رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

به وقت گرینویچ

به وقت گرینویچ
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 247 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 247 رای
بخشی از شعر به وقت گرینویچ:
اولین نقطه‌یی که از مرکز کاینات گریخت
و برخلاف محورش به چرخش درآمد، سر من بود!
من اولین قابله‌یی هستم که ناف شیری را بریده است!
اولین آواز را من خواندم،
برای زنی که در هراس سکوت سنگ سکسکه،
تنها نارگیل شامم را قاپید برد!
من اولین کسی هستم که از چشم زنی ترسیده است!
من ماگدالینم! غول تماشا!
کاشف دل فندق سنگِ آتش زنه!
سپهر را من نیلگون شناختم!
چرا که هم رنگ هوسهای نامحدود من بود!
خدا، کران بیکرانه‌ی شکوه پرستش من بود
و شیطان، اسطوره‌ی تنهایی اندیشه‌های هولناک من!
اولین دستی که خوشه اولین انگور را چید دست من بود!
کفش، ابتکار پرسه‌های من بود
و چتر، ابداع بی‌سامانی‌هایم!
هندسه، شطرنج سکوتِ من بود
و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم!...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
imangh5
imangh5
1389/08/27

کتاب‌های مرتبط

واژه‌های مسری
واژه‌های مسری
5 امتیاز
از 2 رای
سنگ و شبنم
سنگ و شبنم
4.4 امتیاز
از 257 رای
زوایا و مدارات
زوایا و مدارات
4.2 امتیاز
از 163 رای
پیکر عریان واژگان
پیکر عریان واژگان
3 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی به وقت گرینویچ

تعداد دیدگاه‌ها:
71
به ساعت نگاه میکنم
حدود سه نصف شب است
چشم میبندم که مبادا چشمانت را
از یاد برده باشم

وااااااااااااااااای که گوش دادن سلام خداحافظ با صدای خود حسین پناهی
تو نیمه های شب چه حالی میده
نه به کفر من نترس کافر نمی شوم؛
من هنوز به نمیدانم های خود ایمان دارم...
.
.
.
واقعا محشره...
سبزی سرو فقط یک یک سین از الفبای بشری بود برایت و تو گویی معمای سبز رودخانه هنوز برای تو حل نشده بود...
آری اکنون سالهاست که مرده ای
بی مجال اندیشه به بغضهایت در مقصودی بی مقصد!
ای کاش میشد یک جور میتونستم از تو شاعر بزرگ قدردانی کنم ولی افسوس که کبوتر جان تو خیلی زود پر کشید.
حق با تو بود
می بايست می خوابيدم
اما چيزی خوابم را آشفته کرده است
در دو ظاقچه رو به رويم شش دسته خوشه زرد گندم چيده ام
با آن گيس های سياه وزوز پريشانشان
کاش تنها نبودم
فکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی ايد ؟
کاش تنها نبودی

:x
من بايد برگردم تا
به مادرم بگم
من بودم كه اون شب شير برنج سحريتو خوردم
من بودم من بودم
كه اون شب شير برنج سحريتو خوردم
تا به بابام بگم
باشه باشه
نمي خواد كولم كني
گندما رو تو ببر
من به دنبالت ميام
من مي خوام برگردم به كودكيم
من مي خوام برگردم به كودكيم
توی دانشگاه پردیس کرج برای دیدن دوستم رفته بودم که با خوندن چند بیت شعر منو با این شاعر ارزنده آشنا کرد
خیلی باهاش حال کردم تا چند روز تو ذهنم بود
روح آدم رو تازه میده واقعا زیباست... حیف که کم اند اینطور آدمها...
روح آدم رو تازه میده واقعا زیباست... حیف که کم اند اینطور آدمها...
گفتي ببند چشماتو وقت رفتنه/ انجير ميخواد دنيا بياد آهن و فسفرش كمه!
به زودی
کتاب نمیدانم ها
تقدیم به شما که:
باهم میگین .. سلاماتونو .. عشقاتونو .. همه ی تنهایی هاتونو..!:x
به وقت گرینویچ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک