رومئو و ژولیت
نویسنده:
ویلیام شکسپیر
مترجم:
علاالدین پازارگادی
امتیاز دهید
.
دو خاندان که از لحاظ شأن و مقام همتراز بودند، در شهر زیبای ورونا که نمایش ما در آنجا برگزار میشود، کینهی قدیمی خود را به فتنههای تازهای کشانده و خونی که در این نزاع ریخته میشود، دستان پاکی را آلوده میسازد. سرنوشت این بود که نطفهی دو عاشق، که ستارهی آنها به هم پیوست، در این دو خاندان کینهتوز بسته شود، و وقایع ناگوار رقتانگیزی به مرگ آنها منتهی گردد و در نتیجه به مجادلهی پدرانشان پایان بخشد. جریان عشق مرگبار و ترسناک آنان و برافروخته شدن شعلهی خشم اولیای آنان، که چیزی جز مرگ فرزندانشان آن را نمیتوانست نابود سازد، موضوع داستان و وقایع نمایش دو ساعتهی ماست که اگر شما با صبر و شکیبایی به آن گوش بسپارید، آن چه در اینجا کم و کاست باشد، با تصور و کوشش خود جبران خواهیم کرد....
بیشتر
دو خاندان که از لحاظ شأن و مقام همتراز بودند، در شهر زیبای ورونا که نمایش ما در آنجا برگزار میشود، کینهی قدیمی خود را به فتنههای تازهای کشانده و خونی که در این نزاع ریخته میشود، دستان پاکی را آلوده میسازد. سرنوشت این بود که نطفهی دو عاشق، که ستارهی آنها به هم پیوست، در این دو خاندان کینهتوز بسته شود، و وقایع ناگوار رقتانگیزی به مرگ آنها منتهی گردد و در نتیجه به مجادلهی پدرانشان پایان بخشد. جریان عشق مرگبار و ترسناک آنان و برافروخته شدن شعلهی خشم اولیای آنان، که چیزی جز مرگ فرزندانشان آن را نمیتوانست نابود سازد، موضوع داستان و وقایع نمایش دو ساعتهی ماست که اگر شما با صبر و شکیبایی به آن گوش بسپارید، آن چه در اینجا کم و کاست باشد، با تصور و کوشش خود جبران خواهیم کرد....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رومئو و ژولیت
آره:((
راستی آهنگش هم خیلی قشنگه.من دوسش دارم
پیر شدم از بس این کامنت رو گذاشتم واسه کتابا![/quote]
دوست عزیز توی اینترنت سرچ کنی پیدا میکنی مخصوصاکتابی به این معروفی را
پیر شدم از بس این کامنت رو گذاشتم واسه کتابا!
من که مدتهاست در حیرت به سر میبرم. این هم به حیرتم افزود. بله انسانهای گرامی اهل ادبیات!!!!!!!
اين ديدگاه به علت نگارش فينگليش حذف گرديد
[edit=wizared]1391/11/26[/edit]