علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
تا آنگاه که فرمان ما در رسید و تنور فوران کرد. گفتیم در آن کشتی از هر نوع حیوان دو زوج و نیز خاندان خود و کسانی که ایمان آورده اند را سوار کن... (هود/40)
بر اساس تحقیقات زیر خروج مواد مذاب باعث نابودی دایناسورها شده است که نظریه مطرح شده را تائید می کند:
http://www.shegeftiha.com/wp-content/uploads/2011/08/28234001.jpg?9d7bd4
به گزارش نیوساینتیست، یک نظریه جنجالبرانگیز تازه وجود دارد که فورانهای عظیم گدازههای آتشفشانی را که همزمان با بزرگترین انقراضهای زمین رخ دادهاند، به دو توده داغ غیرعادی در گوشته زمین واقع در عمق ۲۸۰۰ کیلومتری زیر پوسته مرتبط میکند. این تودهها اندکی پس از شکلگیری زمین و در ۴٫۵ میلیارد سال قبل به وجود آمدهاند. اگر این فرضیه درست باشد، این تودهها به صورت نامنظم از میان پوسته زمین فوران کردهاند و اقیانوسهای عظیمی از گدازه را به وجود آوردند. این اقیانوسهای گدازهای جو زمین را مسموم کردند و طومار حیات را در زمین در هم پیچیدند.
بحث و جدلهای بسیاری در خصوص دلایل انقراضهای دستهجمعی زمین، از جمله انقراض دایناسورها وجود دارد. بدون شک، سنگ آسمانی که ۶۵ میلیون سال با زمین برخورد کرد در انقراض دایناسورها بیتاثیر نبوده است. اما یک نظریه کمتر شناخته شده نیز وجود دارد که بیان میکند این انقراض و انقراض سایر حیوانات، زمانی اتفاق افتاد که ترکهای ایجاد شده در پوسته زمین به حجم عظیمی از فورانهای گدازهای اجازه داد تا از درون زمین بیرون بریزند. هر فوران حداقل ۱۰۰ هزار کیلومتر مربع را پر از گدازه کرده است و نواحی زمینشناسی واضحی موسوم به نواحی آذرین بزرگ (LIP) از خود بر جای گذاشته است. از جمله این مناطق میتوان درههای دکان هند را نام برد که همزمان با انقراض دایناسورها به وجود آمده است. اندرو کر از دانشگاه کاردیف انگلستان میگوید: «همبستگی شگفتآوری بین انقراضهای جمعی و ظهور LIPها وجود دارد.»
اکنون ماتیو جکسون و همکارانش از دانشگاه بوستون ادعا کردهاند به شواهدی دست یافتهاند که نشان میدهد LIPها، توسط این ذخایر ۴٫۵ میلیارد ساله گوشته زمین تغذیه شدهاند. بخش اعظم گوشته زمین توسط تکتونیک صفحهای تغییر یافته است. اما سال گذشته گروه جکسون، بازالتهای ۶۲ میلیون سالهای را در ناحیه LIP اقیانوس اطلس شمالی پیدا کردند که نسبت ایزوتوپهای هلیوم، هافنیوم و سرب در آن به نحوی بود که شیمی گوشته ابتدایی زمین را منعکس میکرد. (برای دیدن عکس بزرگ اینجا کلیک کنید.)
http://www.shegeftiha.com/4114-%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%86%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%D9%84/
لینک دانلود: کتاب توهم تکامل
http://delusionofevolution.blogfa.com/cat-1.aspx
نظریه انقراض دایناسورها توسط طوفان نوح را در فصل دوم کتاب توهم تکامل بخوانید
ببینید
محمدعلی و بقیهء خواننده های عزیز (منظورم از خواننده ، گوگوش و داریوش نیست!! ، آقایی که داری میخندی ، واسه شما میگم!)
قرآن ، یکسری داستان* هایی رو تعریف کرده
حالا من اول بهشون گفتم داستان ، چون واقعی بودنِ اونها رو قصد داشتیم اثبات کنیم!
اما ...
ببینید (این ببینید ببینید ها رو که مینویسم ، دارم فکر میکنم که این حرفها رو چیجوری بگم که توی 3333 کارکتر جا بشه!!)
قرآن ، این داستانها* رو از خودش در نیاورده
اسلام هم یهو از وسطِ آسمون ، به زمین نیفتاده
این داستانها رو در کتابِ تورات هم میشه پیدا کرد
بنابرین ، اینها ، رو میشه به عنوانِ افسانه های تخیلی پذیرفت!!
اصلاً مهم نیست
اصلاً مهم نیست که توی این داستانها* ، خدا با یعقوب کشتی میگیره و یا نوح ، تمامِ حیوانات رو نجات میده ، یا صالح از دلِ کوه ، شتر در میاره! یا چمیدونم داستانهای این شکلی!
فرض کنید اینها داستان هستند
من میخوام بگم که این هیچ ربطی به خدا نداره!!
(این ها رو به تازگی متوجه شده ام! و اینجوری کارِ خودمون و شما رو هم دارم راحت تر میکنم!!)
ببینید
من میگم ، ممکنه خدا وجود داشته باشه ، اما وقتی که محمد متوجه میشه که خدایی هم وجود داره ، میاد و با استفاده از مجموعه ای از داستان* ها ، سعی میکنه که به اسمِ خدا ، بر مردم حکومت کنه!!!
(این جملهء بالا ، خودِ خودِ خودِ حقیقته! - من نمیدونم چرا ما هیچوقت ، حقیقت رو به عنوانِ فرض ، توی برهان های خودمون نگذاشتیم و نخواستیم اون رو با برهان ، اثبات کنیم!؟)
خب ..
حالا
ما دو تا کار باید بکنیم
1) اینکه بگیم اون جمله که گفتم نادرسته!
2) اینکه ثابت کنیم ، هیچ موجودی وجود نداره که ما بتونیم با کشفِ اون ، به این عقیده برسیم که این همون خدایی هست که باید میپرستیدیم!!
* * *
1) من برای اینکه اثبات کنم که : « محمد از خدا ، بویی برده بوده و میخواسته با آوردنِ داستانها* ، بر مردم حکومت کنه » لازمه که چند تا چیز رو اثبات کنم که خیلی ساده هم هستند
- اینکه محمد ، قصد داشته حکومت کنه! (یعنی اگر محمد قصدی برای حکومت نداشت ، به خودش زحمتِ ساختنِ این وقایع رو نمیداد)
- اینکه اینها داستان* هستند! (که این هم ساده ست و فقط کافیه بعضی ها ، از خرِ شیطون پایین بیان و قبول کنند که مثلاً : انجامِ این کاری که نوح ، کرد ، در عالمِ واقعی غیرممکنه! .. و این نشون میده که افسانهء نوح ، یک داستانه*)
- اینکه ثابت کنیم که محمد و مردمِ عصرِ اون ، همگی به دنبالِ ساخت و پرداختِ خدایانِ نوظهور بوده اند
که این هم با توجه به شواهد و قراینِ تاریخی ، قابلِ توجیه هست.
2) حالا
برای ثابت کردنِ اینکه ، آیا موجودی هم هست که بشه اون رو خدا بنامیم ، اول باید یه کاری بکنیم!
باید ..
یک کاغذ بدهیم به دستِ هر یک از انسانها! و از اونها بخواهیم ، هرچی که راجع به خدایی که در ذهنشون هست رو ، بنویسند روی کاغذ!!
یعنی چی؟
باید « خدا » رو ، در اذهانِ انسان ها ، تعریف کنیم!
مثلاً
هر انسانی ، یه درکی از جاذبه داره
به هر کسی یه کاغذ بدهی و بگی یه جمله راجع به جاذبه بنویسه ، ممکنه نهایتاً بسیاری از جملات در یک محدودهء مفهومی قرار بگیره
اما ممکن هم هست که بعضی ها درکِ متفاوتی داشته باشند
حالا
وقتی خدا رو تعریف کردیم و تازه فهمیدیم که انسانها به چه موجودی میگویند خدا! و اینکه انسانها توقع دارند خدا چه خصوصیاتی داشته باشه
اونوقت
میتونیم تحقیق کنیم که :
آیا این موجود ، میتواند ممکن الوجود باشد؟
-------------- پ.ن
* = منظورم از داستان ، همون Tale هست که سینه به سینه نقل میشه و گاهی هم ممکنه ریشه های واقعی داشته باشه اما بر اثرِ تکرار و یک کلاغ و چهل کلاغ ، پروبال پیدا کرده و شاید بعضی ها هم به این فکر افتاده اند که از ذکرِ اون ، برای خودشون کلاهی بدوزند و نفعی ببرند!
بعد از رفتن ، اینجوری برگشتی!؟
من نمیدونم تو حالا چه گیری داده ای به همه!!؟
خب ، اگه حرفی راجع به نظریه ها داری خب بزن ، اما اینکه گیرهای بیخودی میدی ، دیگه نوبره!!
قبلاً اینجوری نبودی
اما خب ..
اون عبارتِ « به خدا » هم به نوعی اصطلاح به حساب میاد
مثلاً
بعضی آدمها ، اصلاً به مذهب اعتقاد ندارند ، اما گاهی اوقات واسه شوخی یا حالا هرچی ، قسمِ حضرتِ عباسی میخورند!!
این ربطی به حضرتِ عباس نداره
این یه اصطلاحه
مثلِ اینکه برای تمام کردنِ ارتباطاتِ خودت از کلمهء « خدا حافظ » استفاده کنی!!!
این یه اصطلاحه
حالا اگه خارجی ها به جای این یک « Good bye » میگن و تموم میشه ، یه آدمی مثلِ من نمیتونه بره دربِ دکّانِ کوزه گری و یه کوزه بخره و بگه « Good luck » و بیاد بیرون!!
یارو مغازه داره بهش میخنده!!
پس مجبوریم بعضی مواقع از بعضی اصطلاح ها هم استفاده کنیم
سلام،خوشحالم که چند خطی رو دربارم نوشتی و چند لحظه ای به دیدگاه من و نظر و هدف من فکر کردید
از محمد علی هم خیلی تشکر میکنم درباره چیزی که در وبلاگشون گذاشتند و حقیر هم دانلود کردم،ان شاالله تحقیقات و پژوهشتون در راستای دینداری و خداپرستی ادامه داشته باشه
واقعا ازتون تشکر میکنم ، واقعا ، چون ذهن و چشم حقیر رو خیلی به روی مسائل و بخصوص دین و مذهبم کردی،اجرکم عندالله
sansiz
1) یکی اون خدایی که دین میگه!
2) یکی هم اون خدایی که انسان دنبالشه
***
1) اگر دینی به وجودِ خدایی اعتقاد داشته باشه ، این وظیفهء اون دین هست که بیاد و ثابت کنه که اون خدایی که داره میگه ، امکانِ وجود داشتن هم داره!
مثلاً
هندو ها به مجموعه ای از موجوداتِ عجیب و غریب و بعضاً ناقص الخلقه اعتقاد دارند
حالا احمقانه ست که من! یا یکی مثِ من بیاد و بخواد ثابت کنه که این خدایان وجود ندارند!!!
میدونید چرا؟
مثال میزنم :
- فرض کنید که شما ، دارید ادعا میکنید که توی جیبِ خودتون یک اسکناسِ یک دلاری دارید!
اونوقت این شما هستید که باید این ادعا رو ثابت کنید
من که خبر ندارم که آیا در جیبِ شما اسکناس باشه یا نه!!
اما ...
2) ما انسان ها ، همیشه دنبالِ یک موجودی میگردیم که بهش بگیم خدا!
خدا ، یک موجودی هست که صفاتِ مخصوص به خودش داره
اگر خدا ، یک یا چند یا مجموعه ای از صفاتی که از اون انتظار داریم رو نداشته باشه ، که دیگه خدا نیست!!!!
مثال :
میز ، یک وسیله ست که همهء انسان ها میشناسند!
حالا من یه وسیله ای اختراع میکنم که میشه روی اون نشست و روی اون خوابید ، و همینطور هم میشه اون رو با خودمون به کلاسِ درس ببریم
اما
نمیشه روی اون غذا خورد!!!
من چطور میتونم ادعا کنم که این وسیله میز هست!!!؟
منظورم اینه که :
بعضی ها میگن : نیروهایی که جهان رو شکل داد ، همان خداست!
پر
بعضی ها میگن : قوهِ ابدیِ حیات ، در جهان ، همان خداست
یعضی ها هم ، ادعاهای دیگه ای دارند
من دارم میگم :
آیا شما مطمئنید که این چیزی که دارید میگید رو میشه به عنوانِ یک « خــــدا » پرستش کرد؟!
*
خیلی برام جالبه....
مثلا اگر شما بدنید که مکانیسم انعقاد خون چقدر پیچیده است این خداباوری رو زیاد میکنه یا بی خدایی رو؟
اگر شما بدنید که کار سینوس ها چیه این خداباوری رو زیاد می کنه یا بی خدایی رو؟
اینکه بدانید درون سلول دنیایی از شگفتی وجود دارد این خداباوری رو زیاد می کنه یا بی خدایی روو
اینکه بدانید که تمام مردان از یک مرد منشعب شده اند این بی خدایی رو زیاد می کند یا بی خدایی رو
اینکه بدانید که تمام زن ها از یک زن منشعب شده اند این بی خدایی رو زیاد می کنه یا خداباوری رو
اگر بگوئیم که وجود خدا ثابت شد دیگر بحثی باقی نمی ماند لذا مجبوریم برای اینکه بتونیم به بحث ادامه بدیم خودمون رو بزنیم به ک.چه علی چپ تا بتونیم به بحث ادامه بدهیم....
نباید به بی خداها با دید بدی نگاه کرد.... همونطور که یک خداباور تلاش می کنه که دیگران رو به راهی که خودش بهش رسیده و فکر می کنه درسته هدایت کنه ... همونطور هم بی خدایان می خواهند تلاش کنند تا دیگران را از نبود خدا که بهش رسیده اند و فکر می کنند که درسته با خبر کنند(تا دیگران هم مثل خودشون هدایت بشوند!) .... من تلاش هر دو گروه رو خوب می دونم.. چون مهم اینه که به حقیقت برسیم.... و موضوع اونقدر مهم هست که زیاد در موردش فکر کنیم.. و لازمه یقین هم شک کردنه ... و لازمه بحث خوب هم تفاوت در عقیده....
من شاید به دلیل اینکه خیلی در بحث های اینچنینی شرکت می کنم مجبور هستم همه جوانب کار رو بسنجم.... خیلی وقت افکارم رو می سنجم و می گم خیلی ها ممکنه از نوشته و گفته ها و کتاب های من خداباور واقعی بشوند.... و خودشون رو در زندگی که می تونند لذت ببرند محدود بکنند..... لذا اگر خدایی نباشه پس معادی نیست که این افراد بخواهند پاداش اعمال خود رو ببینند... لذا تو به این افراد ظلم کرده ای....
اما بعضی وقتها می گویم.... اگر خدا و معادی باشه .... اون موقع تو تونستی یه عده رو هدایت کنی و این خیلی خوبه....
لذا این رو با اطمینان می گم من به نوشته ها و راهی رو که بیان می کنم اعتقاد دارم..... و همیشه راهم رو مورد ارزیابی قرار می دهم.... نه فقط برای خودم تا مطمئن باشم راهم درسته... بلکه حتی برای دیگران...
اما آیا بی خدایان هم پیش خودشون این احتمال رو می دهند که اگر خدا و معادی باشه.... ممکنه یه عده با خوندن مطالب انها بی خدا بشوند؟ آیا آنها هم همیشه راهی رو که انتخاب کرده اند می سنجند و مورد ارزیابی قرار می دهند..... اگر هر دو طرف بحث اینگونه باشند بحث ها خیلی با ارزش میشه .... و اگر نه ....
اما آیا این بحث ها خوبه؟
صد درصد خوبه.... نباید نا امید بشویم.... نه خداباورها و نه بی خداها..... باید بیشتر فکر کنیم... موضوع خیلی بارزشه....بعضی وقت ها بحث هایی رو میبینم که اصلا ارزشی ندارند.... اما بحث پیرامون این موضوعات خیلی با ارزشه ... و من به جرات می گم آخرش افزایش درصد خداباورهای واقعی است.... چون اونچه مهمه حقیقته .....
.......................................................
مهمتریت اشکال علمی قرآن: خلقت زمین در دو روز و خلقت جهان در 6 روز:
پس پاسخ سوالات من در مورد 6 روز و 100 میلیون سال چه شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باز هم بی خدایان در رفتند..........
سانسیزجان مطلب مفیدی روتوی دیدگاهت ندیدم که درخوروشایسته ی جواب دادن باشه جزیه سری توهین به اعضاوجدل شخصی
خب این چیزیه که حتی به قول محمدعلی جان درذات رفاه طلب انسان خلاصه میشه وحتی من بی خداواقعادوست دارم بهشتی درکارباشه وبه قول معروف اونجاعیش ونوشی به راه بندازیم که بیاوببین
ولی شماانگارچیزتازه وهدفی والاتر کشف کردیدخوشحال میشم ماروهم درجریان بذاری؟؟
دریاچه ارومیه ربطی به بحث جاری نداشت ولی واقعاخوشحالم که اذری نیستم ولی نگران این دریاچه ام
شماهنوزمفهوم مسائل ملی رودرک نکردید
وجای تاسف که بزرگترین دغدغه زندگیت فارسی صحبت کردن تعداداندکی اذری زبانه وبزرگترین هدفت مبارزه بااین پدیده داری داغون میشی
هرچندکه ماتابه حال چنین چیزی روندیدیم فقط مشاهدات خودت روابرازمیکنی اونم بدون هیچ مدرک مستندی وبه طرزی احساسی ومظلوم نمایانه
اینابه بحث ربطی نداشت معذرت ولی خب صحبت کردیدمنم جواب دادم
اون صحفه توفیسبوکم به این زودی افتتاح میشه
شادباشی گلم!
«به خدا ، اگه میدونستم ، گیر دادن های بیش از اندازهء من به خدا ، اینقدر میتونه در مسیرِ بعضی از دوستان تأثیر بذاره ، اصلاً حرف نمیزدم»
اینقد اومدی و گفتی که خدا وجود نداره بعدش داری به همون خدا قسم میخوری واسه تایید حرفات،انگار من 2 ساعت بیام بگم «بشقاب پرنده ای وجود ندارد » حرفام که تموم شد بگم « دیشب که میخوابیدم چیزی مثل بشقاب پرنده تو آسمون دیدم»
اینقد حرف زدی و مطلب نوشتی که کسی رو مجاب کنی که خدا وجود نداره ، بعدش میگی اگر میدونستم یکی از سر حرفهای من میرسه به پوچی و اینکه خدا وجود نداره از اول هیچی نمی گفتم
خواستم یک خورده تعقل داشته باشی نسبت به خودت عزیز من ، داداشم ، دوست خوبم
sansiz
کسانی که خدا را باور نداشتند سعی میکردند با دلیل عدم وجود او را اثبات کنند .
اما ... این روزها ، بیشتر بی خداها ، دیگر دنبال دلیل برای رد خدا نیستند ، بلکه بیشتر سعی میکنند نشان دهند چه شرایط روحی لازم است تا انسان به خدا معتقد شود .
« خدا برامده ترس انسان از طبیعت است »
« خدا نیاز عاطفی انسان است »
« خدا همان چیزی است که انسان احساس کمبودش را دارد »
.
.
.
جملاتی از این قبیل .
متوجه شدید دقیقا چه میگن ؟!
در اصل دارند صورت مسئله ( چه دلیلی دارید که خدا وجود ندارد ؟ ) را پاک میکنند.
آن جملاتی که در بالا به عنوان نمونه آوردم ، عدم وجود خدا را اثبات نمیکنند ، اما بهترین دست آویزهایی که برای انکار خدا میشه پیدا کرد ، همین مدل جملاته .
منظورم از این حرف ها چیه ؟ یعنی این کار را تقبیح میکنم ؟ هرگز ...!
من هم خدا را « در مقام خدایی خود » انکار میکنم ...!
تمام پیشرفت های علمی عصر حاضر به خاطر وجود همین انکار است .
هر دانشمندی که نظریه ای علمی برای توجیه «طبیعی» پدیده ها ارائه میکند ، خواسته یا نا خواسته ،به طور ضمنی دارد خدا را انکار میکند .
پیشرفت علمی ، تنها یکی از نتایج این انکار تاریخی است .
حال وقتی این وسط کسی پیدا میشه که کتابی مینویسه تا علم را راهی بسوی آفریدگار جهان معرفی کند یعنی دارد همه چیز را وارونه نشان میدهد .
من این کتاب را در مقام خدایی خویش انکار میکنم !...
پرسیکا ----------> 8-)
فسقلی ---------> (!)
محمدعلی -------> :D
مدیران سایت و آپلود کننده های فعال کتاب ------------------> :x
خودم -------->:stupid:
سانسیز ---------> :!
و ... همگی عزیزان --------> ;-):-*:x