مکتب دیکتاتورها
نویسنده:
اینیاتسیو سیلونه
مترجم:
مهدی سحابی
امتیاز دهید
این اثر، مجموعه چهارده گفتگو از اینیاتسیو سیلونه ( نام مستعار: سکوندو ترانکویلی) نویسنده ایتالیایی است که در 1938 انتشار یافته است. در 1939، دو امریکایی، به منظور بررسی علمی درباره دیکتاتورها، به اروپا میآیند تا رژیمی خودکامه را در ایالات متحد امریکا مستقر کنند. آن دو، آقای دابل و، خواهان دیکتاتوری در کشور خود، و مشاور عقیدتی او، پرفسور پیکاپ، نام دارند. در حین توقف در شهر زوریخ، با یک پناهنده سیاسی و ضد فاشیست ایتالیایی برخورد میکنند که به تومازو لاابالی معروف است. تجربه این شخص به نظرشان جالب میآید، و هر سه روزها درباره هنر سیاست به بحث مینشینند. این چنین است که موضوع چندین گفتگو عبارت خواهد بود از: «درباره سیاستمداری سنتی و ضعفهای آن در دوران تمدن تودهها»، «درباره پارهای اوضاع که در زمان ما راه را برای تمایلات خودکامه مساعد میسازند»، «طرحی از یک کودتا در پی انقلابی شکست خورده» ، «اگرچه تعداد نامزدهای انتخاباتی کثیر، تعداد برگزیدگان اندک»، «درباره تهوع رسالت خودکامگی و حسرت بر گذشته زندگی شخصی»، «درباره خطرات توطئهها و شورشهایی که بدون کمک پلیس و ارتش پا بگیرند». خواننده، از خلال تجزیه و تحلیلهایی که عمدتاً درباره موقعیت روسیه، ایتالیا و آلمان بنا شدهاند، از نظریات بسیار شخصی سیلونه آگاه میشود. میدانیم که او یکی از بانیان نهضت کمونیستی در ایتالیا بود،و این نهضت را هنگام دیکتاتوری فاشیتها نیز رهبری کرد. در زمان استالین، پس از کناره گیری از حزب، خود را «سوسیالیست بدون حزب و مسیحی بدون کلیسا» مینامید. سیلونه، از خلال گفتگوها و بحثهای این اثر، یک موضوع سیاسی و تاریخی را ظاهر میسازد که هم تکنیک کودتا را با هدفهای خودکامگی نمایان میسازد، هم هنر بازی دوجانبه و خطر باور داشتن دروغهای خود، و هم تکنیک مدرن القای افکار به تودهها.
بیشتر
آپلود شده توسط:
hamid
1387/08/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مکتب دیکتاتورها
ایوان_مخوف (تزار خون ریز روسیه) :
«....من ماموریتیافته از سوی "خدا و مسیح" برای نجات و رستگاریِ روسها هستم...»
آدولف_هیتلر :
«...من مسیری را میروم که "خدا" به من دیکته میکند و اعتماد به نفسِ کسی را دارم که در خواب راه میرود...»
بنیتو_موسولینی :
«...من نظرکرده "خدا " هستم....»
فرانسیسکو_فرانکو :
«...من فقط نسبت به "خدا" و تاریخ احساس مسئولیت میکنم....»
معمر_قذافی :
«...من رئیس جمهوری نیستم که از سمت خود کنار بروم. من رهبر انقلاب لیبی و صاحب این انقلاب هستم و تا ابدالدهر و وقتی که "شهید" شوم در این سمت باقی خواهم ماند...»
رابرت_موگابه :
«...ریاست جمهوری برای من ماموریتی "آسمانی و الهی" است که نمیتوانم از آن سر باز زنم و شانه خالی کنم...»
همهی دیکتاتورها در دو تصور مشترکند:
یکی اینکه میگویند : درست است دیکتاتورهای قبلی همواره در معرض سقوط بودهاند ، اما من میمانم.
دوم اینکه میگویند : من کشور را ساختم.
صدام هم در دادگاه میگفت : من عراق را آباد کردم.
یکی از بزرگان اهل تمیز
"برای پایان دادن به جنگ و اندوه کاتولیک شدم. برای استقرار در مصر خودم را مسلمان قلمداد کردم، برای جلب کشیشهای ایتالیا طرفدار پاپ شدم و اگر بنا باشد بر یهودیان حکومت کنم، هیکل سلیمان را دوباره می سازم.
مکتب دیکتاتورها
اینیاتسیو_سیلونه
اين ديدگاه به علت نگارش فينگليش حذف گرديد
[edit=wizared]1391/12/13[/edit]
http://www.4shared.com/office/xnr58Uyl/Silone_Maktabe_Dictatorha.html?
:x