نامه هایی به میلنا
نویسنده:
فرانتس کافکا
مترجم:
سیاوش جمادی
امتیاز دهید
بخشی از گفتار مترجم:
«در نامه هایی به میلنا» عشق به مصاف خودشناسی بیرحمانه و اندیشه ای پر کشمکش می رود. این همه ترس و تشویش این همه مشتاقی و پریشانی و این همه کشش و گریز از چیست؟ جاذبه زنانه یا مهار شدنی و تدبیرپذیر است یا صیاد اراده در هر حال به شرط رضایت معشوق، تصمیم برای مرد عامی چندان دشوار نیست. کافکا را چه می شود؟
نامه هایی به میلنا، هم جنگ است هم عشق نویسنده نامه ها در هاویه همان بلاتکلیفی لا ینحلی قرار دارد که مساح کا در رمان «قصر» و فاصله این یا آن همچنان که در پزشک دهکده» میخوانیم مسیری است نا پیمودنی و پایان ناپذیر:
از این طریق هرگز به منزل نمی رسم کار رونق گرفته ام از دست رفت. جانشینم دارد آن را غصب می کند اما به عبث زیرا نمی تواند به جای من بنشیند. مهتر دل آزار در خانه من بند گسلیده، رُز قربانی شده، دیگر نمی خواهم به آن فکر کنم. بی تن پوش رو در روی یخبندان این شقی ترین عصر بر محملی زمینی و با اسبهایی نازمینی، پیر فرتوتی که من باشم بیراه و سرگشته مانده است. تن پوش خزم از پشت کالسکه آویزان است، اما از آن دسترسی به عاجزم و هیچیک از رمه بیماران بی رمقم انگشتی هم بالا نمی برد. خیانت! خیانت! یکبار به هنگام زنگ شبانه به طنینی موهوم پاسخ دادم. دیگر کار سامان نخواهد گرفت. هرگز...
بیشتر
«در نامه هایی به میلنا» عشق به مصاف خودشناسی بیرحمانه و اندیشه ای پر کشمکش می رود. این همه ترس و تشویش این همه مشتاقی و پریشانی و این همه کشش و گریز از چیست؟ جاذبه زنانه یا مهار شدنی و تدبیرپذیر است یا صیاد اراده در هر حال به شرط رضایت معشوق، تصمیم برای مرد عامی چندان دشوار نیست. کافکا را چه می شود؟
نامه هایی به میلنا، هم جنگ است هم عشق نویسنده نامه ها در هاویه همان بلاتکلیفی لا ینحلی قرار دارد که مساح کا در رمان «قصر» و فاصله این یا آن همچنان که در پزشک دهکده» میخوانیم مسیری است نا پیمودنی و پایان ناپذیر:
از این طریق هرگز به منزل نمی رسم کار رونق گرفته ام از دست رفت. جانشینم دارد آن را غصب می کند اما به عبث زیرا نمی تواند به جای من بنشیند. مهتر دل آزار در خانه من بند گسلیده، رُز قربانی شده، دیگر نمی خواهم به آن فکر کنم. بی تن پوش رو در روی یخبندان این شقی ترین عصر بر محملی زمینی و با اسبهایی نازمینی، پیر فرتوتی که من باشم بیراه و سرگشته مانده است. تن پوش خزم از پشت کالسکه آویزان است، اما از آن دسترسی به عاجزم و هیچیک از رمه بیماران بی رمقم انگشتی هم بالا نمی برد. خیانت! خیانت! یکبار به هنگام زنگ شبانه به طنینی موهوم پاسخ دادم. دیگر کار سامان نخواهد گرفت. هرگز...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامه هایی به میلنا