علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
مگه هفتاد و نفر توی کشتی نبودند پس اونها میتونستند تولید مثل کنند ... پس چرا این آیه اینطوری میگه
همانطور که در یهودیت هم عدد هفتاد و دو از اعداد سحرآمیز است که نماد کل اقوام روی زمین هستند . حتماً در ادبیات فارسی هفتاد و ملت یا هقتاد و دو قوم را شنیده اید که ریشه در همین افسانه طوفان نوح (البته نسخه تورات) دارد . البته در احادیث هم ظاهراً باید مطالبی در رابطه با این هفتاد و دو آمده باشد .همینطور هفتاد و دو تعداد اسماء یهوه خدای یهود است که بعداً شیعه ها تعداد کشته شدگان عاشورا را هفتاد و دو اعلام کردند که البته در بسیاری از احادیث 120 نفر ذکر شده .
تا ببینیم دیدگاهها ، چند نفر موافق یا مخالف داشته باشه!
> ادامه <
بنابرین ، سیرِ فلسفیِ تولیدِ موجوداتِ برتر ، با توجه به صفاتِ برترِ انسانی (مثلِ هوش ، ذکاوت ، جثه ، قدرت ، و ...) شروع شد و مذاهبِ پاگان ، پا به عرصهء ظهور گذاشت
پاگانیسم در اروپا ، در هلنستان (جایی که به اشتباه یونان ، خوانده میشود)
پاگانیسم در شمالِ آفریقا (مصرِ علیا و سفلی ، کارتاژ ، نوبیا و حبشه)
پاگانیسم در شرقِ دور (ژاپن ، چین و هندوچین)
پاگانیسم در آسیای مرکزی (ایران و هند و نژادِ هندوایرانی که بعدها در زردشت گری ، جلوه گر شد)
با این وجود ، هنوز هم در دنیا ، مذاهبِ ابتدایی وجود داشت. مانند شمن ها (توروک ها و اسکیموها و سرخپوستانِ آمریکای شمالی) ، سرخپوستانِ آمریکای مرکزی و جنوبی و سیاهپوستانِ استرالیا.
بنابرین ، با کمی تأمل ، هنوز هم در کمالِ تعجب!! میتوان جوامعِ بدوی و ابتدایی را یافت که هیچ ایده ای راجع به پرستشِ موجودِ فراطبیعی نداشته باشند! (!)
سیرِ تولیدِ شیاطین در ادبیاتِ انسانی
به همان اندازه که خدا ، در ادبیاتِ انسانی اهمیت دارد ، شیطان و موجوداتِ شیطانی (Evil , Devil , Satan , Demons , Fairy &etc) هم در ادبیاتِ انسانی ، پدیده ای ریشه دار ست .
به عبارتِ ساده (در یک جمله خلاصه میکنم) :
- همان گونه که انسان ها برای متحد شدن و جنگیدن نیاز به نیروی خدا داشته اند. ، برای توجیه کردنِ جنایتِ قتل و تجاوز و آزارِ همنوعانِ خود ، نیازمندِ وجودِ شیطان بودند
بنابرین ، اولین شیاطین ، خدایانِ قومِ بیگانه بوده اند!!
مثال (به جهتِ اثباتِ واضحات!!) :
- مسلمانان ، خدایانِ مصری ها را ، اجنّه و شیاطین میدانسته اند.
- مصری ها ، خدایانِ هلنی ها را ، دشمنانِ خدایانِ خود میدانستند.
- ایرانی ها ، برای سلطه بر قومِ بیگانه ، شاهنشاهانِ خود را ، از سلالهء خدایانِ آن قوم ، معرفی میکردند!!!
- یهودی ها و مسیحی ها ، اعتقاد دارند ، همهء خدایان ، غیر از سه گانهء Father,Son,Spirit یا همان Ab,Bin,Rauch (عبری) - پدر ، پسر ، روحِ مقدّس - ... همگی از تیرهء شیاطین هستند
اگر به ادبیاتِ کلیساییِ قرونِ وسطی نگاه کنید ، تمامیِ خدایانِ پاگانیسم و خدایانِ مردمِ آمریکا ، و حتّی خدای اســــــلام!!!!!* را از جملهء شیاطین میدانسته اند
_____پ.ن
* منبع : (رجوع شود به کتابِ دوزخِ دانته ، سرودِ بیست و هشتم ، عذابِ محمدبن عبدالله توسطِ شیاطینِ طبقهء هشتمِ دوزخ!!)
بنابرین شیطان هم به راحتی ، در باورهای مردم وارد شد.
* * * * * * * *
اصلاً تا به حال شده که به این پرسش اندیشیده باشید که : به راستی چه نیازی به حکومت های مذهبی وجود دارد!؟ و چرا در تمامِ مذاهب ، مهمترین اصل ، جمع آوریِ ثروت و حکومت کردنِ مذهب بر اندیشه های مردم ست؟!!
* * > ادامه دارد <
چیزی حدودِ 100.000 سال پیش ، انسان توانست آتش را مهار کند
بنابرین ، انسانهای پیشرفته ، چیزی حدودِ 900.000 سال را در تاریکیِ مطلق ، به سر بردند!
طبیعت ، وقتی که هیچ دفاعی (هیچ دفاعی) برای دلگرمیِ انسان ، وجود نداشته باشد ، بسیار ستم پیشه و خطرناک به نظر میرسد.
انسان ها ، از هر چیزی ، حتی یک عنکبوتِ کوچک ، یا حتّی سایه روشنِ ماه بر روی دیواره های سنگی ، ترسِ جانکاهی را تحمّل کردند.
البته سطحِ شعور و ادراکِ حیواناتِ نخستین ، در سطحِ پیشرفتهء امروزی نبوده .. (واسه این میگم که یه وقت خیالاتِ هالیوودی به ذهنتون خطور نکنه!)
بنابرین ، انسانها ، سطوحِ مختلفی از ترس و خشونت و آسیب ، را تحمل کردند
با رشدِ خانواده ها و عشایر و قبایلِ انسانی ، رفته رفته ، بی نظمی در جامعهء انسانی شکل گرفت .. و نیاز به نظم و مقررات ، بسیار ضروری مینمود
(قانون و مقررات ، چیزی هست که در جوامعِ بسیار ابتدایی مثلِ اسکیموها ، بومیانِ استرالیا ، آفریقای مرکزی ، رودخانهء آمازون ، دیده نمیشود ، و این حاکی از آن ست که تکاملِ جوامع و قبایلِ روستایی ، بدان درجه نرسیده که نیاز به قانون و تدوینِ یک حکومتِ مشخص ، احساس شود (!))
رفته رفته ، قوانین سخت تر ، پیچیده تر و گسترده تر گردید ..
به نوعی که حتی ، چندین لوحهء گلی هم نمیتوانست ، تمامیِ تبصره ها و قانون ها را در خود بگنجاند! (با نظر به سیرِ پیشرفتِ استوانه های گلینِ سومری ، مصری و بابلی و ایرانی .. میتوان به پیشرفتِ حجم و پیچیدگیِ قوانین در جامعه پی برد)
انسان ها نیاز داشتند ، که از یک موجودِ روحانی ، یا موجودی برتر ، یا که قوّهء طبیعیِ خارق العاده ای ، برای ترساندنِ توده های مردم ، و نیز هماهنگ کردنِ مردم در حولِ محورِ همبستگی و نظم و سوق دادنِ افکار ، در جهتِ پیشرفتِ صنایع و حرفه ها ، استفاده کنند.
اولین موجوداتی که جنبهء قداست پیدا کردند ، والدینِ انسانها بودند
انسان ها همانگونه که والدینِ خود را میستوده اند ، از آنها توتم ساخته و یا حتی به پرستشِ نمادها و سمبل ها روی آوردند
مهمترین سمبل ها ، توتم ها و سمبل هایی از آلتِ تناسلی و یا موادِّ خوراکی بوده اند (مثلِ خوشه های گندم)
پس از گسترشِ جوامع ، و شکل گیریِ خرده شهر های چند صد نفری و چند هزار نفری ، و ساختِ سلاح و بروزِ جنگ های ابتدایی ، تضاد و تقابلِ نظامی و معنوی ، باعث شد که مشترکاتِ فرهنگی ، به عنوانِ یک محور برای همبستگی و پرستش ، کاربردِ خودش را از دست بدهد
(به عبارتِ ساده تر ، وقتی شما ، و دشمنِ شما ، هر دو ، آلتِ تناسلی را پرستش کنند ، و هیچ فرقی مابینِ این اندام ، در انسانها وجود ندارد!! بنابرین ، انسان ها هیچ دلیلی برای قایل شدنِ تفاوت ، و تفاخر و برتری دادنِ خویش نسبت به دیگران نخواهند داشت!! ... بنابرین ، نیاز به این هست که انسان ها ، برای خودشان ، خدایانِ منحصر به قبیله و نژاد و تیره داشته باشند ، تا بدین طریق ، تقابل و درگیری ، با سهولتِ بیشتری پذیرفته شود!)
>> ادامه دارد <<
من با سوء استفاده های کثیری که از لفظ خدا شده کاری ندارم(!)
منظور من هدف از آفرینش خدا توسط انسان بود
همین و بس
کسانی که وجدان پاکی ندارند باید و باید توسط ابزاری مهار میشدن و همین ابزار هنوز هم جواب گوی بسیاری از مسائل از این جمله هست
شما نمیتوانید این مسئله را انکار کنید
من با کاربر گرامی nitmaratin l موافقم
وجود خدا الزامیست
ولی کسانی که پا فراتر نهاده اند و با علم و دلیل و برهان پی به کذایی بودن این ابزار برده اند... گاها سکوت کرده اند به خاطر اینکه درک کرده اند وجود خدا مایه ی آرامش و وسیله ای برای محدود ساختن بشریت است...
من نمیخواهم از خدا باوران دفاع کنم یا خدا ناباوران را محاکمه .. من دلایل آفرینش خدا را توسط انسان بیان کردم حال اگر بشر توسط همین خدا خونها ریخته.. درست من منکر این قضیه هم نیستم.. همین مثالهایی که زدید دلایلی است برای جنایات بشر توسط خدا
ولی اگر خدایی نبود جنایات از اینی که هست بد تر میشد...
و یک سوال دیگه..
خدا باوران جواب بدهند:
حال که این همه حرف و حدیث هست... اینهمه شک و تردید در باره ی وجود خداوند.. چرا خداوند سکوت کرده؟:-(
و مثل قرنها پیش معجزه ای نمیکند تا یک باره همه آرام بگیرند و توبه کنند؟ ....
معجزه ای که علم امروز آن را معجزه بنامد... نه دین و مذهب (!)
بعد حضرت محمد 14 قرن خداوند سکوت کرده.. آیا وقت آن نیست که خدا سکوتش را بشکند؟(!)
و اینکه من چند تا سوال هم در باره طوفان نوح پرسیدم که کسی جواب ندادو چند صفحه قبل زیر آوار کامنت ها له شد:stupid:... بماند هر چند جوابی نداشت جز توجیه و سفسطه طبق معمول:!
فسقلی جون ، « یوم » معنیِ روز میده .. معنیِ روز میده .. معنیِ روز میده!
توی قرآن هفته رو هفت روز دانستند چون قبل از اون ، مردمِ سومر ، با سیستمِ شصت شصتی ؛ ماه ها رو به چهار هفته تقسیم کرده بودند!
یعنی همهء مردم فکر میکردند ، بایستی هفته هفت روز باشه
یهودی ها ، اولین مردمی بودند که هفت روز بودنِ هفته » رو با تعالیمِ مذهبی ، توجیه کردند! (آنقدر احمق بودند که یک قانونِ ریاضی را قلب و تحریف کرده و با خدا ارتباط دادند!)
بعدش هم مسلمون ها گیر کردند توی اینکه خدا ، دنیا رو توی 6 روز خلق کرده و روزِ 7ام ؛ استراحت کرده
چون خدا استراحت کرده بود ، بایستی ، همه هم توی همون روز استراحت کنند :-(
یهودی ها روزِ شنبه استراحت میکردند و قبةالصخرة (معبد سلیمان) رو کعبه قرار داده بودند
مسلمون ها به لج و لجبازیِ یهودی ها هم که شده ، جمعه رو استراحت گرفتند و توی کعبه عروسی گرفتند!
توروخدا
شما رو به هرکی میپرستید ..
شما رو اگر « وجدان » دارید
اینقدر حقایقِ نابِ قرآنی - اسلامی ، رو با ارجیفِ بدعت وارِ خودتون ، توجیه نکنید!
خواهش میکنم :-(
بحث رو خواهش میکنم ادامه بده
اما سعی نکن ، تفسیر کنی
سعی کن ، با روشِ کاملاً واقع گرایانه و منطقی و در کمالِ سادگی ، صحّتِ آنچه را که از آن دفاع میکنی ، توجیه کنی
*
محمدعلی
دستت درد نکنه محمدعلی
من هم چند روز هست که دارم این « تبعیضِ آشکار » رو به فسقلی توضیح میدهم!
خدا رو صدهزار مرتبه شکر ، که این بنده اش رو روسیاه نکرد!! ;-(
اگر کروموزومِ Y نمادِ آدم باشه
پس زن ها هیچ کدام آدم نیستند!!!
ضمناً
اون دوجنسی هایی که XXX یا XXY هستند .. فکر میکنم از قلم افتاده اند!
آخه حتی خدا هم فراموش کرده اونها رو در قرآن تذکّر بده!
جالب اینجاست که :
« اعرابِ جاهلیتِ ، دوجنسی ها رو به خاطرِ اینکه به غلط ، زنازادهء شیطان ، میدانستند ، زنده زنده به گور میکردند!! » (!)
*
* * * * *
مجبورم دیدگاهها رو خلاصه کنم.
Elimohi
دوستِ من
شما نظریاتِ جالبی دارید که به نظرم ، خیلی از دین باوران و متفکّرانِ مذهبی و یا حتّی سیاست مدارانِ توتالیتر!! (تمامیت خواه) اینگونه فکر میکنند.
اولاً که انسان ، تنها سودی که از داشتنِ خدا ، برده است ، این بوده که « امید » داشته باشد
ثانیاً ، اخلاقیّات ، در نهادِ انسان و حیوان وجود دارد (همین کامنتِ قبلی مثال زده بودم با شتر!!) و هیچ ربطی به ترسانیدنِ آدم ندارد
چه بسا که انسان ، در خلوتِ خودش ، از هیچ چیز نمیترسد و میتواند اخلاقیات را زیرِ پا بگذارد ، اما این « وجدان » و « شرافت » و « تمایلاتِ هنجارمندانه » ست که انسان را به انجام دادنِ « آن کاری که فکر میکند ، نیک ست!! » مجبور میسازد!
(شاید کاری که انسان ، از روی وجدان انجام میدهد ، به واقع آنچنان خوب هم نباشد! .. آخه خوبی و بدی ، و به طورِ کلّی « اخلاقیات » یک چیزِ نسبی ست!)
مثال (برای نسبی بودنِ اخلاقیات) :
- از نظرِ مسلمانانِ 1400 سال قبل ، چند همسری ، عملی اخلاقی بوده و پیامبر هم سفارش بدان نموده و خدا هم در قرآن متذکّر شده.
اما حالا خیلی ها زیرِ بار نمیروند و آن را غیر اخلاقی میدانند
یا ..
- در کشورهای آفریقایی ، زنان را ختنه میکنند!! و خیلی اخلاقی به نظر میرسد .. اما متأسفانه در ایران ، این عمل ، مجرمانه به حساب میآید!!! (!)
ثالثاً : خدا ، فقط و فقط و فقط و فقط و فقط ... آلتی برای ترساندن و بیم دادن از عذاب ، و وعده دادنِ سزا و پاداشِ نیک ست
برای یک چیز
یک هدف
یک اثر
« حـــکـــومـــت کـــردن » :-(
رابعاً : یک نمونه برای اینکه « خدا آلتِ حکومت ست » این که : تمامیِ سردمدارانِ سیاسی در گذشتهء تاریخ ، رجالِ مذهبی بوده اند
قرونِ وسطی
حکومتِ اسلامی در ادوارِ مختلفِ تاریخی
حکومتِ دالای لاما در تیبت
حکومتِ روحانیونِ مصری در مصر باستان (فرعون نمادی از خدا به حساب میآمده)
حکومتِ رومِ باستان (حاکمان ، نسلِ خود را به خدایان منصوب میکردند - نمونهء مشهورش همان یولیو سزار هست!)
حکومتِ سرخپوستانِ آمریکای مرکزی (آزتک ها و مایا ها نمونه های شناخته شده تر هستند)
و ....
در تمامیِ مواردِ بالا ، دقیقاً و منحصراً ، رجالِ مذهبی ، به طورِ ویژه و اخصّ ، حاکمیتِ انسان های ناآگاه و گوسفندانِ ترسو ، را بر دوش کشیده اند! (!)
خامساً : مغز و ذهنِ بشر ، خدا را ساخت
پس مغزی که کششِ ساختنِ یک تابو را داشته باشد ، قدرتِ حلِ مسئلهء « کمبودِ تابو » را هم دارد!!! :-(
این که انسان را ناقص العقل بدانیم ، خودش به مذهبیون این فرصت را میدهد که از این نقص ، در جهتِ اثباتِ حقّانیتِ خدا ، استفاده کنند!
(!)
سادساً :
عشق را با « زنـــــا » آلوده ساختند ، و ، قـــتــــل ، را با جهاد!!! برتری دادند!
همانا ، بزرگترین ، جنایاتِ تاریخ ، با نامِ خدا ، آغاز شد!
*
کاش اصلاً مثال نزنیم!!
نظرت چیه؟
بهتره بدونِ مثال زدن و فقط از طریقِ علمی ، بحث کنیم
آخه مثالهای شما ، اونجور که خودت میگی ، فقط و فقط مثال هستند! و نمونه ای از آنچه در واقع وجود دارد نیستند!!!
بهتره این بحث رو هم بیش از حدّ کِش ندهیم
چون در کلّیتِ موضوع تفاوتی نمیکنه!
حالا پیامبر شکنجه شده یا نه؟ چه ربطی به خدا داره!
مهم نیست :-(
فیزیک چهار بعد دارد :
مادّه (آب) ، پادمادّه (خاک) ، انرژی (آتش) ، انرژیِ تاریک (باد)
حالا دو حالت وجود دارد :
- یا جنسِ خدا ، یکی از این چهارتاست ، که اونوقت بحثِ خودش رو داره ، اما به هر جهت میتوان با علم به آن رسید!!
- یا اینکه جنسِ خدا از این چهارتا نیست! که اونوقت سؤالی پیش میاد که :
1) جنسِ خدا از چیست؟ 2) اینکه ، چرا لازم باشه ، خدا عالمِ فیزیکی رو خلق کنه تا موجوداتی که حتی از جنسِ او نیستند رو برای آزمایش خلق کنه؟
3) ضمناً شما باید مراحلِ دمیده شدنِ روح را در بدنِ انسان ، توسطِ علم توجیه کنید! (چگونه ممکن ست که خدا ، چیزی را از خارج از آن چهار بعد ، واردِ بعدِ فیزیکی کند؟
ببین دوستِ من.
اونجایی که من گفتم : «گناه» و «توبه» رو تعریف کنی ، اولاً بحث به اونجا کشیده شده بود. و درثانی اینکه میخواستم ببینم تفسیرِ شخصیِ شما و فقها ، راجع به قرآن چیه؟
وگرنه در قرآن ، مواردی از اینکه خداوند ، توبهء کفّار را نمیپذیرد ، بیشمار یافت میشود.
گرچه این روزها هرکسی برای خودش قرآن رو تعریف و تفسیر میکنه
ماشالا همه ملّا هستند. *
_____پ.ن
* دوستِ عزیزی که میاد و کلمهء «ملّا» رو سانسور میکنه!!! من نمیدونم چقدر با معنایِ لفظیِ این کلمه آشنایی دارید اما ما در طولِ تاریخِ کشورمون ، ملاّ های معروفِ زیادی داشتیم! ... «ملّا» اصلاً چیزِ بدی نیست
«شیخ» هم بد نیست و معنیِ «شاگردِ بزرگ» میدهد!
من نمیدونم چرا اینقدر روی این مسایل ، ضعف داریم! :-(
بعضی مسایلِ علمی ، ساده و مشخّص هستند
مثلاً حرکتِ یک موشک ، و پیش بینیِ محلِ برخورد!
اما بعضی از مسایلِ روانی و ادراکی و احساسی ، با توجه به روش های علمی ، پیچیدگیِ بیشتری دارند و بایستی برای درکِ بهترِ ابعادِ آنها ، فاکتورهای بیشماری را موردِ آزمایش قرار دهیم.
مثلاً روندِ شکل گیریِ مرگ! (مرگ یک روندِ سادهء بیولوژیک نیست! بلکه یک مسئلهء پیچیده در فرگشت هست! .. بعضی موجودات هستند که هرگز به طورِ طبیعی نمی میرند .. این یعنی اینکه مرگ را هم میتوان با فرگشت از بین برد! .. مسئله اینجاست که هنوز نمیشود روندِ مشخّص و نظام مندی را برای بررسیِ اینجور مسایل ارائه دهیم تا بتوان تمامیِ ابعاد را در بر داشته باشد)
زندگی ، مثلِ پرداختنِ صدقه نیست!
خداوند (بر اساسِ آنچه که دین میگوید - فلسفهء مذهبی) تنها چیزی هست که انسان دارد و زندگی ، یک فرصتِ جبران ناپذیر و تکرار نشدنی
بنابرین خداوند بر اساسِ « اصلِ عدالتِ جهان شمول » نمیتواند انسان ها را از داشتنِ فرصتِ بالقوه و بالفعل محروم سازد!
نمیدونم میتونی درک کنی یا نه!
منظورم از تبعیض اینه که خدا حق نداره انتخاب کنه که به چه کسی فرصتِ زندگی رو بدهد و به چه کسی فرصتِ زندگی را ندهد!
(!)