارسی است که فرهنگستان زبان و ادب فارسی، قبل از انقلاب، جایگزین ییلاق و قشلاق کرده

البته "فرهنگستان زبان و ادب پارسی " پس از انقلاب و در سال 1369 گشایش یافت و پیش از آن نهادهای مشابه دیگری به امر پالایش زبان پارسی می پرداختند اما بکار بردن واژگان "سردسیر و گرمسیر" به صدها سال پیش از این باز می گردد.
" بر آن نواحی ساخته بعضی نواحی سردسیر و بعضی گرمسیر و غله بوم است ." (فارسنامه ٔ ابن البلخی - ص 128 - قرن ششم هجری)
تابه هم یک کلمه کاملا ترکی است که در زبان ترکی تاوا تلفظ میشود . پس از ورود به زبان فارسی به شکل تابه درآمده و اتفاقا صاحب آن "ه" پسوند آلت شده است.

در قواعد دستوری "اتفاق" بی معناست ، بسیاری از "ابزار و آلاتی" که دارای نام های پارسی اند پسوند "هاء مختوم" پذیرفته اند که پیمانه ، دستگیره ، پایه و .. نیز از این قبیل اند. تاوه گونه ی مبدل تابه پارسی است. مبدل که می دانید به چه معناست؟
تابه : مبدل تابه - ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند (لغتنامه دهخدا)
در پایان من فکر میکنم هرچقدر علامت تعجب و سوال برای ادعای شما در مورد زبان آناتولیایی بگذارم، باز هم کم است. دوست عزیز آناتولیایی یکی از لهجه های زبان ترکی است که بسیار هم به لهجه ترکی آذری نزدیک است و هم اکنون در مناطق آناتولی به آن لهجه تکلم میکنند. اصلا خود کلمه آناتولی یک کلمه ترکی است.

اشتباه شما ناشی از این است که همه تاریخ و فرهنگ آناتولی را منحصر به دوره سیطره ترکان عثمانی در آن (چند صد سال گذشته ) می پندارید و از پیشینه ی هزاران ساله ی فرهنگ و زبان امپراطوری های پارس و روم در آن نا آگاهید.
آناتولی واژه ای است یونانی (و نه ترکی) به معنای برآمدن آفتاب
"Anatolia (from Greek — east or (sun) rise"
لینک
خانواده زبان های هند و اروپایی زیر شاخه های متعددی رادر بر می گیرد که برخی همچنان پویا و برقرار و برخی در گذر تاریخ به وادی نیستی گراییده اند. شاخه های اصلی خانواده زبان‌های هند و اروپایی در شرق عبارتند از زبان‌های : هند و ایرانی، تخاری (در آسیای میانه) و آناتولیایی.
زبان‌های ایرانی کهن همچون زبان‌های اوستایی و پارسی باستان می‌باشند و زبان‌های ایرانی میانه و نو همچون زبان‌های پارتی، پهلوی، سغدی، خوارزمی، بلخی، ختنی، استی ، پارسی، کردی، بلوچی، تاجیک، پشتو و… است.
آناتولیایی نه به یکی از لهجه ای زبان ترکی که به گونه ای از میان رفته از زبان های هند و اروپایی اطلاق می شود که زبان‌‌های : هیتی، لیدیه، لیکیه و … را در برمی‌گیرد.
لینک
امیدوارم بحث کمی سنجیده تر و مستندتر و به دور از تفاسیر تماما بدون پشتوانه و برداشت های خام شخصی پیش رود.
سرور وبانو را به هیچ عنوان نمیتوان معادل آقا و خانم قرار داد.... آقا و خانم، دقیقا معادل mester و misis میباشند

چنان که پیشتر اشاره شد واژگان "آقا و خانم" از اواخر دوره قاجار بطور قراردادی بعنوان شناسه های رسمی تفکیک جنسیت مردان و زنان برگزیده شدند و پیش از آن به هیچ روی عمومیت نداشته و همانند "سرور" و "بانو"ی پارسی خاص طبقات بلندپایه و فرادست جامعه بوده و هیچگاه مثلا 200 سال پیش یا هزار سال پیش یک مرد یا زن تهیدست و فرو دست را "آقا" یا "خانم" و یا "سرور" و "بانو" خطاب نمی کردند. چنین عمومیتی را در هیچ یک از منابع تاریخی نمی یابید.
همزاد هم به هیچ عنوان دوقلو نیست.

به هیچ عنوان ؟!!
همزاد : توأم ، دوقلو. کودکی که با کودک دیگر از یک مادر بزاید (لغتنامه دهخدا)
البته امیدوارم دهخدای بزرگوار در جرگه شوونیست های شما نباشد :-)
تاختن به معنی دواندن اسب است و معادل یورش، در عربی، حمله و هجوم است. شما هرگز در یک گزارش فوتبال نشنیده اید که تیم A به روی دروازه تیم B تاخت

هیچگاه تمامی مفاهیم و ابعاد یک زبان کهن را در یک گزارش فوتبال 90 دقیقه ای با اصطلاحات خاص خود نجویید. در یک زبان غنی یک مفهوم را می توان از واژگان متعددی دریافت که کم کاربرد بودن یکی نافی اصالت آن نیست. مثلا اگر در گزارش فوتبال به جای واژه ی "پدافند" از "دفاع" استفاده می گردد آیا می توان گفت چنان واژه ای با همان معنا وجود ندارد؟
سری به منابع ادبی و تاریخی کهن پارسی بزنید تا با موارد بی شمار از بکار رفتن "تاختن" دقیقا به معنای هجوم و یورش مواجه شوید.
ببردیم بر دشمنان تاختن ، نیارست کس گردن افراختن
چو دشمن ز گیتی پراگنده شد ، همه گنج ما یک سر آگنده شد
ضمنا "آفند" نیز از دیگر واژگان پارسی با همین معناست.
آفند: تک، یورش، حمله، هجمه، هجوم (لغتنامه دهخدا)
در تقسیمات نظامی، سپاه، واحدی کوچکتر از قشون است

گرچه دور از بحث اصلی است اما بد نیست بدانید موضوع کاملا دگرگونه است. در تقسیمات نظامی کهن قشون به بخشی از سپاه اطلاق می شد در حالی که مجموعه ی کل قوای نظامی را سپاه (معادل ارتش کنونی) می خواندند و همواره منصب "سپه سالار" به بلندپایه ترین مقام نظامی اطلاق می شد. در دوران معاصر "سپهبد" و "ارتشبد"از چنین جایگاهی برخوردار بوده اند.
"چه"ی آخر دیگچه، که علامت تصغیر است، کاملا ترکی است و علامت تصغیر در زبان فارسی " ک " است. مثل پسرک، دخترک و ...

کاملا ترکی؟!!
حروف تصغیر در پارسى منحصر به "ک" نبوده و نیستند . نمونه های دیگر عبارتند از " ه، و، اوی، اویه، ای، وین، ایژک، ایژه، یزه، ایچه، چه، جه"(همانند: خانه ، زیدُو، حسنوی، شیرویه، شیری، شروین، مشکیژک، پاکیزه، کنیز، دریچه، دولچه، خواجه و غیره.)
چه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (برهان قاطع - معین ). چون در آخر اسمی درآید دلالت بر تصغیر می کند و معنی کوچکی به آن میدهد. مانند: باغچه (باغ کوچک)جویچه (جوی کوچک) طاقچه (طاق کوچک) (ناظم الاطباء - فرهنگ نظام ).
این علامت را در آخر ترکیبات اسمی دیگری نیز می توان دید همچون: آلوچه . انبانچه . ایوانچه . بازارچه . بچه . بیلچه . پاچه . پارچه . پیازچه . تپانچه و ...
از: فسقلی
خطاب به دوستان تمامیت خواه نه دوستان منصف و عادل از هر نژادی که هستند:
دوستان همه چیز برای شما.اصلا کورش کبیر(البته اگر قبولش دارید) برای شما.او ترک بود.اصلا اگر دوست دارید قرآن و حضرت محمد را نیز به شما بدهیم و بگوییم اعراب حجاز اصالتا ترک بوده اند!! این جور بهتر است.اصلا بیایید بگوییم حضرت ادم(برای معتقدین متدین) و اولین بشر امروزی(برای کسانی که ادیان را رد میکنند) ترک بوده!! خیال همه را راحت کنیم و بگوییم همه از نسل ترک اند و خلاص. بنده خودم نه ترکم نه فارس اما بهتر دیدم این مطلب را بگذارم تا خیال همه راحت شود.چون با این مطلب که حضرت ادم یا اولین بشر امروزی ترک بوده تمام مشکلات حل میشود.
آقاجان بحثی نیست دیگر.همه اصالتا ترک هستیم.
دوستان تمامیت خواه خیالشان راحت شد؟؟؟
حال در ادامه بعد از آن همه بذل و بخشش!! خواسته های خود را میگویم که خواسته های اکثریت است.شغلی با در آمد کافی برای یک زندگی ساده، سقفی برای زندگی بی پیرایه و آرامشی اندک در حدی که وقتی از سر کار به زیر آن سقف ساده که گفتم میرویم فکر بدبختی ها و در ماندگی ها از هر سو به ما هجوم نیاورد و بگذارد اندکی آرامش را حس کنیم.و از همه مهمتر اندکی احترام به انسانیت.
آیا خواسته ی زیادی ست؟؟ شما را با داشته هایتان به خدا میسپارم و خود نیز با خواسته هایم که فقط رویایی دست نیافتنی ست روزمرگی میکنم.
حالا که ثابت کردم تمام بشریت مرهون شما دوستان تمامیت خواه است و بشریت از ان شما دیگر مشکلی نمیبینید و همه خوش و خرم و شاد سرزنده اید؟؟؟؟

زندگی و بار آمدن در پھنه ای سرشار از زبونی و تو سریخوریھای بیشمار استبداد بی پیر، بریدن زبان به کمترین بھانه، کوبیدن مغز حتی برای شادی و تفریح، خفه کردن ھرگونه اعتراضی برای« امنیت » به گور سپردن ھر اندیشه نوینی بدین منطق آزارمنشانه که ،.« تو را چه به این غلطا ». سخن کوتاه: فرمان روایی دیرپای خودکامگی پلیدانه شاھنشاھی ارتجاع – استعمار بر جامعه باعث شده است، حتی پیکارگران با این پدیده ننگین و تباھی بار، خود نیز به آلودگیھای آن آلوده باشند. کمااینکه حتی بسا از آنھا که میخواھند با این خودکامگی سیاه تباھی آفرین نیز نبرد کنند، خود در عین حال با ھمان شیوه ھا، با اندیشه ھا و اعتراضھای نوین، با اندیشه ھا و اعتراضھایی که دلپسندشان نیست روبه رو میشوند و میکوشند به شیوه ھای گوناگونی که سراپا پیراسته از ھرگونه منطق و دلیل است و در عوض یکپارچه مشت و بھتان و سرنیزه و ھوچیگری است، آنھا را به گور بسپارند.
برگرفته از مقاله مصطفی شعاعیان، نوشته شده در سال 52
یادش گرامی باد.
خطاب به دوستان تمامیت خواه نه دوستان منصف و عادل از هر نژادی که هستند:
دوستان همه چیز برای شما.اصلا کورش کبیر(البته اگر قبولش دارید) برای شما.او ترک بود.اصلا اگر دوست دارید قرآن و حضرت محمد را نیز به شما بدهیم و بگوییم اعراب حجاز اصالتا ترک بوده اند!! این جور بهتر است.اصلا بیایید بگوییم حضرت ادم(برای معتقدین متدین) و اولین بشر امروزی(برای کسانی که ادیان را رد میکنند) ترک بوده!! خیال همه را راحت کنیم و بگوییم همه از نسل ترک اند و خلاص. بنده خودم نه ترکم نه فارس اما بهتر دیدم این مطلب را بگذارم تا خیال همه راحت شود.چون با این مطلب که حضرت ادم یا اولین بشر امروزی ترک بوده تمام مشکلات حل میشود.
آقاجان بحثی نیست دیگر.همه اصالتا ترک هستیم.
دوستان تمامیت خواه خیالشان راحت شد؟؟؟
حال در ادامه بعد از آن همه بذل و بخشش!! خواسته های خود را میگویم که خواسته های اکثریت است.شغلی با در آمد کافی برای یک زندگی ساده، سقفی برای زندگی بی پیرایه و آرامشی اندک در حدی که وقتی از سر کار به زیر آن سقف ساده که گفتم میرویم فکر بدبختی ها و در ماندگی ها از هر سو به ما هجوم نیاورد و بگذارد اندکی آرامش را حس کنیم.و از همه مهمتر اندکی احترام به انسانیت.
آیا خواسته ی زیادی ست؟؟ شما را با داشته هایتان به خدا میسپارم و خود نیز با خواسته هایم که فقط رویایی دست نیافتنی ست روزمرگی میکنم.

حالا که ثابت کردم تمام بشریت مرهون شما دوستان تمامیت خواه است و بشریت از ان شما دیگر مشکلی نمیبینید و همه خوش و خرم و شاد سرزنده اید؟؟؟؟
:-(:-(
hesan
1بنده مبارزه و مقابله با افکار و اعمال و استدلالات مرتبط با رضاخان و عمال سلف و خلف او را وظیفه خودم می دانم
2 اما در مورد ژنتیک : بنده به حضرتعالی پیشنهاد می کنم که حتما یک ازمایش بدید ببینید چند در اریایی و چند درصد ............... هستید واقعا بحث عالی را مطرح فرمودید
3 اما در باب دین باید عرض کنم که این امر در تعوض دین مصریها و مجارها و روسها یکی از عوامل تاثیر گذار بوده است
4 دوست عزیز تغییر زبان موضوع ساده ای نیست که با استدلالات کسروی ها بشود انرا توجیه کرد . بنده عرض کردم این امر تابع بده بستانهایی است اذربایجانیها چه چیزی داده اند و چه چیزی گرفته اند .
به ما در کتابهای تاریخی این گونه القا می کردند که ترکان و مغولان بعد سالها فرهنگ و زبان خویش را از دست دادند و در فرهنگ و زبان فارسی حل شدند .
ولی دوست عزیز بنده در حال حاضر بر عکس این امر را شاهد هستم و می بینم . اگر به فرض این استدلال کسروی درست بود که زبان اذربایجان فارسی بوده و عوض شده است پس نتیجه می گیریم که ترکان در فرهنگ پارسی حل نشدند بلکه این پارسها بودند که در فرهنگ ترکی مستحیل گشتند
البته کسروی خودش در یکی از سفارشنامه هایش اعتراف می کند که ایرانیها به خاطر شکستهای پی در پی ان روحیه جنگندگی را از دست داده بودند و بعد حمله مغول با امتزاج مغولان و ترکان خون تازه ای در رگهای ایشان دمیده شد
4 عزیزم زبانهای فرنسه و پرتغالی و دیگر زبانهای اروپایی ریشه اصلی شان لاتین هست و یکی از عنصر رنسانس انقلاب زبانی و شکل گیری زبانهای ملی است پس با استدلال شما این ملتها نباید از زبان خودشان در اموزش و غیره استفاده می کردند و بایسنی با همان زبان لاتین کارهایشان را به انجام می رساندند دوست عزیز شما اگر این استدلال کسروی را قبول داری که زبان همه ساکنان ایران پارسی بوده و هست و نژادشان اریایی پس با این وجود کردها و بلوچها و... غیره حرف حسابشان چیست و چرا کردها که همزبان و هم نژاد شما می باشند سلاح بدست گرفته اند و به دنبال چه هستند مگر نه این است که حرفهای امثال شما ایشان را به این امر واداشته است
آذری یا زبان باستان آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک