رسته‌ها
شیطان و خدا
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 1305 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 1305 رای
نمایشنامه در سه پرده و یازده مجلس

«شیطان و خدا» اثر ژان پل سارتر فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامه نویس، روزنامه نگار و منتقد فرانسوی است، که نخستین بار در ۷ ژوئن ۱۹۵۱ در «تئاتر آنتوان» به روی صحنه آمد و در همان سال به صورت کتاب منتشر شد. موضوع این نمایشنامه سرگذشت دردناک مردی است که میخواهد آزادانه اول «بدی» را و سپس «خوبی» را انتخاب کند بنابراین نخست شیطان و سپس خدا را سرمشق خود قرار می‌دهد. اما بیهودگی این انتخاب را درمییابد؛ زیرا کاری عبث است که در انزوا و به دور از اجتماع بشری صورت می‌گیرد. صحنه وقایع در آلمان دوره رنسانس است که در آن زمین‌داران با زمین‌داران و روستائیان با زمین‌داران میجنگند. گوتس، سردار جنگ، که فرزند حرام‌زاده مادری از طبقه اشراف و پدری از طبقه دهقان است، نخست تصمیم گرفته است که بدی کند؛ دست به غارت میزند و میجنگد و به یارانش خیانت میکند. ولی سرانجام بدی به نظرش یکنواخت میآید و از اینکه همواره باید رذالتهای تازه‌ای ابداع کند خسته میشود. در رویارویی با کشیشی به نام هاینریش تصمیم میگیرد که از این پس خوبی کند و مرد مقدسی شود. اما انگیزه او عشق به بشر نیست، بلکه میل رسیدن به جایگاه است. با انتخاب «خوبی» میخواهد خود را مامور اجرای مقاصد الهی سازد و بدین‌گونه، از جبر زندگی بشری بگریزد. زمینهایش را به روستاییان میبخشد و این بخشش باعث می‌شود که سایر روستاییان در برابر اربابان خود قیام کنند و در خطر نابودی قرار گیرند، زیرا توانایی کافی برای چنین پیکاری ندارند. اما گوتس به عواقب عمل خود اهمیت نمیدهد و فقط در اندیشه عظمت نقشه خودش است. یک اجتماع نمونه به نام «شهر آفتاب» تشکیل میدهد که قانون آن عشق است، ولی عشقی با مصرف داخلی که اعتنایی به رنجهای انسانهای دیگر ندارد. میان روستائیان و زمینداران جنگ درمیگیرد، اما «شهر آفتاب» که خشونت را مردود میداند زیر بار جنگ نمی‌رود و میخواهد بی‌طرف بماند. شورشیان «شهر آفتاب» را آتش میزنند و گوتس که از پیوستن به آنها سرپیچیده است، منفور و ملعون همه میشود. تقدس او حاصلی جز مرگ و ویرانی در پیرامونش به بار نمی‌آورد. گوتس درمییابد که «عمل» مثبتی انجام نداده، بلکه فقط حرکاتی کرده است. آنگاه از آرمان رستگاری فردی چشم میپوشد و به درخواست ناستی، رهبر شورشیان، فرماندهی سپاه روستاییان را در جنگ با زمین‌داران به دست میگیرد. سارتر، با آفرینش شخصیت گوتس، مردی را نشان میدهد که «میخواهد در خوبی یا در بدی به مطلق برسد، اما جز کشتن انسانها نتیجه دیگری نمیگیرد.» گوتس به عمل واقعی دست نمییابد، زیرا با مبارزه توده‌های مردم بیگانه است. فقط پس از اینکه مطلق را نفی میکند و رفتار خود را سراپا دگرگون میسازد، راه «عمل» را مییابد که دگرگون‌کننده واقعی جهان است. آنگاه میتواند بگوید: «مطلقی وجود ندارد. فقط انسانها هستند و دیگر هیچ.»
(دلهره) مفهوم والایی که در اگزیستانسیالیسم سارتر وجود دارد در این کتاب معنا می یابد.
از مقدمه‌ی مترجم:
این اثر،بهترین کار سارتر و چکیده ی همه ی افکار اوست- مسائل اساسی زمان ما را مطرح می کند: آیا بشر مسئولیتی بر عهده دارد؟ آیا می توان مسئولیت را پذیرفت اما دست ها را نیالود؟… و از این رو و به گفته ی خود سارتر، این نمایشنامه مکمل “دست های آلوده” است. هر چند حوادث آن چهارصد سال پیشتر روی می دهد.سارتر خود می گوید: این نمایشنامه سراسر روابط انسان است با خدا.
گفتنی است که واژه هایی چون انتخاب، اضطراب، مسئولیت، آزادی و وجود جزو اساسی ترین مفاهیم فلسفه ی اگزیستانسیالیست ژان پل سارتر می باشد.
فلسفه اگزیستانسیالیست معتقد است که انسان حیوانی است که طرح می افکند.
خود سارتر می گوید : این نمایشنامه سراسر شرح روابط انسان است با خدا یا به عبارت دیگر روابط انسان با “مطلق”.
گزیده‌هایی از متن:
به چه دردم می خورد که دوستم بدارند؟ اگر تو مرا دوست بداری لذتش را تو می بری نه من.
دنیای ِ بی عدالتی است : اگر قبولش کنی شریک جرم می‌شوی و اگر بخواهی عوضش کنی جلاد می‌شوی ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
309
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hamid
hamid
1388/01/31

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
5 امتیاز
از 2 رای
آرکادیا
آرکادیا
4.4 امتیاز
از 5 رای
لالا و ناپدری من: فیلمنامه
لالا و ناپدری من: فیلمنامه
4.1 امتیاز
از 9 رای
هنری چهارم - بخش ۱
هنری چهارم - بخش ۱
4.4 امتیاز
از 531 رای
ما یک خانواده بودیم
ما یک خانواده بودیم
0 امتیاز
از 0 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شیطان و خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
90
تو هر روز بیشتر شبیه میت می شوی و من همچنان تورا دوست دارم .اگر تو بمیری من در کنار جسد تو دراز می کشم و تا آخر همان جا می مانم ,لب به آب و نان نمی زنم ,تو در آغوش من می گندی و من لاشه ی تورا دوست خواهم داشت : زیرا آدم اگر همه چیز را دوست ندارد هیچ چیز را دوست نداشته است .
ﺧﺪﺍ ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻮ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﺪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻢ
ﺗﻮ ﺍﯼ ﻭﺍﻻ‌ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ،ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ
ﺗﻤﺎﻡ ﮔﺎﻣﻬﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﺑﺎ ﻣﻦ
اگر می خواهی مستحق جهنم بشوی کافی است که راحت توی رختخواب دراز بکشی!
دنیا بیعدالتیست : اگر قبولش کنی شریک جرم می شوی,اگر عوضش کنی جلاد می شوی.
بوی گند زمین تا آسمانها رفته است !
هیچ چی اندازه ی این جمله تو نمایشنامه واسم تکون دهنده نیست:
در این دنیا یک روز بیشتر نیست که همیشه تکرار می شود.
زمان, دیروز, فردا, بی معنیه .هر روز ابدیته, هر روز تو سراسر ابدیت تکرار میشه.
ریشه ی یاس فلسفی من اینه!:D
▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬
گوتز: من همانطور که تو را می‌بینم، راهم را هم می‌بینم. خدا نور هدایت به من عنایت کرده است!
ناستی: وقتی خدا ساکت است، می‌توان هر ادعایی را به او نسبت داد...!
▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬
برگرفته از کتاب "شیطان و خدا" / ژان پل سارتر/
تاریخ اگزیستانسیالیست ها مبتنی است بر دو تفکر : اگزیستانسیالیست مسیحی که بیشتر وامدار اندیشه های سورن کی یر که گارد است و همچنین اگزیستانسیالیست الحادی که برگرفته از آرای ژان پل سارتر است.سارتر می گوید:( فلسفه می گویدکه اگر واجب الوجود نباشد لا اقل یک موجود هست که در آن وجود مقدم بر ماهیت است... و این موجود بشر است.)این عبارت سارتر اشاره به این حکم است که انسان معیار همه چیز است و اینکه هابدگر هم گفته است که انسان مسئول همه ی اتفاقاتی است که در هستی رخ می دهد. سارتر در کتاب هستی و نیستی هم گفته بود که مختار بودن انسان هیچ ربطی به اراده ی خداوندی ندارد؛ بلکه تابع نگرش ها و انتخابهای خود فرد است. بنا بر همین قوه ی اختیار سارتر بر این باور بود که انسانها در بدو تولد فاقد ماهیت هستند و هر انسانی آزاد است که ماهیتش را خودش بسازد....
به نظرم این کتاب از مهمترین کتابهای سارتر نیست و در برابر کتابهایی همچون هستی و نیستی، کلمات، تهوع، ارزش کمتری دارد.
خشونت از آن کسانی است که چیزی ندارند که از کف بدهند. کتاب فوق العاده ای بود.
رفقا میتوانند کتاب را با حجم 1.9 مگ از لینک زیر دریافت کنند .
http://www.4shared.com/office/2CaSX7ME/ZhanPolSarter_SheytanVaKhoda.html?
:x
در مورد سارتر و دیگر اگزیستانسیالیستها از جمله هایدیگر میتونید به آثار دکتر بابک احمدی و یا خیلی از افراد مثل مصطفی رحیمی مراجعه کنید در کل افکار اگزیستانسیالیستها بر فلسفه مدرن و معاصر تاثیر شگرف داشته اما میتوان ایشان را در کل از تفکرات گریز از مارکسیسم جا داد. نه اینکه اندیشه ورزی اگزیستانسیالیستی در چهار چوب تعریف شده و پیش بینی شده قرار دارد بلکه از افکار گریز از مرکز میباشد. استخراج تاریخی و استنباط دیالکتیکی نداشته و فکر فیلسوف اگزیستانسیالیست در کل فلسفه می سازد.
وقتی کتاب و خوندم شاید سال گذشته بود، به یاد کتاب آیات شیطانی اثر رشدی (که قبلا خونده بودم) افتادم. قصه اون کتاب هم یک استحاله ای مثل این داشت (چمچا) اما این کجا و آن کجا؟ پس میشه به چیزی اعتراض کرد اما توهین خیر!
جناب رشدی با توهین از الیزابت هدیه گرفت اما سارتر با اعتراضش حتی نوبل ادبی و هم رد کرد!...
شیطان و خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک