آقای هالو: فیلمنامه
امتیاز دهید
بر اساس نمایشنامه تک پرده ای؛ نوشته علی نصیریان.
آقای هالو از شهرستان، عازم تهران میشود تا همسر مناسبی اختیار کند که از بد روزگار، در گاراژ تهران، چمدانش ربوده میشود.
گاراژی در یک شهرستان کوچک:
گاراژ وسیع و دلباز است. و آفتاب درخشان بعد از ظهر سراسر آنرا پوشانده. خلوت و بی جنب و جوش. فقط یک اتوبوس مسافربری در صحن گاراژ ایستاده. شاگرد راننده روی سقف اتوبوس مشغول محکم کردن طناب باربند است. چند مسافر با ریخت و قیافه شهرستانی مشغول سوار شدن و یا مشایعت مسافران خود هستند. همه چیز در آرامش و سکون برگزار می شود. صدای ملایم دوتار همراه دایره شنیده میشود. جمعی گوشه ای ایستاده اند و مردی را با کت و شلوار راهراه قدیمی، کفشهای سیاه و سفید، کلاه شاپو و سبیل مشکی، چون نگین انگشتر در میان گرفته اند. چند نفر زن چادری که روی خود را گرفته اند، چند نفر مرد جوان و پیر، رفقای اداره و افراد فامیل این جمع را تشکیل میدهند. نوازنده دوتار داخل جمع ایستاده و نغمه آرامی میزند. هالو مادرش را می بوسد. چتر، پتو، مجلات و رادیو ترانزیستوری خود را در دست و زیر بغل گرفته است. تعدادی خودنویس و خودکار همراه پوشت بزرگ سفید در جیب بالای کتش دیده میشود. مادر هالو بی صدا گریه میکند و زیر لب با پسرش حرف می زند.
مادر هالو: مواظب باش ناخوش نشی وقتی رسیدی حتم کاغذ بفرس. من دلواپسم.
وفا کیش: مگه سفر قندهار میره مادر. همه اش ده، پونزده روز طول میکشه.
قاه قاه میخندد و دندانهای طلایش می درخشد...
آقای هالو از شهرستان، عازم تهران میشود تا همسر مناسبی اختیار کند که از بد روزگار، در گاراژ تهران، چمدانش ربوده میشود.
گاراژی در یک شهرستان کوچک:
گاراژ وسیع و دلباز است. و آفتاب درخشان بعد از ظهر سراسر آنرا پوشانده. خلوت و بی جنب و جوش. فقط یک اتوبوس مسافربری در صحن گاراژ ایستاده. شاگرد راننده روی سقف اتوبوس مشغول محکم کردن طناب باربند است. چند مسافر با ریخت و قیافه شهرستانی مشغول سوار شدن و یا مشایعت مسافران خود هستند. همه چیز در آرامش و سکون برگزار می شود. صدای ملایم دوتار همراه دایره شنیده میشود. جمعی گوشه ای ایستاده اند و مردی را با کت و شلوار راهراه قدیمی، کفشهای سیاه و سفید، کلاه شاپو و سبیل مشکی، چون نگین انگشتر در میان گرفته اند. چند نفر زن چادری که روی خود را گرفته اند، چند نفر مرد جوان و پیر، رفقای اداره و افراد فامیل این جمع را تشکیل میدهند. نوازنده دوتار داخل جمع ایستاده و نغمه آرامی میزند. هالو مادرش را می بوسد. چتر، پتو، مجلات و رادیو ترانزیستوری خود را در دست و زیر بغل گرفته است. تعدادی خودنویس و خودکار همراه پوشت بزرگ سفید در جیب بالای کتش دیده میشود. مادر هالو بی صدا گریه میکند و زیر لب با پسرش حرف می زند.
مادر هالو: مواظب باش ناخوش نشی وقتی رسیدی حتم کاغذ بفرس. من دلواپسم.
وفا کیش: مگه سفر قندهار میره مادر. همه اش ده، پونزده روز طول میکشه.
قاه قاه میخندد و دندانهای طلایش می درخشد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آقای هالو: فیلمنامه