رسته‌ها
آذری یا زبان باستان آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 207 رای
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبان‌های ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده‌است و امروزه گستره آن محدود شده‌است. بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرق‌شناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونه‌هایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حمله عرب‌ها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو اینکه هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
53
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1388/04/11
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
1324
نقل قول هایی از بزرگان در باره کسروی و کتاب او:
مرحوم سعید نفیسی پس از مفارغت از مطالعه کتاب زبان آذی گفته بود ,گاهی از فرازگاه علم به فرودگاه غفلت افتاده است و دامنه حقیقت را چنان کش داده که مرد منصف تعجب می کند.
روشن‌ خیاوی‌، محقق‌ نکته‌ سنج‌ و پژوهندة‌ آذربایجانی‌، در دیدارهایی‌ که‌ با مرحوم‌ پروفسور محسن‌ هشترودی‌ داشتند اززبان‌ آذری‌ می‌پرسند و آن‌ دانشمند نامدار چنین‌ پاسخ‌ داده‌: «هیچ‌ وقت‌ زبانی‌ به‌ نام‌ آذری‌ وجود نداشته‌، این‌ را عقل‌ سلیم‌،خرد، تاریخ‌ یا هر چه‌ که‌ شما بنامیدش‌ به‌ ما می‌گوید، این‌ زبان‌ آذری‌ کجا بود؟ چه‌ بر سرش‌ آمده‌؟ کجا رفت‌؟ مسئله‌ زبان‌مثل‌ یک‌ فرضیه‌ علمی‌ نیست‌ که‌ اگر به‌ اثبات‌ نرسد به‌ کناری‌ گذاشته‌ می‌شود و از یادها می‌رود. نه‌ دوست‌ من‌ چنین‌ نیست‌.مدعیان‌ وجود چنین‌ زبانی‌ می‌توانند تا ابد چنین‌ ادعایی‌ را ادامه‌ دهند اما هیچوقت‌ نخواهند توانست‌ آن‌ را ثابت‌ کنند. بله‌زبانی‌ وقتی‌ پیدا می‌شود، دیگر به‌ آسانی‌ از گردونه‌ تاریخ‌ خارج نمی شود.این‌ مسئله‌ زبانهای‌ مرده‌ یا زبانهای‌ خاموش‌ فقط‌ یک‌ حرف‌ است‌. زبان‌ هیچوقت‌ نه‌ خاموش‌ می‌شود و نه‌ می‌میرد، بلکه‌ زبان‌ تحول‌ پیدا می‌کند و یا در کنارو حتی‌ در دل‌ زبانهای‌ دیگر به‌ زندگی‌ خود ادامه‌ می‌دهد...
مرحوم‌ حاج‌ میرزا عبداله‌ مجتهدی‌ تبریزی‌ (متوفی‌ 1355 شمسی‌) همشهری‌ و دوست‌ کسروی‌ در کتاب‌«بحران‌ آذربایجان‌» در مورد کسروی‌ و نوشته‌های‌ وی‌ دربارة‌ زبان‌ ترکی‌، سخن‌ رانده‌ است‌. خوشبختانه‌، این‌ کتاب‌ در سال87 چاپ‌ و نشر گردید
یادم‌ می‌آید که‌ کسروی‌ از فارسها خیلی‌ بدگویی‌ می‌کرد و می‌گفت‌ که‌ اینها جماعتی‌ هستند که‌ مغزشان‌ ناخوش‌ است‌ ترکهایعنی‌ آذربایجانی‌ها و زنجانی‌ها را بر عنصر فارس‌ ترجیح‌ می‌داد. در مقابل‌ بی‌منطقی‌های‌ یکی‌ از اعضای‌ دولت‌ گفته‌ بود که‌ما اینجور نیستیم‌. یعنی‌ ما اهالی‌ آذربایجان‌ و زنجان‌. به‌ نظرم‌ راجع‌ به‌ کتابی‌ یا مقاله‌ای‌ که‌ (راجع به زبان ترکی و مقایسه آن بافارسی)
به‌ عربی‌ نوشته‌ و در مجله‌ العرفان‌نشر شده‌ بود، قدری‌ صحبت‌ نمود. بعضی‌ مطالب‌ آن‌ کتاب‌ راجع‌ به‌ مسئله‌ ترک‌ و فارس‌ در ایران‌ بود و در آن‌ کتاب‌ تحقیق‌نموده‌ بود که‌ اکثریت‌ اهالی‌ ایران‌ ترک‌ - هستند. این‌ اولین‌ و آخرین‌ مجلسی‌ بود که‌ با کسروی‌ تنها و بدون‌ ثالث‌ مدتی‌صحبت‌ نمودیم‌.»
،
ودر آخر‌ قسمتی‌ از نوشته‌ رسول‌ کامران‌ کشتیبان‌ که‌ به‌ ادّعاهای‌ منفی‌ رایج‌ در باب‌ آذربایجان‌ و زبان‌فرهنگ‌ آن‌ پاسخ‌ می‌دهد: «ترک‌ها یا باید در اکثریت‌ باشند یا در اقلیت‌. اگر در اقلیت‌ باشند که‌ نمی‌توانند زبان‌ آذری‌ موردادعای‌ شما را تغییر بدهند چون‌ قدر مسلم‌ این‌ اقلیت‌ است‌ که‌ همیشه‌ جذب‌ اکثریت‌ می‌گردد پس‌ حتماً خواهید گفت‌ که‌ دراکثریت‌ به‌ سر می‌برند و اگر در اکثریت‌ بوده‌اند باید به‌ مراتب‌ چندین‌ برابر آذریهای‌ مورد ادعای‌ شما بوده‌اند چرا که‌ حتی‌ باقبول‌ نصف‌ نصف‌ بودن‌ یعنی‌ 50 به‌ 50 بودن‌ باز هم‌ باید ترکان‌ آذری‌ شوند نه‌ آذریها ترک‌، چه‌ اولاً ترک‌ها مهاجر و تازه‌ ازراه‌ رسیده‌ بودند و آذریهای‌ مورد ادعا بومی‌ منطقه‌ محسوب‌ می‌گردیدند در ثانی‌ شما با تصویری‌ که‌ از ترکان‌ نمایش‌می‌گذارید به‌ جز عده‌ای‌ وحشی‌، خونخوار، بی‌فرهنگ‌ چیزی‌ نبوده‌اند پس‌ چطور می‌شود قبول‌ کرد که‌ ترکان‌ بی‌فرهنگ‌پنجاه‌ درصد آذری‌ زبانان‌ بومی‌ آذربایجان‌ را که‌ با فرهنگ‌ هم‌ بوده‌اند تغییر دهند؟ مگر این‌ که‌ از ادعاهای‌ پوچ‌ خود درمورد فرهنگ‌ آذربایجان‌ برگردید و یا آمار و ارقام‌ تعداد ترکان‌ را بالا ببرید. مثلاً بگویید هفتاد و پنج‌ درصد هشتاد درصدی‌جمعیت‌ ترکان‌ بودند و آمدند زبان‌ آذری‌های‌ بیست‌ درصدی‌ را تغییر دادند و دراین‌ صورت‌ شما امروز چطور مدعی‌می‌گردید که‌ زبان‌ مردم‌ آذربایجان‌ آذری‌ است‌
انگار راجع به کسروی هم بایست حرف بزنیم!!!
لطفاً بروید و ایلیاد و اودیسه رو مطالعه کنید
خواهش میکنم اول سری به اون دو کتاب بزنید
بعد هم مقداری برای چشم روشنی هم که شده ، شاهنامه رو مطالعه کنید!!
بعد بیاید تا ببینم چی میگید!
وطن خائنی کسروی یه
قلب ناپاکیندا یوخ نور حفیقت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
وار یادیندا شعر ایله دیوانه اولدون بیر زمان
سویله دین .ایندی منم پیغمبر کل جهان
آلدادیب خلقی اقلا وئرمه دین معجز نشان
ائل ایچینده مسلکین آرتیردی نفرت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
تبریزه گلدین کئچنلرده بیزی آلداتماغا
ایسته یردین مخلوقی مین رنگ ایله اویناتماغا
ایندی ده حاضر اولوبسان بو دیاری ساتماغا
سنده یوخدور ذرجه ناموس و غیرت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
سن ازلدن نانجیب سن ای یالانچی بی شعور
پرچمی عنوان ائدیب باشقا طهر ائتمه ظهور
دین سیز ایمان سیز آدامسان یوخ جنابنده قصور
آزدیریب یولدان سنی دونیاده رشوت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
ای فاشیزمین قویروغی آیدین دیر افکاررین سنین
چوخ قمیش قویما دایان معلومدور هرکارین سنین
تاثیر ائتمز پیس چوروک اخبارو اخطارین سنین
قبله گاهیندور سنین هر یئرده ثروت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
درس آلیبسان بی شرف هیتارده ای جاسوس باشی
آغلادیب ظاهرده مکر ایله آخیتما گوز یاشی
اولموشوق ماهر بیر اوستا چوخ بیزی بیلمه ناشی
سندن اکراه ایله ییر یکسر جمعیت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
سن مخالف سن فقط اوچ دوولتین پیمانینا
ضد اولوبسان ملتین هر عهدینه ایماسینا
خائن عالمده ازو باعث اولار اوز قانینا
محو اولارسان عنقریب ای بی حمیت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
دوستوموز روس خالقی ائتمیشدور بیزه چوخ التفات
واردیراونلاردا گوزه ل عالی طبیعت خوش صفات
قولوموز دان دونمه ریک ارضه توکولسه کائنات
وعدینه ائتمیش وفا دائم بو ملت کسروی
ساکت اول هورمه اوتان ای بی مرووت کسروی
محمد بی ریا(وطن یولوندا /سه شنبه 4 فروردین 1321/-)
تعجب میکنم میبینم کسانی نه از راه نقد بلکه از سر شکم سیری به فردوسی و شاهنامه ایراد میگیرد.
مگر امروزه نویسندگان بزرگ تاکید میکنم بزرگ کتاب ها خودشان را نمی فروشند تا پولی به دست اورند.ایا این کارشان از ارزش کتابشان میکاهد که حالا این شاهنامه شناسان فردوسی را برای سکه هایی که هرگز محمود به وی نداد (و نام خود و ترکان را به وفایی معروف کرد و بارها دستمایه شعر شاعران شد)سرزنش میکنند.
مطمئا باشید اگر پول انقدر برای او مهم بود میتوانست ان ابیات را حذف کند تا به سکه های محمود برسد.(که کار سختی هم نبود)
می توانست در غالب ها دیگر شعر فقط به مدح محمود بپردازد تا ظرف غذایش هم مانند عنصری از طلا باشد.
بعضی ها انقدر او را بی سواد میدانند که سی سال بشیند کنار مردم و داستان های انها را به نظم در اورد و در نهایت هم چنین اثر جاویدانی را خلق کند.(جزو سه شاهکار ادبی جهان)
کسانی که شاهنامه را نمی توانند با اثار هومر مقایسه کنند ایا این حرف خودشان است یا حرف دیگران را تکرار میکنند.مطمئنا تا کنون هیچ کدام را کامل و با تفکر نخواهنده اند.
فقط کافی است صحنه های نفرت بر انگیز میدان های جنگ سایر حماسه ها را با میدان کارزار خونین ولی زیبا و سرشار از افتخار شاهنامه مقایسه کند.فقط کافی است توصیفات و ملاحظات نغزی در اول و پایان داستان هارا با هم مقایسه کند.
عجیب است نمی دانستم که شاهنامه شناسانی هم هستند که تاریخ را در دوره های اساطیری و پهلوانی ان جستو جو میکنند و حقایق دوره های تاریخی ان را به حساب بقیه ی کتاب غلط میشمارند.
دوستان توران هیچ ربطی به ترک ها ندارد و بلکه قومی قدیمی از تبار اریایی است که از نظر فرهنگ پایین تر از ایرانیان بودند.و کلمه تور هم در فرهنگ نامه ی معین به معنی پهلوان است و در اوستا هم نام توران و هم نام بیشتر جنگجویان ان امده است.
و سالها بعد هر قومی که با فرهنگ پایین تر به ایران حمله میکردند تورانیان خوانده میشدند که هم کوشان ها (اشکبوس کوشانی)وهم ترک و هم هون ها از سوی ایرانیان به این نام خوانده شدند.
شاهنامه شناسانی که او را به نماد سلنطت تبدیل می کنند ایا تا کنون قیام ها کاوه و شورش های رستم بر علیه شاهان را نخوانده اند؟ فردوسی تا انجا به ستم ستیزی در شاهنامه پرداخته است که شاعران بعد از او هرگاه میخواستند شاه دوره ی خود را سرزنش کنند از اصطلاحات و ابیات شاهنامه کمک میگرفتند.
افرادی که او را به نژاد پرستی و پان بودن متهم میکنند این شعر را نخوانده اند
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست به نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به نیکی بود یادگار
همان گنج و دینار و کاخ بلند
نخواهد بدن مر تو را سودمند
فریدون فرخ فرشته نبود
زمشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد دهش یافت ان نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
هیچ نژاد پرستی این قدر نیکی را ستایش نکرده است و هیچ نژاد پرستی نمی گوید فریدون به وسیله ی خون ونژادش فریدون نبود .بلکه به خاطر داد و دهش...و هرکسی می تواند به ان مرتبه برسد.
شاهنامه اینقدر که الان مورد مخالفت برخی هموطنان ترک ما قرار گرفته مورد مخالفت سلطان محمود قرار نداشت! اینجور نبوده که یک دفعه شاهنامه را نشانش بدهند و ببیند ای وای چقدر از ترکها بد گفته عصبانی شود، او از متن کتاب اگاه بوده همانطور که همه آگاه بوده‌اند. منبع اصلی شاهنامه فردوسی، شاهنامه منثور منصوری بوده و فردوسی فقط آن را به نظم درآورده است. شاهنامه تاریخ شفاهی مردمان ساکن سرزمینهای شرقی ایران بوده و یسیاری ازداستانهایش تبدیل داستانهای مذهبی زردشتی و استوره های اقوام گوناگون هند و اروپایی، به داستانهای پهلوانی است. اگر مثلا در اشتباه گرفتن ترکان با تورانیان اشتباه کرده یا یونانیان را رومی نام نهاده به این علت بوده که دانش تاریخی آن زمان این گونه بوده است. اما به هر حال در بیشتر کتاب از ترکها کاملا جوانمردانه صحبت کرده. دو تن از خردمند ترین شخصیتهای شاهنامه پیران ویسه و اغریرث برادر افراسیاب از ترکان بوده‌اند. پادشاه آرمانی شاهنامه و اوستا یعنی کیخسرو، از مادری ترک زاده شده و...
آقای سادیست، من هرگز مانند شما چیزی رو به " صراحت " اعلام نمی کنم اما نظر شخصیم اینه که شاهنامه فردوسی خیلی با ارزش تر از ایلیاد و اودیسه است. بر خلاف داستانهای بسیار زیبای هومر درمورد خدایان و نیمه خدایان، شاهنامه این افتخار را دارد که داستان " انسانها " باشد. اگر تنها همه ما از ترک و فارس و... اسامی و نژاد شخصیتها در این کتاب را در نظر نگیریم، کدام استوره و داستان باستانی چنین زیبا یک قیام مردمی علیه ستم را همچون قیام کاوه تصویر کرده است؟ در کدام استوره داستان گزینش میان و شرافت و آزادگی از یک سو و ادامه زندگی به هر قیمت ممکن از سوی دیگر، آنچنانکه در رزم رستم و اسفندیار آمده به تصویر کشیده شده است؟ آیا واقعا داستان بسیار دوست داشتنی جنگی که برای یک زن آنهم به خاطر حسادت خدایان به او به راه افتاده را برتر از جنگ برای آزادی و شرافت و میهن میدانید؟ حالا از هر نژادی که باشیم و هر وطنی که داریم ...
این لینک هایی که نوشتم ، لینکِ منبعِ ، ویکیپدیا بوده
ویکی پدیا ، خودش منبعِ من بوده
دیگه من به منبعِ اون ، کاری نداشتم و فقط به خاطرِ اطلاعاتِ بیشتر آوردمشون
شما انگار ، همین کلمهء ساسانیان رو هم اشتباهی ، سامانیان دیدی!!
اشکالی نداره
این رو از همون اول میگفتی ، شبههء شما رو رفع میکردیم!

دوست عزیز سعی کردم با احترام این اشتباه را به شما یاد اوری کنم اما افسوس که خود را عالم مطلق میپندارید.
حال متن ویکی پدیا را می اورم.
در زمان حکومت ساسانیان(اشتباه است ) عده‌ای از ترکان به عنوان نیروی جنگی به خدمت گرفته شدند.به تدریج برخی از این جنگ آوران به علت لیاقت و شجاعتی که از خود نشان دادند توانستند ترقی کنند و به مقامهای فرماندهی سپاه و یا سپهسالاری ارتقا یابند.(چرا در تاریخ ساسانی هیچ اثری از این سپهسالاران نیست.)
همزمان با افزایش قدرت سپهسالاران ترک، روند ورود ترکان به ایران تسریع شد و تعدادی از قبایل ترک در ماوراءالنهر و خراسان(مرکز حکومت سامانیان) استقرار یافتند.سپهسالاران و روسای قبایل ترک در فاصله قرون چهارم تا هفتم هجری قمری سه حکومت در ایران تشکیل دادند که عبارتند از:(حال حکومت 500 سال بعد ترکان با توجه به دگرگونی حکومت ایران چه ربطی دارد با سپهسالاران ترک ساسانیان دارد خدا میداند و بس)
غزنویان
سلجوقیان
خوارزمشاهیان
(حال بحث قبلی را رها کنید و به این مطلب که ترکان چگونه وارد ایران شدند توجه کنید که وارد شدن انها را در زمان سامانیان میداند و بیشتر وارد شدن ان را در زمان حکومت ترکان و زمان مغول.)
به همین علت این دوره از تاریخ ایران را عصر حکومت ترکان در ایران مینامند.در باره تاریخ اولیه اقوام ترک اطلاعات کاملا دقیقی در دسترس نیست و فقط همان اندازه مشخص است که ترکان در سرزمینی که از شرق به چین و از غرب به رود سیحون محدود می‌گشته ٬سکنی داشته‌اند.به همین علت است که این محدوده به ترکستان مشهور است.بیشتا حدود قرن ششم میلادی(اوخر دوره ی ساسانیان) ترکان بیشتر به صورت قبایل بیابانگرد و پراکنده زندگی می‌کردند و از نظر سیاسی تمرکزی نداشتند.که همزمان اتحادیه از قبایل ترک بوجود آمد و در پی آن ترکان به سرزمین‌های همجوار با ترکستان از جمله مرزهای ایران حمله کردند.که این حملات از طرف ساسانیان دفع شد.(پس اجازه ی وارد شدن انها را ندادند)پس از ظهور اسلام و در جریان پیشروی مسلمانان در شمال شرقی ایران آنها به مرزهای ترکستان و ایران رسیدند.با تشکیل سلسله سامانی در قرن سوم هجری در ماوراءالنهر این حکومت مسئول حفاظت از مرزهای مسلمین در برابر تاخت و تاز ترکان که آن زمان اسلام نیاورده بودند و از نظر مسلمین کافر به حساب می‌آمدند شد.
در همین میان عواملی باعث شد تا ترکان به قلمرو سامانیان و مسلمانان وارد شوند.نخست؛ اینکه سامانیان با حمله به برخی از مناطق ترکنشین عده‌ای را اسیر کرده و از آنها به عنوان نیروی جنگی و خدمتکار استفاده نمودند(مانند راهی که در اول متن به ان اشاره شد).دوم؛ عده‌ای از ترکان با پذیرش اسلام توانستند به جامعه مسلمین وارد گردند.پس از تشکیل حکومت ترکان روند ورود ترکان به ایران گسترش یافت و دسته‌هایی از آنها به صورت انفرادی یا قبیله‌ای وارد ایران شدند و در نواحی مختلفی سکونت گزیدند.در قرن هفتم هجری و در جریان حملات مغولان گروههای بیشتری نیز به ایران وارد گشتند.سرانجام بیشتر این ترکان در آسیای صغیر (ترکیه امروزی)ساکن شدند.
داخل () از خودم بود.
اگر به منابع اصلی معرفی شده توسط ویکی پدیا مراجعه کنید اطلاعات وسیع تری را در اختیار خواهید گرفت
واقعاً توی اینترنت ، درگیریِ من خیلی زیاد شده
مجبورم این بخثِ شیرین رو کنار بگذارم
تا فردا
در پناهِ عقل و درایتِ خودتون ، باشید
خوابهای رنگی ببینید
دوستان عزیز در مورد روابط ساسانیان با ترکان به تاریخ طبری ج2 و اخبارالطوال دینوری مراجعه نمایند
آذری یا زبان باستان آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک