علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
بیشتر
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
موضوعی که به تازگی مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است انبساط زمین است. به این معنی که همان گونه که جهان در حال گسترش(بزرگ شدن و انبساط یافتن) می باشد به تبع آن تمام ذرات در حال انبساط می باشند. انبساط زمین یکی از تئوریهای مشهور است که جدیدا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این تئوری، زمین با انبساط خود نظیر یک بادکنک بزرگتر شده جدایی قارهها را از هم سبب شده است .این انبساط در حال شتاب گرفتن است. عده ای از دانشمندان تونسته اند، نقشه زمین را در دورههای مختلف ثبت کنند . در حقیقت این نقشه ها نشان می دهد که زمین همانند جهان در حال انبساط است.
http://www.expanding-earth.org/
http://en.wikipedia.org/wiki/Expanding_Earth
http://understandearth.com/Earth%20Expansion%201.htm
گسترش و انبساط زمین باعث حرکت صفحات زمین می گردد و برخورد این صفحات به هم یکی از عوامل ایجاد کوه ها می باشد. خداوند در ۱۴۰۰ سال پیش، به گسترش زمین اشاه کرده و گسترش زمین را به عنوان عامل ایجاد کوهها مطرح کرده است.
http://khodavaelm.blogfa.com/cat-30.aspx
وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ
و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيدهاى در آن رويانيديم. (حجر/۱۹)
قرآن خورشید را در قرارگاه خود در حرکت معرفی می کند.
«وَ الشمس تجری لمستقرلها» یس 38
«و خورشید در قرارگاه خود در حرکت است!»
نکـتـه آيـه: خورشيد در قرار گاه خود در حرکت است: واژه « مُـسـتـقـر» به معنی: جای ثابت و مشخصی است که شئ يا فـرد در آن است ضمن اينکه به اينطرف و آنطرف نيز رفت و آمد می کند. خورشيد همانطور که آيه توصيف می کند در «مستقـر» خود در حرکت است. «مستقـر» خورشید مـرکـز مـنـظـومـه شمسی است که جای ثابت و مشخص آن است. و حرکت آن از جمله حرکت آن بدور خود است که هر 27 تا 28 روز يک دور است و حرکت ديگر آن حرکت در مداری در کهکشان راه شیری اسـت که با سرعـت 240 کـيلومـتر در ثانیه در آن در حرکت است و 250 ميليون سال طول می دهد تا آن را طی کند و کل منظومه شمسی را نيز با خود دارد. بنابر محاسباتی که فعلاً وجود دارد خورشيد تا کنون 18 دور در مدار خود دور زده است.
بنابر عـلم نجوم عصر پيامبر: زمين مرکز جهان بود و خورشيد و سيارات بدور آن می چرخيدند. اين تئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. ولی قـرآن خورشيد را در «مستقـر» خود (که مرکز منظومه شمسی باشد) در حرکت بيان کرده است! اگر قرآن کلام خدا نیست چرا حضرت محمد(ص) بر اساس علم نجوم آن روزگار به اشتباه نگفته که خورشید در مداری به دور زمین در حرکت است و گفته در قرارگاه خود در حرکت است!
اگر قرآن کلام آفرید گار نیست چرا محمد در همین آیه و آیات دیگر(که بسیار در مورد خورشید و آسمان و ستارگان صحبت شده است) به اشتباه به حرکت خورشید بدور زمین که موضوعی است که بوضوح در آسمان قابل تشخیص است و گذشتگان به اشتباه به آن باور داشتند سخن نمی گوید. این آیه نشان می دهد که لفظ به لفظ قرآن کلام آفریدگار است چرا اگر بجای حرکت در مدارش به حرکت بدور زمین بیان می شد کلام آفریدگار بودن قرآن رد می شد. چرا محمد به اشتباه در کل قرآن به مرکز جهان بودن زمین که باوری اشتباه در آن زمان بوده است اشاره نمی کند!
لازم بذکر است:
خورشید یکی از ۱۰۰ میلیارد ستاره کهکشان راه شیری است. خورشید در فاصله ۲۵۰۰۰ سال نوری از مرکز کهکشان راه شیری قرار دارد (یک سال نوری فاصله است که نور در مدت زمان یک سال طی می کند). خورشيد با سرعت ۲۴۰ کیلومتر بر ثانیه به دور مرکز کهکشان راه شیری در حرکت است ولی به علت عظمت کهکشان، حدود ۲۵۰ میلیون سال طول می کشد تا خورشید یک دور کامل در مدارش در کهکشان راه شیری بگردد.
خداوند در قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش، حرکت خورشید در مدارش را بیان کرده است.
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا (یس/۳۸)
و خورشید در قرارگاه خود در حرکت است.
«غلبت الروم. فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون. فی بعض سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المومنون. بنصر الله ینصر من یشاء و هو العزیز الرحیم » روم 2-5
«رومیان مغلوب شدند. در پست ترین سرزمین و آنها پس از مغلوب شدنشان به زودی پیروز خواهند شد. در ظرف چند سال. کار (اداره عالم) پیش از آن (غلبه) و پس از آن، از آن خداوند است. و در آن روز مومنان خرسند خواهند شد. به نصرت و یاری خداوند که او هر کس را بخواهد یاری می کند. و اوست مقتدر غالب و مهربان»
در آیات چهارگانه فوق دو خبر غیبی وجود دارد. یکی شکست رومیان همزمان با گفتار پیامبر اتفاق افتاده بود و دیگری پیروزی آنان در کمتر از 7 سال که قرار بود اتفاق بیفتد. صدای این خبر غیبی بلا فاصله در تمام نقاط سرزمین اسلامی پیچید و به ماجرایی حساسی تبدیل شد برای آزمایش راستی و نادرستی رسالت آنحضرت. چند ماه بعد که بازگانان از دیار روم بازگشتند خبر دادند که رومیان درست در همان روزی که پیامبر خبر داده بود شکست خورده بودند. تأیید این خبر موجی از شادی و شعف در میان مومنان بوجود آورد. و همزمان با آن همانگونه که قرآن پیشگوئیی کرده بود، در روز جنگ بدر پيروزي مسلمانان بر دشمنان آشكار گرديد.
جالب است که خداوند هم مکان(بحر المیت - فلسطین-jursalim و هم زمان(کمتر از 10 سال) و هم نتیجه این نبرد را پیش گویی می کند. دوستان کتابناکی می توانند معنی: ادنی را در مترجم گوگل به معنی : lowest و پائین ترین ببینند:
http://www.google.com/language_tools?hl=fa
در مورد نبرد ایران و روم و پست ترین نقطه زمین بخوانید:
http://khodavaelm.blogfa.com/cat-31.aspx
قرآن بيان مي كند كه (ابولهب) هرگز ايمان نخواهد آورد، زيرا مي فرمايد: ( او به زودي در آتش داخل مي شود ) و اين معني گواه بر عدم ايمان او در آينده است و همچنين همه مورخان نوشتند سرانجام چنين شد و پيش از آنكه ايمان بياورد، از دنيا رفت.
«بریده باد هر دو دست ابولهب و زیانکار باد او و مرگ بر خود او. هرگز مال و دستاورد او (چیزی از عذاب خدا را) از وی دفع نکرد. به زودی در آتشی زبانه دار در آید و در آن بسوزد. و نیز زن او که هیزم کش است. همان که در گردنش طنابی از لیف خرماست».
ابو لهب عموی پيامبر بـوده است. وی آدمی ثروتمند، با نـفـوذ، باهـوش، فـعـال اجـتـماعـی، و از دشـمـنـان محمد بوده است. اين آيات سرنوشت وی و همسر وی را تعـيين کرده اند. در ايـن آيات هـمـه اسـلام در گرو يک جـمـلـه يا يـک چرخش از طـرف يـک دشمن خونين قـرار داده شده است. اگر ابو لهب يا زن وی هر کدام در يک جمله گفـته بودند:«ايمان آوردم». يا جملاتی مشابه آن، چه به دروغ، چه به شوخی و يا چه به ريا، در آنصورت همه چيز می سوخت. چرا ابـو لـهب يا زن وی به جای ايـنکـه آن هـمـه زحـمـت مـبـارزه با محمد بخود بدهـنـد در يک جمله نگفـتند: ما ايمان آورديم! روشن است که کسی که جملات مزبور در مورد سرنوشت ابو لهـب و زن وی گفـتـه، می دانسته که هيچيک از اين افراد هرگز نخواهد گفت: «ايمان آوردم». و اين تـنـهـا خـداسـت که می تواند يک دينی را در گرو يک جمله از طرف يک چنين افـرادی بگذارد. و محمد هيچگاه نمی تواند بفهمد که آيا اين افراد عوض خواهند شد يا نه. چنانکه خيلی هـا بودند که در ابتدا با محمد می جنگيدند ولی بعدها از پيروان وی شدند.
سطح پوست حاوی شیارها و برآمدگیهای متعددی است که در مجموع به نام خطوط پوستی موسومند. الگوی این خطوط در افراد مختلف متفاوت بوده و بطور ژنتیکی کنترل میشود. الگوی اختصاصی این خطوط در انگشتان افراد برای انگشت نگاری و تشخیص هویت مورد استفاده قرار میگیرد. در سال 1788 دانشمندی به نام : مایر از نظر تشریحی توضیحاتی درباره خطوط پوستی داد. وی عقیده داشت که هرگز این خطوط در دو نفر مانند هم نیستند. در حقیقت خطوط سر انگشتان هر کس معرف شخص او است، و از هر امضایی اطمینان بخش تر و دقیقتر است، امضایی که هیچ کس نمی تواند آن را جعل کند، در حالی که پیچیده ترین امضاها قابل جعل کردن هستند. این موضوع به صورت بسیار زیبایی در قرآن در ۱۴۰۰ سال پیش بیان شده است.
* آیا انسان می پندارد که ما هرگز استخوان های او را (پس از مرگ) گرد نمی آوریم؟ چرا (گرد می آوریم) حال آنکه قادریم سر انگشتان او را نیز (با همان اسرار خطوطی که اول داشت) بسازیم. (سوره قیامه آیه ۳-۴)
http://www.khodavaelm.blogfa.com/cat-29.aspx
اين مسئله افكار دكتر «موريس بوكای» را به خودش جلب كرد تا اينكه پس از چندين ماه يك همايش پزشكی در عربستان برگزار شده بود و اتفاقا دكتر موريسبوكای هم در آن همايش دعوت داشت و در اولين جلسه، اين كشف جديد خودش را اعلام كرد و بلافاصله يك پزشك مسلمان رفت قرآن آورد و گفت اين چيزی را كه شما اخيرا كشف كرديد 1400 سال پيش در قرآن به وضوح آمده است جالب اين كه قرآن میفرمايد: «اليوم ننجيك ببدنك» كه اين «اليوم» نشان میدهد كه جسد فرعون همان روزی كه در آب غرق شده همان روز دوباره از آب گرفته شده و بدنش نجات پيدا كرده و خداوند خواسته اين جسد برای عبرت آيندگان باقی بماند و جالب است كه تمام جسدهای فراعنه پژمرده شده ولی جسد فرعون زمان موسی (ع) بسيار شاداب و حتی موهای سرش كاملا پيداست. بلافاصله موريس بوكای تقاضا میكند كه برای من تورات و انجيل بياوريد و در تورات و انجيل به دقت نگاه میكند كه آيا اين مطلبی كه در قرآن هست در تورات و انجيل هم بوده كه قرآن از آنها گرفته باشد يا نه. مشاهده میكند كه در تورات و انجيل همچنين چيزی نيست اين آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم و بلافاصله دكتر موريس بوكای در همان همايش مسلمان میشود، موريس بوكای، مسيحی به عربستان میآيد و وقتی برمیگردد مسلمان شده و دست به كاوش عميقي در سراسر آيات قرآن میزند و كتابی مینويسد به نام «تورات، انجيل، قرآن و علم» كه به زبانهای مختلف ترجمه میشود و اثر بسيار زيادی را در مسلمانان شدن ديگران میگذارد. موریس بوکای در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیقات بسیاری انجام داد و بر ايمانش که قرآن کلام خداست افزود.
به هر حال اجساد 27 تن از پادشاهان سلاله فرعونی و یا همه کسانی که در عصر موسی علیه السلام حکومت کرده اند امروز در معرض نمایش گذاشته شده است که این خود برهان قاطعی است بر حقانیت قرآن. آری! زمانی که قرآن کریم از سلامتی بدن فرعون و آن هم در دل جاهل ترین، بیسواد ترین، و بی خبر ترین مردم دنیا و آن هم در عصری که آن را «قرون وسطی» خوانند، حرف می زد، نه تنها در قلب تمدنها و مراکز علمی آن زمان بلکه تا سیزده قرن دیگر و آن هم در قلب جهان نو، کسی تصور نمی کرد که جسدی از آن دودمان باقی مانده باشد. کتابهای آسمانی دیگر چون تورات و انجیل هم از سالم ماندن بدن فرعون حرفی به میان نیاورده اند.
«پس امروز تو را با بدن بی جانت نجات داده در مرتفعی از ساحل دریا می افکنیم تا برای کسانی که پس از تو می آیند نشانه ای باشی، و حقا که بسیاری از مردم از نشانه های ما غافلند»(یونس /92)
در زمانی که قرآن نازل می شد و از سلامتی جسد فرعون حرف می زد، نه تنها در جریزه عربستان بلکه در قلب تمدنهای بزرگ آن روز کسی نبود تا از اجساد مومیایی شده فرعون و خانواده اش چیزی بداند تا آنکه در اواخر قرن نوزدهم میلادی اجساد مومیایی شده فرعون ها را از وادی پادشاهان در شهر «الاقصر» مصر بیرون کشیدند. در ميان اين اجساد يكی از جسدها ازهمه شاداب تر و سالمتر بود و پس از تحقيق متوجه شدند كه اين جسد مربوط به همان فرعونی است كه حضرت موسی (ع) را در دريا دنبال كرده است. اين جسد هم اكنون در موزه قاهره نگهداری میشود. در سال 1981 میلادی در زمان فرانسوا ميتران رئيس جمهور وقت فرانسه. مصريان میخواستند كه موميايی جسد فرعون را ترميم كنند و از سويی فرانسه كه بهترين دانشمندان باستان شناس دارد، اظهار مسرت كردند كه اين جسد را بياورند در پاريس و در آنجا روی آن كاوش كنند تا ببينند اين كه ادعا شده اين جسد، جسد فرعون زمان موسی(ع) است آيا درست است يا نه، ثانيا آن را ترميم كنند تا از بين نرود؛ وقتی جسد فرعون را با هواپيما وارد فرانسه كردند خود ميتران رفت به استقبال فرعون مصر در فرودگاه. و آن را {جسد مومیایی } منتقل كردند به اداره باستان شناسی پاريس و در آن جا دو دسته از دانشمندان شروع به كاوش روی اين جسد كردند، يك دسته باستان شناسان و دسته ديگر پزشكان قانونی بودند كه برای بررسی چگونگی مرگ فرعون كاوش علمی میكردند. اين كاوش زيرنظر بزرگترين پزشك جراح فرانسوی به نام «موريس بوكای» بود دكتر «موريس بوكای» تمام توجهش به اين بود كه ببيند فرعون چگونه هلاك شده، يك قطعه كوچكی از جسد فرعون را جدا میكنند و به لابراتوار میبرند و وقتی نگاه میكنند میبينند نمك دريا روی بدن اين فرعون است و نتيجه میگيرند كه به طور قطع اين جسد در دريا غرق شده و وقتی شادابی جسد را میبينند نتيجه میگيرند اين جسد خیلی در آب نمانده و بلافاصله از آب گرفته شده و آن را موميايی كردهاند. او همچنان گفته است که تحقیقاتی که به واسطه اشعه اکس صورت گرفته نشان می دهد که استخوانهای فرعون شکسته است ولی جلد و گوشت او صدمه ای ندیده است و این می تواند دلیل دیگری بر شکستن استخوانها در اثر ضربات امواج بحر باشد. اين را به عنوان يك كشف بزرگ تلقی كردند و وقتی كه دكتر موريس بوكای اعلام كرد كه ما يك چنين كشفی را كرديم برخی در گوشش گفتند كه زياد روی اين مسئله كار نكن كه مسلمانان میگويند در قرآن ما اين چنين آمده :«كه فرعون در دريا غرق شده و خداوند جسد را از آب گرفته است» و لیكن دكتر بوكای اين را به شدت انكار كرد و گفت اين محال است چون قرآن مربوط به 1400 سال پيش است و اين جسد 100 سال پيش در مصر كشف شده و اينكه فرعون در آب غرق شده فقط از طريق لابراتوار قابل اكتشاف است.
ادامه دارد..........
امیدوارم این کتاب که توسط اینجانب آپلود شده است مورد استفاده علاقه مندان قرار بگیرد.البته این کتاب از وبلاگ زیر نیز قابل دسترس می باشد .
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
البته در این وبلاگ مطالب بیشتری را نسبت به مطالب کتاب می توانید بخوانید.
ضمن تشکر خدمت شما عرض می کنم که با دوستان مباحثی را تحت عنوان: اعجازهای قرآن در زیر کتاب: قرآن هرگز تحریف نشده است پیگیری می کردم که با توجه به در سایت قرار گرفتن این کتاب قصد دارم از امروز این مباحث را در زیر این کتاب ادامه بدهم پیشاپیش بیان می کنم که از نقدهای علمی و بدور از تعصب دوستان استقبال می کنم. تا کنون 3 مورد از این اعجاز ها بیان گردید و قصد دارم اگر خداوند یاری کند به نیت 114 سوره قرآن به بررسی 114 اعجاز قرآن بپردازم لذا سعی خواهم کرد خیلی بر روی یک اعجاز متمرکز نشده و ضمن پاسخ گویی به نقدهای صورت گرفته به سراغ اعجاز بعدی بروم.
توضیح : گویا در انتخاب زیر شاخه برای این کتاب اشتباهی از طرف بنده اتفاق افتاده است اما خوشبختانه زیر شاخه انتخاب شده نیز خیلی با عنوان کتاب بی ارتباط نیست.