رسته‌ها
چمدان
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 1108 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 1108 رای
مجموعه داستان کوتاه چمدان نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه روزیهای آنان،به سبک محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت، که "نگرشی دیگر گونه" نسبت به جهان دارند، فرق می کنند. لازم به ذکر است چند صباحی کتاب های این بزرگ مرد اجازه انتشار نداشت تا بعد از پیروزی انقلاب.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتد و تا برکنار شدن رضاشاه (شهریور ۱۳۲۰) در زندان ماند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
116
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1401/11/26

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 31 رای
کوته فکران جامعه
کوته فکران جامعه
4.1 امتیاز
از 7 رای
گلدن آرک
گلدن آرک
3.8 امتیاز
از 13 رای
بحران
بحران
4.2 امتیاز
از 10 رای
سه تار
سه تار
4.3 امتیاز
از 690 رای
گل آقا
گل آقا
4.4 امتیاز
از 8 رای
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چمدان

تعداد دیدگاه‌ها:
36
داستان سوم از آنجا شروع می شود که یک جوان روشنفکر به دلیل مشکلات با خانواده تصمیم به زندگی مستقل گرفته به دوست خود می گوید و او یک زن ارمنی به وی معرفی می نماید که اتاق اجاره می دهد و جوان جابجا شده در محل جدید مستقر و متوجه می شود درب اتاق مقابل قفل شده که ظاهرا متعلق به پسر بزرگ مرحوم شده زن ارمنی است و حکایت آن را می پرسد و زن می گوید چند سال قبل یک زن و شوهر جوان همین دو اتاق را اجاره کرده و پسر وی بعضی وقتها به نزد آن دو رفته و با هم آشنا شده شوهر بیمار است و کمتر می تواند از خانه بیرون برود ولی به زنش می گوید به گردش و تفریح و تئاتر برود و در بعضی مواقع پسر زن ارمنی خانم جوان را همراهی می نماید در آن خانه یک زن و شوهر پیر هم بوده و مرد جوان بیمار آلمانی بوده زن ارمنی که غم های او را می بیند برای شب سال جدید کریسمس بوقلمون آماده کرده با پودینگ و یک غذای مورد علاقه آلمان ها و شب همه در اتاق جوان بیمار جمع شده شعر خوانده و شادی تا روحیه وی باز شود و آهنگ نواخته ناگهان نصفه شب سر و صدا بلند شده آمدند دیدند پسر جوان ارمنی در اتاق خود به خون غلتیده و آلت قتاله در دست پسر بیمار و دلیل آنکه پسر ارمنی یک ارگ پیانوی بزرگ داشته می نواخته و گاهی زن جوان برای یادگیری و تمرین به وی مراجعه نموده در آن شب دیر هنگام وقتی پسر بیمار بیدار می شود همسر خود را در اتاق ندیده فانوس را برداشته درب اتاق پسر ارمنی رفته و با خیالات منفی وی را به قتل رسانده...
داستان دوم مسلول راجع به جوانی که خانه نشین شده و دوستش به دیدار او آمده و قبل از بیماری در مجالس شرکت می کرده و دوستش به پیشنهاد مادر وی از ازدواج برای وی می گوید و او می گوید بیشتر به انتقام فکر می نماید اما حرف وی را جدی نمی گیرند. ناگهان از دختری که با وی قبل ها آشنا شده نام می برد و تمایل به ازدواج با وی را بیان می نماید همه خوشحال و مقدمات دیدار و خواستگاری انجام جوان می گوید ملکی از پدر را دارد به قیمت آن روز 12 هزار تومان فروخته و خانه ای ویلایی در شمال کنار ساحل به سبک سنتی دو طبقه خریداری کرده می خواهد برای سلامتی و آخر عمر با عروس آنجا زنذگی نماید خانه را فرش و پرده نموده اثاث برده ناگهان جوان مسلول می گوید عروسی و زفاف در خانه جدید در شمال همه غافلگیر شده شب عروسی تنها با زن و گروهی خواننده ترکمن با ساز و کمانچه آنها را تنها گذارده صبح که می روند درها باز و وحشتناک و جوان را افتاده خون از دهان جاری مسلول مرده و عروس را بیهوش که بیماری سل به وی منتقل گردیده وحشتناک که منظور جوان را از انتقام از زندگی می فهمند و عروس جوان هم سال بعد به بیماری سل می میرد. داستانی وحشتناک که با ادبیات سنتی ایران و جو جامعه ما هیچ گونه سنخیتی نداشته و واقعا نوعی نوگرایی در ادبیات با فضایی آکنده ترسناک و دهشتناک و غریب را نمایش می دهد. داستان سوم خانه یک زن ارمنی است که اتاق به جوان ها اجاره می دهد
داستان اول همان چمدان نام دارد که نام کتاب از آن اخذ گردیده است. پسری که مجرد و جدا از پدر زندگی می کند، یک صبح با آمدن وی مواجه گردیده که می خواهد چمدان او را برود از خانه به ایستگاه قطار برساند و در صورت تمایل با وی به مسافرت برود.
پسر قبول می کند که چمدان را فقط به ایستگاه آورد ولی به دلایلی دیر کرده چمدان را برای پدر به محل ییلاقی مسافرت می برد، وارد مسافرخانه نیمه هتل مجلل گردیده چمدان را تحویل داده اتاقی برای خود گرفته، کمی به گردش می پردازد با یک دوشیزه که می خواهد گردش و دوچرخه سواری کند آشنا شده چند بار بعد به دیدن او و مادرش می رود و سرانجام می فهمد به دلایل احتمالا مالی دخترک می خواهد زن یک آدم مسن بزرگسال گردد و نمی تواند با او باشد.
دخترک او را برای معرفی به رستوران هتل دعوت نموده، پسرک وقتی می رود زودتر رسیده سر میز پدرش را دیده همه چیز را می فهمد، نامه ای به دوشیزه نوشته که خدمتکار وقتی او آمد به وی بدهد که: امیدوارم خوشبخت باشید راستی آن مرد نازنین که گفتی دیدم پدرم بود احتمالا شما را خوشبخت می نماید!!!..
کتاب را مطالعه نمودم. البته نسخه قدیمی تر چاپ مطبعه دانش
داستان آخر یعنی "رقص مرگ" به دلایلی در برخی نسخ کتاب چمدان نیامده و من آن را از روی این نسخه مطالعه نمودم.
در مورد نویسنده به خاطر سبک نامانوس وی با ادبیات ایران مجبور به مطالعه و تحقیق شدم و نکته جالبی که علت آنچه در تصور من ادبیات سخیف نویسنده و نوعی هنجار شکنی در قداست ادبیات فارسی تلقی می گردد، تحت عنوان بنیانگذاران داستان نویسی نوین در ایران و بخشی از قلم نویسنده تحت تاثیر روانشناسی فروید و دیدگاه و اعتقادات کمونیستی و مارکسیستی نویسنده اعلان گردیده است و این نکته که احتمال اینکه حضور نویسنده سال ها در آلمان شرقی بوده ادبیات روسی و سبک خاص آن در وی رسوخ و تاثیر یحتمل قوی داشته است
پدر من یادگار خوبی از دنیای گذشته بود، اما نه سر و صورتش!
عطر او، کراوات او، مال این دوره بود ولی افکارش! حتما باید ساعت یازده غذا بخورد... والا... نظم و ترتیب زندگانی به هم میخورد...
به وقار لطمه وارد می آید، خانواده از میان می رود، اصول مقدس خانواده را باید رعایت کرد.
چه خوب است پسر و دختر آدم همه دور هم جمع باشند، با هم بگویند، و پدر، بزرگ خانواده، بالای اتاق بنشیند، فرمان بدهد، بیایند بروند.
پدر خدای خانه است. درست انعکاس مذهب در خانواده و یا برعکس. درست دنیای گذشته!
چمدان ................... بزرگ علوی
لذتی که برای شما طبیعی است، برای من زجر است. من محکوم بودم به این که نتوانم دوست داشته باشم.
هزار زجر و شکنجه در دنیا هست. این مصیبت را کسی نتوانسته است تصوّر بکند که ممکن است اشخاصی باشند که نتوانند اصلاً دوست داشته باشند.
چمدان ، بزرگ علوی
درود بر بزرگ علوی...........عالی است این چمدانشان!
بزرگ علوی.ریزبین ترین نویسند معاصر در توصیف داستان هاست.اگر باور ندارید توصیفات او را درباب فرنگیس که در چشمهایش آمده بخوانید...
PDF
15 مگابایت
چمدان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک