علم راهی بسوی آفریدگار جهان
امتیاز دهید
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
خوب مگه جهش چیه؟؟
چرا برخی سیاه پوست هستند برخی سفید پوست؟
مگه نشده؟:O:stupid:
اصلا یه سری به میوه فروشی بازار بزن تا کلی میوه بدن هسته کم هسته و خوش رنگ رو ببینی که محصول همین دانشگاه هاست
چون تولید مثل آنها زیاد است و نسل ها سریع تغییر می کنند
می توان با جفت گیری انتخابی این کار رو کرد البته زمان زیادی می بره که تفاوت در حد نژاد و زیر گونه بشه تفاوت در حد دو گونه نمیدونم به عمر من قد میده یا نه
ولی ممکن است
فرقش چیست؟
دلایلش را گفتم تولید مثل مگس سرکه زیاد است و عمر کمی دارد نگه داری ان در آزمایشگاه آسان است کم هزینه است و غذایش را راحت در یک پلیت قرار می دهند می توان نسل های مختلفی را دنبال کرد در مدت کوتاهی و....
در مورد میمون هم اگر بخواهند می توانند شاید هم کرده باشند
این تغییرات میکرونی به نظر شما در طول مدت زمانی مثل میلیون ها سال یا ده میلیون سال چهقدر بزرگ می شوند؟
اگر اسب در دوره ای نیازی حیاتی به پرواز پیدا کند یا راهی برای پرواز در طول میلیون ها سال پیدا می کند یا منقرض می شود
درضمن پرندگان از خزندگان منشا گرفته اند عکس فسیل حد واسط اون هم نشونت دادم روزی این خزندگان روی زمین بودند و ...
شرمنده... اما من تغییر در رنگ بدن یک جاندار را تحت تاثیر محیط یا جهش.... چیز خیلی با ارزش نمی دانم. این اتفاق در مورد انسان ها هم افتاده است. و افراد با توجه به شرایط محیط و تحت تاثیر محیط دارای رنگ های مختلفی شده اند.
بهتر است اگر جهش مثبتی را توانستید در دانشگاهتان ایجاد کنید آن را ثبت کنید و در مجامع علمی ارائه دهید.... راستی گونه ای که از مگس میوه منشعب می شود چیست؟ و خود مگس از چه چیزی منشعب شده است.... می خواهم بدانم بر اساس نظر تکامل گراها آیا حشره ای(گونه جدید) از این مگس منشعب می شود؟ یعنی باید انتظار ایجاد چه گونه جدیدی را در آزمایشگاه های آنها داشته باشیم؟
راستی می گویند این حشره بهتر و بیشتر تحت تاثیر عواملی دچار جهش می شود... چرا بر روی میمون این کار را امتحان نمی کنند.... چگونه می توان به علمی دست یافت که موقعیت انگشت شست را بتوان با یک جهش مثبت عوض کرد.... آیا این نیازمند یک علم بالا نیست؟ آیا عکس این حالت هم نباید امکان وقوع داشته باشد؟ میلیاردها انسان وجود دارند و بر اثر جهشی ، پای بچه یکی از این میلیارد انسان( احتمال وقوع را افزایش داده ایم) مثل پای یک شامپانزه شود؟ راستی جابجایی انگشت شست پا، چه نتیجه مثبتی داشته است که محیط این حالت را برگزیده است؟
برداشت من از اصلاح نژاد ... بهتر شدن یک نژاد است... مثلا اسب های قوی و بهتر.... خوب این که طبیعی می تونه باشه.... من که بارها گفته ام که این تغییرات میکرونی را قبول دارم.... اما آیا میشه یک جونور جدید ساخت؟ مثلا اسبی که بال داشته باشه! آیا بال داشتن اسب باعث نابودیش می شه؟ به نظر شما ما نباید در طبیعت بینهایت از این چیزها ببینیم؟
دوستان عزیز تکامل گرا ، ممکن است با خواندن این جمله این برداشت را داشته باشند که خدای ناکرده، بنده هرکسی را که تکامل را قبول دارد فردی متوهم و توهم زده می دانم.
در صورتی که این اصلا درست نیست و خودم افراد زیادی را می شناسم که تکامل را قبول دارند اما خداباور هستند. (حتی افراد خیلی مذهبی)...
حتی در سطح جهان و دانشمندان برجسته نیز این افراد وجود دارند مثل : فرانسیس کولینز (تکامل گرای خدا باور )
اما این اسم در پاسخ به ریچارد داوکینزی انتخاب شده است که گفته است: خدا یک توهم است.... لذا بنده نام کتاب را :
تکامل یک توهم است... انتخاب کرده ام.
وقتی فردی به خودش اجازه می دهد که خدا را با آن همه دلایل ریز و درشت...توهم بنامد چرا من تکاملی را که این همه اشکال ریزو درشت دارد توهم ننامم.
هرچند قبلا گفته بودم که این کتاب را تا 3 یا 4 ماه دیگر آماده می کنم اما با توجه به مشغله هایی که دارم(زندگی شخصی) ممکن است آماده سازی کتاب تا پایان امسال طول بکشد.
برای این کتاب مجبور هستم کتاب های زیادی را به زبان اصلی بخوانم و کتاب های زیادی را جمع آوری کرده ام و در حال مطالعه هستم.
االبته بیشتر مطالب ارائه شده در اینجا مطالبی است که به ذهن خودم رسیده است.... لذا نتنها از بحث های دوستان تکامل باور، ناراحت نمی شوم بلکه از آنها ممنون هم هستم. و از آنها می خواهم که به صورت منطقی به دفاع از این نظریه بپردازند. اما از من نخواهند که تکامل را چون در کتاب های درسی آموزش داده می شود و یا چون دانشمندان زیادی آن را باور دارند ... یک حقیقت بدانم .. چرا که دانشمندان نشان داده اند که همیشه هم درست نمی اندیشند...
من حتی اگر چیزی ندانم اما آنقدر جسارت دارم که بپرسم.
درود بر مخالفین من.
انتخاب طبیعی به هیج وجه نمی تواند ایجاد کننده ، تغییرات باشد. بلکه می گوید که این تغییر ایجاد شده آیا با محیط سازگار است یا خیر........ لذا تکامل گراها در قرن بیستم مفهوم جهش را مطرح کردند. اما آیا یک جهش می تواند یک عضو جدید را بوجود بیاورد؟ خیر...
در اولین کامنتی که درباره جهش ارائه دادم تصوری از مگس میوه را می بینید که دارای دو بال شده است(بهترین نوع جهش در طی شست سال جهش)... اما این مگس که دارای دو بال است دیگر قادر به پرواز نمی باشد.
خوب دقت کنید : تلاش شصت ساله بر روی جانداری که در هر روز یک نسل جدید بوجود می آورد و لذا در طی یک سال 365 نسل آن عوض می شود بی نتیجه مانده است. حال چگونه محیط می تواند به صورت هدفمند در جانداری را به جاندار دیگر تبدیل کند.
موضوع خیلی ساده است: آیا این جهش ها می توانند عضو جدید بوجود بیاورند؟
اگر عوامل جهش را بشناسیم می توانیم قدرت آن را بهتر ارزیابی کنیم:
برخی عوامل شیمیایی و برخی عوامل فیزیکی مانند: حرارت، پرتوهای ماوراء بنش و امواج رادیواکتیو
واضح است که این عوامل نه شعور دارند و نه درک.... مثلا در حادثه چرنوبییل آیا یک جش مفید در انسانها و یا حیوانات ثبت شد؟ شما می توانید عکس هایی از انسانها و حیوانات ناقص الخلقه ناشی از این حادثه را در اینترنت پیدا کنید
اما چه شد که نیای مشترک ما : هم شامپانزه و هم انسان ساخت؟
(آیا تا کنون از خود پرسیده اید: که چرا این انشعاب فقط و فقط یک بار اتفاق افتاده است؟ چرا در کل کره زمین با آن همه وسعت، با فواصل زمانی مختلف، دیگر شرایطی پیش نیامد که چنین انشعابی اتفاق بیفتد تا ما اکنون شاهد نسل های بینابینی باشیم)
ببه قول تکامل گراها ما و شامپانزه پسر عمو هستیم . یعنی نهایتا ما یک مادر بزرگ مشترک داریم(به این خاطر می گویند نیای مشترک) ....که یکی از این فرزندان می شود شامپانزه امروزی و یکی می شود انسان امروزی....
اما اکنون میلیاردها انسان در کره زمین وجود دارند ... کسی تاکنون نشنیده است که بگویند: انسان های این منطقه نمی توانند با انسان های آن منطقه آمیزش کنند.... این یعنی تمام عوامل محیطی که در طی این مدت (5.4 میلیون سال از نقطه انشعاب) وجود داشته است ... نتوانسته است بر روی آمیزش این انشعاب کوچکترین تاثیری بگذارد..... لطفا خوب دقت کنید..... لذا طبیعتا می بایست این اختلاف جنسی (عدم آمیزش انسان و شامپانزه) در نقطه انشعاب بوجود آمده باشد.... و این یعنی از یک مادر دو موجود متفاوت زائیده شود که نه تنها خودشان بلکه نسل های بعد از آنها نمی توانند با هم آمیزش کنند!!!! و این غیر ممکن است.
لطفا خوب دقت کنید: بنده از اینکه تمام انسانهای کره زمین، بدون هیچ محدودیت ژنتیکی خاصی، می توانند با هم آمیزش کنند می خواهم به این نتیجه برسم: که محیط و زمان و وراثت و ... (کلیه شرایط در طی این مدت و شرایط مختلف در جاهای مختلف زمین) نمی تواند کوچکترین تغییری در آمیزش ایجاد کند. و همین موضوع در مورد شامپانزه وجود دارد ....(در حقیقت: چرا ما با تنها 1.6 درصد اختلاف ژنتیکی نمی توانیم با نیای مشترکمان(پسر عموهایمان) آمیزش کنیم.(یک دکتر تکامل گرا گفته بود: انسان و شامپانزه مثل: اسب و خر به هم شبیه هستند.... پس چرا اسب و خر، قاطر می سازند... اما انسان و شامپانزه چه می سازند؟)
همچنین: بنده در کامنتی موضوع: قوس پای کف انسان را مطرح کردم.... این یعنی شرایط محیطی در طی حداقل 1.5 میلیون سال (با توجه به جا پای پیدا شده) و حداکثر (5.4 میلیون سال) نتوانسته است قوسی پای انسان را از بین ببرد. یعنی محیط و تاثیرات آن بر ژنتیک نمی تواند تا این حد قوی عمل کند.
evolution is delusion
تکامل یک توهم است
دوست عزیز! اصلاح نژاد ، شاخه ای از علم ژنتیک و دانش ایجاد جهش های ژنی مفید در آزمایشگاه و استفاذه از این جهش ها برای بهبود وضعیت بهره وری از گیاهان و جانوران است.
چرا نتوانیم؟
در دانشگاه خودم این کار رو انجام دادم شما هم می توانید کار ساده ای هست
مگس های سرکه اندازه کوچکی دارند و تولید مثل زیاد خیلی راحت می توان با قرار دادن آنها در کنار برخی مواد شیمیایی یا مواد پرتوزا جهش را انجام داد
امروزه ما از جهش های مفید زیاد استفاده می کنیم و علمی به نام مهندسی ژنتیک داریم
می توان غلات را در مقابل برخی عوامل مثل شوری یا بیماری مقاوم کرد گلهای بهتری تولید کرد (گل رز در اصل یه گل کوچک بود اما با مهندسی ژنتیک صد ها گونه مختلف گل رز تولید شدخ)
با مهندسی ژنتیک درختان میوه پر محصول و آب دار با فد کوچک به وجود آمده اند و با جفت گیری انتخابی (مثلا لقاح مصنوعی در گاوداری) یا حتی به طور سنتی در روستاها می توان گونه های مورد نظر را حفظ کرد
کاری را که طبیعت در مدت زمان زیادی انجام می دهد انسان می تواند در مدت کوتاه تری با اصلاح ژنتیکی (می توان ان را نوعی جهش مفید نام نهاد) و جفت گیری انتخابی اجام دهد
ایران هم در مورد بیوتکنولوژی گیاهی کمی پیشرفت داشته است
عارضم به خدمتتون كه چيزي كه در يك مباحثه ي علمي جزو شروط اوليه محسوب ميشه رعايت ادب مباحثه است.رعايت نكردن ادب مباحثه الزاما توهين به صورت مستقيم نيست.براي ملموس شدن گفته ي بنده مي تونيد به نوشته هاي دوستان عزيزي كه در حال رد تئوري تكاملند نگاهي بندازيد.جملات فخر فروشانه و از موضع قدرت جزميت گرايي و جملات سرشار از مسخره كردن طرف مقابل در اين افراد موج مي زند.دوستان با اين روش دفاع شما بيشتر به افرادي كه بي طرف هستند كمك مي كنيد نه تنها از كامنت شما كه از عقايد شما بيزاري بجويند.اينكه دوستي مي گه داروين از نظريه منگول مآبانش پشيمون شده يا باكتري به گوشت اسلامي نفوذ نمي كند منزجر كننده است.يا بيانات دوست عزيزم در اينكه اگر مي توانيد يك جهش مفيد بسازيد كه به راحتي براي هر خواننده اي اين ويرايش هم به ذهن متبادر ميشه كه اي نفهم ها يي كه تئوري مزخرف داروين را قبول كرده ايد اگر مرديد كه نيستيد يك جهش مفيد در آزمايشگاه بسازيد.اين شيوه تفكر در نتيجه تعصب زياد به تئوري بي شاهد آفرينش يك هويي ( اسمي كه من براش انتخاب كردم ) و عدم درك صحيح نظريه داروين است.چيزي كه مشخص است اينه كه حداقل نظريه داروين شاه داره و تا حد بسيار زيادي پاسخ گو نياز جامعه علمي دنياست.اينك جناب محمد علي از تبديل باكتري به موجودات عالي يا شامپانزه به انسان ابراز تعجب و شاخ درآوردگي مي كنند نتيجه اينه كه به طبيعت و قوانين از دريچه محدودي نگاه مي كنند.تبديل شامپانزه به انسان فقط نتيجه فرآيند موتاسيون نيست بلكه فراورده هزاران قانون علمي و احتمالات گوناگون است.اينه كه جهش متابوليكي خوب باشد يا بد قضاوتش به عهده ي شرايط طبيعت است نه من و شما.وگرنه مگس هاي سركه اي كه فرموديد با بعضي جهش هاي به فنوتيپشان هم سرايت مي كنند زنده و بارور مي مانند.جهشي در اين موجود شناسايي شده به نام ابوني كه بدن مگس را كاملا سياه مي كنند حال شايد در محيط به دنبال تغييري اين سياه بودن بدن مزيت محسوب شود لذا در صورت پايداري آن شرايط گونه هاي وحشي به مرور حذف مي شوند و جمعيت گونه به مرور به سياه بودن بدن تكامل مي يابد.پس بنابراين اين حضرت عالي نيستيد كه در مورد خوبي يا بد جهش تصميم مي گيريد.و در مورد جمله سخيف و منزجر كننده ي باكتري به گوشت اسلامي نفوذ نمي كند و اگرم بكند با آب پاك مي شود با توجه به اينكه دانشجوي رشته ميكروبيولوژي هستم هيچ صحبتي نمي كنم و قضاوت را به عهده ي دوستان وا مي نهم.در آخر از دوستان عزيز خواهش مي كنم كه لطفا از نظريه هاي با مدرك و شاهد دار دفاع كنند و گرنه ناخواسته مجبورند راه توهين و هوچي گري پيش گيرند.نظره داروين حداقل مدرك داره هر چند كامل نيست و به دليل پيچيدگي طبيعت گاهي استثنا هايي براش پيدا ميشه و هيچ جزميت گرايي چون عالي جنابان نتونسته اونو رد كنه و از لحظ علمي اونو ساقط كنه.
جهش ها ، تحولات ژنتيكي هستند كه در موجودات زنده رخ مي دهند و باعث نابودي و خسارت مي شوند.تكامل در اثر جهش همان قدر بعيد است كه بهتر شدن ساعت در اثر ضربه ي چكش.
تكامل گرايان با تشخيص اين امر كه انتخاب طبيعي هيچ عملكرد تكاملي ندارد مفهوم جهش را در قرن بيستم وارد فرضيه ي خود كردند. جهش ها تغيير شكل هايي هستند كه همچون تشعشعات ، در اثر عوامل خارجي در ژن موجودات زنده به وجود مي آيند.تكامل گرايان ادعا مي كنند كه اين تغيير شكل ها باعث تكامل موجود زنده مي شوند.
اما يافته هاي علمي اين ادعا را رد مي كنند ، زيرا تمام جهش هاي قابل مشاهده و مؤثر ، فقط اثرات تخريبي بر روي موجودات زنده داشته اند . تمام جهش هايي كه در انسان رخ داده ، منجر به ناهنجاري هاي جسمي و روحي مانند منگوليسم ، زالي ، كوتولگي يا بيماريي هايي مانند سرطان مي شوند . دليل ديگري كه جهش نمي تواند باعث ايجاد موجود زنده ي ديگر شود ، آن است كه جهش اطلاعات ژنتيكي به موجودات نمي دهد ، جهش ها مانند بر خوردن ورق هاي بازثي ، باعث پخش تصادفي اطلاعات ژنتيكي مي شوند . به عبارت ديگر، هيچ گونه اطلاعات جديد ژنتيكي در پي جهش ها حاصل نمي شود.
اما تئوري تكامل مدعي است كه اطلاعات ژنتيكي موجودات زنده، با گذشت زمان افزايش مي يابد. براي مثال در حالي كه يك باكتري ساده 2000 نوع مختلف پروتئين دارد ، يك انسان 100000 نوع مختلف پروتئين دارد ،بنابر اين يك باكتري دقيقا" بايد 98000 پروتئين جديد را كشف كند تا به انسان تبديك شود .
به هيچ وجه امكان ندارد كه اين ساختار هاي پروتئيني با جهش به وجود آيند زيرا جهش ها نمي توانند چيزي به DNA اضافه كنند.هيچ تعجبي وجود ندارد كه تا كنون حتا يك جهش هم مشاهده نشده است كه باعث توليد اطلاهات ژنتيكي يك موجود زنده شودذ.پيرپال گراسه، رئيس سابق آكادمي علوم فرانسه ، به رغم آنكه خود نيز يك تكامل گراست اعتراف كرد: اهميتي ندارد كه چه مقدار جهش انجام ميگيرد، مهم اين است كه اين جهش ها هيچ نوع تكاملي را به وجود نمي آورند.
آزمايش ها بر روي مگس ميوه :
مکس میوه بهترین نمونه آزمایشگاهی برای بررسی تکامل می باشد زیرا در هر روز تولید مثل می کند و لذا در یک سال می توان 365 نسل آن را مورد بررسی قرار داد.
ده ها سال بود كه تكامل گرايان آزمايش هاي جهشي را روي مگس هاي ميوه انجام ميدادند ، چون اين مگس ها به سرعت تكثير و به سادگي دچار جهش مي شدند. اين مخلوقات ميليون ها بار و به طرق مختلف جهش مي يافتند ، اما حتی يك جهش سودمند هم اتفاق نيفتاد.
باز امیل گوبینو می‌گوید:«جهش‌ها زایده‌ی تصادف می‌باشند ولی چگونه می‌توان از یک سلسله تصادف، عضوی جدید بدست آورد که با روابط بی‌شماری که این عضو لازم دارد، هماهنگ باشد.»
سخنی با تکامل گراها: مگر نمی گوئید ماده ، خدای شماست و شما با گذر زمان میلیاردی از مواد موجود در کره زمین بوجود آمده اید! پس با استفاده از همان ماده و علم قرن 21 ، فقط و فقط یک مگس بسازید: جالب است که قرآن که کلام آفریدگار است می دانسته که تکامل گرا های روزی بر روی مگس کار خواهند کرد تا شاید بتوانند یک جهش مفید در آن ایجاد کنند!!! لذا از آنها می خواهد که اگر می توانند یک مگس بسازند !! آری آفریدگار عالم به آینده می داند که نتیجه تلاش تکامل گراها بر روی مگس میوه چیست؟!!!
اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهيد كسانى را كه جز خدا مىخوانيد هرگز [حتى] مگسى نمىآفرينند هر چند براى [آفريدن] آن اجتماع كنند و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمىتوانند آن را بازپس گيرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند (سوره: 22 , آیه: 73 )
بیولوژیست فرانسوی ژان رستان Rostand می‌گوید:تئوری تکامل افسانه پریان برای بزرگسالان است
evolution is delusion
تکامل یک توهم است
جهش ها ، تحولات ژنتيكي هستند كه در موجودات زنده رخ مي دهند و باعث نابودي و خسارت مي شوند.تكامل در اثر جهش همان قدر بعيد است كه بهتر شدن ساعت در اثر ضربه ي چكش.
تكامل گرايان با تشخيص اين امر كه انتخاب طبيعي هيچ عملكرد تكاملي ندارد مفهوم جهش را در قرن بيستم وارد فرضيه ي خود كردند. جهش ها تغيير شكل هايي هستند كه همچون تشعشعات ، در اثر عوامل خارجي در ژن موجودات زنده به وجود مي آيند.تكامل گرايان ادعا مي كنند كه اين تغيير شكل ها باعث تكامل موجود زنده مي شوند.
اما يافته هاي علمي اين ادعا را رد مي كنند ، زيرا تمام جهش هاي قابل مشاهده و مؤثر ، فقط اثرات تخريبي بر روي موجودات زنده داشته اند . تمام جهش هايي كه در انسان رخ داده ، منجر به ناهنجاري هاي جسمي و روحي مانند منگوليسم ، زالي ، كوتولگي يا بيماريي هايي مانند سرطان مي شوند . دليل ديگري كه جهش نمي تواند باعث ايجاد موجود زنده ي ديگر شود ، آن است كه جهش اطلاعات ژنتيكي به موجودات نمي دهد ، جهش ها مانند بر خوردن ورق هاي بازثي ، باعث پخش تصادفي اطلاعات ژنتيكي
تکامل گراها می گویند: منشا تغييرات هستي،تغييراتي است که بر حسب تصادف در ساختار ژنتيکي موجودات بوجود مي آيد.خصوصياتي که توسّط اين تغييرات بوجود مي آيد،توسّط مکانيزم انتخاب طبيعي انتخاب ميشود بهمين خاطر موجودات تکامل ميابند.
با بررسي دقيقتر اين داستان ،در واقع به نبودن يک چنين مکانيزمي پي خواهيم بُرد زيرا نه انتخاب طبيعي ونه تغييرات مطرح براي تکامل موجودات کوچکترين تاثيري بر اين ادّعا که نوعها تکامل يافته اند و تبديل بيکديگر شده اند نميکند.
جهش یا موتاسیون یک تغییرِ ژنتیکیِ است که صفاتِ زیستی بعضی از افرادِ یک گونه را تغییر می‌دهد. به عبارتِ دقیق تر، جهش‌ها تغییراتی در توالیِ DNA هستند. جهش‌ها می‌توانند در هر ناحیه‌ای از DNA رخ دهند. در مواردِ نادر ممکن است تغییرِ خود بخودی در قسمتی از DNA رخ دهد. این تغییر که جهش نامیده می‌شود، ممکن است تغییر در رمز ایجاد نموده و به تولیدِ یک پروتئین ناقص منجر شود.
بیشتر جهش‌ها از نظرِ ارزش بقاء زیان آور یا بی فایده‌اند، مجموعهٔ کاملِ ژن‌های موجود در یک فرد، باید ترکیبِ متوازنی را بوجود آورده باشند. بنابراین اگر بسیاری از این ژن‌ها جهش پیدا کنند، احتمال اینکه توازنِ موجود برقرار بماند بسیار اندک خواهد بود. از این رو به ندرت، جهش‌ها باعثِ ایجادِ تغییرات مفید در ژن‌ها می شوند
تغییرات ژنتیکی تصادفی در تولید‌مثل‌های بعدی بیش از آنکه مفید باشد مضر است. وً حتی جهشهایی که در سلول‌های سوماتیک رخ می‌دهند و به زاده‌های بعدی منتقل نمی‌گردند نیز برای جاندار مضر می‌باشند. حتی گفته می‌شود که همان‌طور که قبلاً تصور می‌شد، سرطان اغلب ناشی از جهشهایی در سلول‌های سوماتیک است.
در نتيجه موتاسيون اطّلاعات جديدي به د.ن.آ. افزوده نميشود بخشهايي که اطّلاعات ژنتيکي را در بر دارد اين بخشها از جايشان کنده شده،تخريب شده و يا به بخشهاي مختلف د.ن.آ. نقل ميشوند.امّا مطلقاً به هيچ وجه موتاسيونها بيک موجود زنده يک عضو و يا خصوصيت جديدي اضافه نميکند.فقط باعث اينکه پا از پُشت و يا گوش از شکم در آيد شوند.
شصت سال است که ژنتيک شناسان در چهار گوشه دنيا براي اثبات تئوري خود مگسهاي ميوه را پرورش ميدهند.امّا حتّي يک نوع و حتّي تغيير يک انزيم را نيز رسد نکرده اند.يک متحققّ بنام مايکل پيتمان،ناموفّقي آزمايشات بر روي مگسهاي ميوه(fly fruit) را چنين توضيح ميدهد:ژنتيک شناسان بي شماري مگسهاي ميوه را نسلهاي متمادي تحت موتاسيونهاي بي شماري قرار دادند.خوب آيا در نتيجه،يک تکامل ساخت انسان بوجود آمد؟متاَسفانه خير.تعداد اندکي از اين موجوداتي که توسّط ژنتيک شناسان بوجود آمد توانست در شرايط معمولي زندگي کنند.در واقع تمام مگسهايي که تحت موتاسيون قرار گرفتند يا مُردند يا سقط و يا نيروي توليد مثل خود را از دست دادند.براي خود انسان هم وضعيّت بهمان شکل است.موتاسيونهاي رسد شده بر روي انسانها تمامشان مُضرّ بودند
http://www.for-children.com/evolution/089_1a.jpe
http://www.ucl.ac.uk/~ucbhjow/b241/images/mutation.gif
http://www.wikidoc.org/images/2/2f/DNA_UV_mutation.gif
http://www.gompalhasaapso.com/GompaLhasaApsoPreservationProgram/images/2drosos.jpg
http://www.cbs.dtu.dk/staff/dave/roanoke/fig21_36a.jpg
http://www.cbs.dtu.dk/staff/dave/roanoke/fig9_25.jpg
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/8d/Celldeath.jpg/190px-Celldeath.jpg
an 4-Winged Fruitfly allegedly proves evolution by man-made mutation. The mutant fly can neither fly nor reproduce successfully.
http://www.halleethehomemaker.com/wp-content/uploads/2010/05/fruitfly-300x110.png