یک دقیقه عصر
نویسنده:
فرهاد کریمی
امتیاز دهید
فرهادکریمی متولد سال 58 در یکی از روستاهای شهرستان دالاهو می باشد.
نوشتن را از سالها پیش تجربه کرده که حاصل آن دو مجموعه ی شعر با نام های (( دست خالی، سال 83 )) و (( یک دقیقه ی عصر ، سال 89 )) می باشد.
وی هم اکنون به عنوان دبیر آموزش و پرورش در خدمت دانش آموزان است.
وی در معرفی "یک دقیقه عصر" گفته:
یک دقیقه ی عصر حاصل تجربه های شعری من بعد از کتاب دست خالی است. البته این کتاب قرار بود سال 86 منتشر شود که مشکلات مجوز این امکان را نداد. یک دقیقه ی عصر دو بار غیر قابل چاپ اعلام شد به شهادت سه ناشر ، مهرراوش تهران ، بازرگان رشت و در نهایت بوتیمار مشهد که مجوز کتاب را گرفت برای اخذ مجوز هر کدام جداگانه چندبار تلاش کردند بعضی از شعرها را هم با اجبار حذف کردم. در این کتاب سعی من این بوده کارهایی متفاوت با جریان های حاکم بر شعر کرمانشاه ارائه دهم که به عقیده ی خودم موفق هم بوده ام و این نوع کارها در کرمانشاه تا کنون ارائه نشده است یا من ندیده ام. علاوه بر آن تلاش دیگرم در این اثر این بوده که تجربه های ذهنی و زبانی مختلفی در کنار هم باشند فضای کتاب برخلاف کتابهای موجود اصلاً فضای یکنواختی نیست شما اگر دقت کرده باشید در این کتاب از یک شعر ساده ی سپید وجود دارد تا برسد به شعرهایی که زبانی غیرمتعارف و ذهنیتی چند لایه ای بر آنها حاکم است. من معتقدم یک ارگانیسم زبانی پویا باعث پویایی ذهنیت مخاطب هم می شود و کشف شهودی به دنبال آن به دست می آید. طبق همین ایده در بیشتر شعرها نگاهم معطوف به زبان بوده و دنبال اجرای خاص زبان رفته ام ضمن اینکه معنا فدای زبان نشده و معنای ثانویه ی سطرها به کار گرفته شده که همین شاید بعضی شعرها را سنگین جلوه می دهد. در بسیاری از شعرها و مخصوصاً شعرهای آخر این مجموعه فضاهای زبانی را گسترش داده و بی حد و مرز بودن زبان را آشکار کرده ام و همین باعث نوعی معنامندی متکثر در شعرها شده است. در بعضی شعرها هم سعی شده صدا وارد شعر شود که این کار با بزرگ و کوچک کردن فونت کلمه ها نشان داده شده است برای مثال شعر صفحه ی 38 که (( تو )) مخاطب را وادار می کند در آغاز و پایان شعر از دو صدای برعکس هم برای خوانش این (( تو )) استفاده کند در آغاز شعر مخاطب باید (( تو )) را با صدای زیر آغاز و در نهایت برای خوانش (( تو )) های بعدی صدایش را بلند و بلندتر کند و در پایان شعر لازم است برعکس عمل بکند و صدایش را پایین و پایین تر بیاورد.
بیشتر
نوشتن را از سالها پیش تجربه کرده که حاصل آن دو مجموعه ی شعر با نام های (( دست خالی، سال 83 )) و (( یک دقیقه ی عصر ، سال 89 )) می باشد.
وی هم اکنون به عنوان دبیر آموزش و پرورش در خدمت دانش آموزان است.
وی در معرفی "یک دقیقه عصر" گفته:
یک دقیقه ی عصر حاصل تجربه های شعری من بعد از کتاب دست خالی است. البته این کتاب قرار بود سال 86 منتشر شود که مشکلات مجوز این امکان را نداد. یک دقیقه ی عصر دو بار غیر قابل چاپ اعلام شد به شهادت سه ناشر ، مهرراوش تهران ، بازرگان رشت و در نهایت بوتیمار مشهد که مجوز کتاب را گرفت برای اخذ مجوز هر کدام جداگانه چندبار تلاش کردند بعضی از شعرها را هم با اجبار حذف کردم. در این کتاب سعی من این بوده کارهایی متفاوت با جریان های حاکم بر شعر کرمانشاه ارائه دهم که به عقیده ی خودم موفق هم بوده ام و این نوع کارها در کرمانشاه تا کنون ارائه نشده است یا من ندیده ام. علاوه بر آن تلاش دیگرم در این اثر این بوده که تجربه های ذهنی و زبانی مختلفی در کنار هم باشند فضای کتاب برخلاف کتابهای موجود اصلاً فضای یکنواختی نیست شما اگر دقت کرده باشید در این کتاب از یک شعر ساده ی سپید وجود دارد تا برسد به شعرهایی که زبانی غیرمتعارف و ذهنیتی چند لایه ای بر آنها حاکم است. من معتقدم یک ارگانیسم زبانی پویا باعث پویایی ذهنیت مخاطب هم می شود و کشف شهودی به دنبال آن به دست می آید. طبق همین ایده در بیشتر شعرها نگاهم معطوف به زبان بوده و دنبال اجرای خاص زبان رفته ام ضمن اینکه معنا فدای زبان نشده و معنای ثانویه ی سطرها به کار گرفته شده که همین شاید بعضی شعرها را سنگین جلوه می دهد. در بسیاری از شعرها و مخصوصاً شعرهای آخر این مجموعه فضاهای زبانی را گسترش داده و بی حد و مرز بودن زبان را آشکار کرده ام و همین باعث نوعی معنامندی متکثر در شعرها شده است. در بعضی شعرها هم سعی شده صدا وارد شعر شود که این کار با بزرگ و کوچک کردن فونت کلمه ها نشان داده شده است برای مثال شعر صفحه ی 38 که (( تو )) مخاطب را وادار می کند در آغاز و پایان شعر از دو صدای برعکس هم برای خوانش این (( تو )) استفاده کند در آغاز شعر مخاطب باید (( تو )) را با صدای زیر آغاز و در نهایت برای خوانش (( تو )) های بعدی صدایش را بلند و بلندتر کند و در پایان شعر لازم است برعکس عمل بکند و صدایش را پایین و پایین تر بیاورد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک دقیقه عصر
به هشتاد که رسیدیم کمی از تب و تاب این اتفاق کاسته شد و هریک از این اساتید راه خود را پیش گرفت و ... بماند !
بدون رد یا قبول کارهای فرهاد کریمی ، از آنجا که پیشتر کم و بیش کارهایشان را خوانده ام، فقط این نکته را عرض کنم که ایشان پیرو همان سبک و سیاق هستند منتها گاهی دیسیپلین کار از دست شان خارج می شود و ... خب شاید به قول اکبر اکسیر خواندن این اثر به حوصله فراوان مخاطب نیاز دارد ... و البته من می گویم به کمی وسواس و بازنگری شاعری که گاهی سطرهای خوب و تعابیر بکری هم می شود از بین کارهایش بیرون کشید !:-)