رسته‌ها
اودیسه
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 348 رای
نویسنده:
مترجم:
سعید نفیسی
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 348 رای
✔️ اُدیسه (یونانی: Ὀδύσσεια) یکی از دو کتاب کهن اشعار حماسی یونان اثر هومر می‌باشد.کتاب مانند سلف خود ایلیاد، به صورت مجموعه‌ای از سرودها گردآوری شده اما شیوهٔ نقل آن با ایلیاد تفاوت دارد.
ادیسه سرگذشت بازگشت یکی از سران جنگ تروا (ادیسیوس یا الیس) فرمانروای ایتیکا می‌باشد. در این سفر که بیش از بیست سال به درازا می‌انجامد ماجراهای مختلف و خطیری برای وی و همراهانش پیش آمده. در نهایت ادیسیوس که همگان گمان مینمودند کشته شده, به وطن خود باز گشته و دست متجاوزان را از سرزمین و زن و فرزند خود کوتاه می‌کند.
اودیسه در کنار ایلیاد، دومین اثر حماسی هومر، داستان‌سرای یونانی است. این کتاب که در اواخر قرن ۸ پیش از میلاد مسیح نگاشته شده، یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبیات مغرب‌زمین به شمار می‌آید. داستان این کتاب، ماجراهای شاه اودسیوس از ایتاکا و همراهان او پس از جنگ تروآ و بازگشت به وطن است. در بسیاری از زبان‌ها «اودیسه» هم‌معنای سرگردانی و آوارگی است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
572
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

The Thinnest Condom
The Thinnest Condom
5 امتیاز
از 2 رای
صلح را زنان می سرایند
صلح را زنان می سرایند
5 امتیاز
از 5 رای
عاشقانه ها
عاشقانه ها
3.3 امتیاز
از 3 رای
Odyssey
Odyssey
4.6 امتیاز
از 15 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اودیسه

تعداد دیدگاه‌ها:
54
اودیسه
اودیسه نیز اثر هومروشامل24 سروده است. به عقیده یونانیان خدایان طرفدار تراوا، در راه بازگشت پهلوانان یونانی موانعی ایجاد کردند و در این باره دا ستان هایی بر سر زبان ها بود. اودیسه ماجراهای اودوسیوس (اولیس) در راه بازگشت ار جنگهای تراوا به سرزمین مادریش ایتاکا(انطاکیه)است.
طوفان، کشتی های اولیس را به سرزمین های دوری برد.در آن سرزمین میوه ای (کنار) بود که هر کس از آن می خورد خا طرات گذشته را فراموش می کرد. بسیاری از یاران اولیس از آن خوردند و زادگاه خود را فراموش کردند. اولیس به زور آنان را سوار کشتی کرد و بست. سپس به جزیره غولان یک چشم، که چشمی در وسط پیشانی داشتند، رسیدند. اولیس با یاران خود در آنجا فرود آمد و به غار یکی از غولان رفت. غول دو نفر از یاران او را خورد و در غار را بست. صبح زود دو نفر آنان را بلعید و از غار خارج شد. شب چون بازگشت، اولیس به او شراب داد. غول مست شد و به خواب رفت. اولیس با میخی داغ اورا کور کرد.غول بر در غار نشست تا مانع خروج آنان شود. اولیس و همراهان، خود را در پشت شکم گوسفندان پنهان ساختند و از غار بیرون آمدند. سپس به جزیره خدای بادها رسیدند. ایول خدای بادها به اولیس مشکی داد که در آن بادهای سخت بودو سفارش کرد که در مشک را نگشاید. یاران اولیس به طمع گنج، سر آن را گشودند، طوفان مهیب کشتی ها را به جزیره دیگر افکندکه جایگاه غولان آدمی خوار بود. غولان کشتی ها را سنگ باران کردند. جز کشتی اولیس بقیه از بین رفتند. اولیس با کشتی خود به جزیره دیگررفت که محل زنی جادوگر بود.
زن جادوگر به یاران اولیس شراب افسون شده داد و همه به شکل خوک در آمدند. اولیس به کمک گیاهی جادویی که هرمس به او آموخته بود سحر را باطل کرد و جادوگر را مجبور کرد که یارانش را به شکل آدمی باز گرداند.سپس ار آنجا به جایگاه مردگان رفت تا تیرزیاس غیب گو را ملاقات کند.سپس به سرزمین سیرون ها رفت که در آنجا پریانی در سبزه زارهای اطراف کرانه آواز می خواندند و رهگذران را به جانب خود می کشید ند. اولیس گوش یاران را با موم اندود و آنان را به دکل کشتی بست. سپس از صخره ای که دو طرف آن تحت سِطره دو دیو بود گذشت. یکی از دیوان آب دریا را فرومی برد و با آوایی ترس ناک بازپس می داد. دیو دیگر دوازده دست و شش گردن داشت که بر هر گردن سری بزرگ با دهانی فراخ بود و در هر دهان سه ردیف دندان قرار داشت. سپس به جزیره ای رسیدند که رمه گاوان خورشید در آن می چرید. یاران اولیس گاوان را کشتند. خورشید خشمگین شد و طوفان را واداشت تا کشتی آنان را غرق کند. اولیس خود را نجات داد و به جزیره ی یکی از الهگان رسید. الهه ای عاشق اولیس شد و به او گفت که اگر آنجا بماند به او عمر جاویدان می دهد. اولیس موافقت نکرد و الهه او را هفت سال در غار نگه داشت و سرانجام به دستور زئوس آزاد کرد.اولیس سوار بر تخته پاره ای دوباره راه دریا را پیش گرفت. اما بادها تخته او را نابود کردند و او شنا کنان خود را به جزیره ای رساند. پادشاه آنجا اولیس را گرامی داشت و به او کشتی داد تا به زادگاه خود ایتاکا(انطاکیه) باز گردد.
بیست سال از سفر اولیس گذشته بود. پدرش پیر شده و از شهر رفته بود و مادرش در فراق فرزند خود را به دار آویخته بود. پسرش تلماک اکنون جوانی برومند شده بود. زن پاکدامنش پنه لوپ در فراق شوهردر را بر خود بسته و از همه گسسته بود. امیران شهر کاخ او را متصرف شده و دارایی او را برده بودند واز پنه لوپ می خواستند تا از میانه ی آنان یکی را به شوهری برگزیند. پنه لوپ جر أت مخالفت نداشت اما از آنان اجازه خواسته بود تا کفنی را که در حال بافتن بود به اتمام رساند. روز می بافت و شب می شکافت.
اولیس در جامه ی گدایان وارد شهر شد. هیچ کس او را نشناخت جز سگش، که از فرط شادی جان داد. پنه لوپ اعلام کرده بود که هر کس که بتواند کمان اولیس را زه کند و تیر را از سوراخ انگشتر بگذراند می تواند همسر او شود. اما هیچ کس از عهده بر نیامد. اولیس که در جامه ی گدایان بود به آسانی کمان را زه کرد و تیر را از انگشتری گذراند. سپس به آستانه ی در ایستاد و به کمک پسرش دشمنان را کشت و حقیقت حال خود را بر همسرش آشکار ساخت.
 
 
متاسفانه دو مرتبه اقدام به دانلود این کتاب کرده‌ام اما امتیاز را کم می‌کند ولی وقتی کتاب دانلود می‌شود می‌گوید امتیاز کافی نیست.
ممکن است من را راهنمایی کنید که ایراد از کجاست؟
من نسخه کتاب کاغذی ادیسه به به ترجمه سفید نفسیی رو دارم 417 صفحه ست. اینجا ولی ترجمه همین آقای نفیسی 573 صفحه. یه جای کار میلنگه :/
چرا کسی دیگه هومر نمی خواند?هومر و نمایشنامه نویسان یونان باستان و پیروان آنان در روم برای شناختن پایه های ادبیات غرب هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارند.هنوز برای نقد ادبی درست باید از فن شعر ارسطو شروع کرد.هنوز پایه های آنچه امروز به آن هرمنوتیک می گوییم را باید در نقد عهد عتیق و عهد جدید جست و برای این نقدها باید داستانهای عهد عتیق و عهد جدید را خواند
سلام و درود.
پهلوان‌نامه‌ی اُدیسه، یکی از سترگ‌ترین حماسه‌های ادبی جهانه که پس از گذشت ۳ هزار سال، هم‌چنان پابرجا و زنده است.
اُدیسه یکی از ۳ نامه‌ی نامور پهلوانی در فرهنگ اروپایی‌ست. دیگر نامه‌ها، یکی ایلیاد است که این نیز نوشته‌ی سخنور بزرگ-
یونانی، هومر است، که هرودوت زمان زندگانی‌اش را سده ۹ پیش از زایش مسیح (ع) می‌داند.
در زبان شیرین و توفنده‌ی پارسی، ما نیز هماوردی برای ایلیاد و اُدیسه یونانیان داریم. هماوردِ ایلیاد، شاهنامه‌ی حکیم توس میباشد.
و نیز، هماوردِ پارسیِ اُدیسه، گرشاسبنامه نوشته‌ی حکیم توسی می‌باشد. گرشاسب یکی از نیاکان رستم بوده. او نیز همچون اُدیسه
به آبخوست‌های شگفت و شگرف میرود، همچون: هرنج، رامنی، اسکونه، هدگیر، قالون، بنداب، تاملی؛ نیز آبخوست کرگردن،
آبخوست دیو-مردمان، آبخوست اژدها، آبخوست استرنگ، آبخوست موران، آبخوست مردمِ سرِ بینی بریده، آبخوست درخت واق واق،
آبخوستی که به کردار کشتی بر آب روان است، و در این آبخوست‌ها با مردمان گوناگون و پدیده‌ها و جانورانی شگرف دیدار می‌کند و
غول‌های بس سترگ را می‌بیند.
هر نسک‌خوان و نسک‌دوستی وظیفه دارد این پهلوان‌نامه را بخواند.
مانا باشید
عالی بود
جدا خسته نباشید
الهی خدا خودش پاداش کار نیکتونو بده
فیلمشو کانال دو میزاشت منو داداشم هیچ بارشو از دست ندادیم 500 بار دیدیمش. انقدر افلاطون این بیچاره رو به فحش کشید ک کنجکاو شدم بیام بخونم اثارشو :))) بقیه شاعرا و نویسنده ها باید ممنونش باشن. نه تنها واسه خدمت بزرگش به ادبیات همینطور واس اینکه بیچاره یه تنه فحش خور همشون شد از طرف پدر علم فلسفه
باسلام وخسته نباشید
بینهایت از شما متشکرم :x
این سایت واقعاً بسیار مفید و ارزنده برای بازدیدکنندگان و استفاده کنندگان می‌باشد.
خداوند متعال جزای نیک این خدمات شما را برای تان عطا فرماید.
اودیسه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک