رسته‌ها
قرآن هرگز تحریف نشده
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 164 رای
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 164 رای
جامعیت علمی
برجسته ترین ویژگی علامه حسن زاده آملی، جامعیت علمی و عملی است که مورد قبول همه صاحب نظران و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی قرار گرفته است. همین امر سبب شده که وی به عنوان عالمی شاخص در میان اندیشمندان حاضر شناخته شود. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم فراوان می زیسته، ولی به ندرت می توان عالمی چون استاد حسن زاده یافت که در همه این علوم و حتی در مسائل طب، ادبیات، هیئت و نجوم صاحب نظر باشد. وی در فقه، سال ها به تدریس کتاب های گوناگون فقهی مشغول بوده است؛ در علم رجال صاحب نظر می باشد؛ در درایه و حدیث چندین اثر تخصصی دارد؛ در ادبیات فارسی و عربی کم نظیر است؛ در منطق، به شرح و تصحیح و تفسیر منطق منظومه پرداخته است؛ و ،در علوم قرآنی، کلام، فلسفه، عرفان، ریاضیات، علوم غریبه، کتاب شناسی، خوشنویسی و تصحیح متون صاحب سبک و نظر به شمار می آید و آثاری دارد.(۲)

آثار علمی
تاکنون بیش از از یک صد و نود اثر علمیِ پر ارزش در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه استاد حسن زاده آملی چاپ و منتشر شده و بسیاری نیز به صورت خطی موجود است. از درگاه خداوند متعالی مسئلت داریم با افزودن بر عمر و توفیقات استاد، همچنان روز به روز بر تعداد این آثار افزوده گردد. وقتی از استاد درخواست می شود آثارشان را معرفی کنند، فروتنانه چنین می فرماید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته ام».
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
50
آپلود شده توسط:
eyolin
eyolin
1389/07/18
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن هرگز تحریف نشده

تعداد دیدگاه‌ها:
1204
دوست من. تو نیک میدانی که (( دین )) دارای چند چهره است. یک چهره اش چهره شریعت است که تو دل خوشی از آن نداری و این از جملات تو پیداست:
آنجا هم که گفته ام تارِ موی اسلام و فلان و... منظورم دین و فرهنگِ اسلامی ست .. و نه شرعِ مقدس!!

اما چهره دیگر دین که آن را ستوده ای؛ چهره فرهنگی آن است... و گویا آدم بودن و انسان بودن را تنها در سایه آن معنا می کنی؛ و البته خودت هم گفته ای:
دنیایی که در آن آدم ها دین ندارند .. دنیایی ست که درآن آدم نیست!!!

اگر تعریف ما از دین معنای انسانیت و رعایت اخلاق انسانی باشد من نیز این چهره دین را می ستایم. کدام چهره را؟
1- انسان به مال و غنیمت دیگران دست درازی نکند.
2- انسان به ناموس و زن و بچه دیگران دست درازی نکند.
3- انسان به جان و سلامت جانی دیگران دست درازی نکند.
4- انسان به آبرو و سلامت روانی و هویت اچتماعی دیگری دست درازی نکند.
5- انسان راستی و صداقت پیشه کند.
که رعایت این اصول با بررسی شاخه ای از فلسفه به نام (( اخلاق )) بصورت دقیق مورد بحث قرار میگیرد؛ شرقی و غربی هم ندارد؛ نخبگان فلسفه اخلاق از تمام عالم میتوانند روی اصول همگانی اخلاق متعالی بشر بحث و فحص کنند...
اما اگر قرار باشد این اصول اخلاقی را در کنار یک Pack و مجموعه ای از اصول متناقض و معارض با خودشان بیاموزیم و بعد مدعی رعایت آنان باشیم بدترین خیانت را کرده ایم... آنگاه همان حکایت (( کلاه شرعی )) پیش می آید... آنگاه ما میشویم مدعیان اخلاق در ((شعار)) و بی اخلاق ترین ها در ((شعور)) ... آنگاه هر خطایی علیه انسان لباس ثواب برای خدا به تن میکند...

و از تو پرسشی دارم دوست من، ((انسانیت)) آیا جز (( خردمندی )) است...
این خردمندی نه تنها شامل استفاده از ((منطق و عقلانیت)) است بلکه شامل ((اخلاق نیکو و پسندیده)) است. به دور از هرگونه (( تعصب )) ، (( خونریزی )) ، (( خرافه پراکنی )) و ...
در ضمن به عنوان آخرین جمله باید بگویم دین جزئی جدایی ناپذیر از فرهنگ بشری است که استعداد خرافه پذیری و سوء استفاده در آن بیش از سایر اجزای فرهنگ است... بنابراین وظیفه روشنگران این است که گوهر انسانیت را از دل دین بیرون بکشند و خرافات را از آن بزدایند. که این کار بسی دشوار است چون در دین عناصری وجود دارند که نمی توان آنها را زدود و اصلاح کرد... مگر سرمان را چون کبک در برف کنیم و خودمان را به ندیدن بزنیم! وانمود کنیم که نمیبینیم! کو؟! کی؟! کجا؟! نه؟! من که اینجور فکر نمی کنم؟! من که نمیبینم؟! ... مرسی از همراهی شما.
هشیار جان ممنون از یادآوریِ این مسئله
شما یا به این نتیجه رسیده ای که ادیان ساخته بشر هستند و اصلاً آسمانی و الهی نیستند... یا به این نتیجه رسیده ای که الهی و مقدس و غیرقابل نقد هستند... تمام حرفهای حاشیه را رها کن و همین سؤال پایانی را یکبار دیگر سلیس و روشن پاسخ بده تا سوء تفاهم برای مخاطب خودت بوجود نیاوری.

غیرِ مقدس و غیر الهی .. یا .. مفدس و الهی ؟!! .. کدام یک؟
.. پاسخِ من این ست :
از خود میپرسم!!
آیا خدا وجود دارد؟ ... من میگویم .. (نه .. آری)
آیا چیز های مقدس وجود دارند؟ ... من میگویم .. (نه .. آری)
آیا مسائلی هستند که در چارچوبِ معادلاتِ ساده نتوان آنها را قرارداد؟ ... آری
آیا مسایلی هستند که فقط و فقط از روی تصادف به وجود میایند؟ ... آری
آیا مسایلِ تصادفی را میتوان در یک چارچوب قرارداد؟ ... آری
دین .. یک حقیقت ست!! .. و کسانی که دین ندارند!! .. قطعاً دیو سیرت هستند!!
مسایلِ مقدس وجود دارند!! .. زیرا انسان ها موجوداتی با احساسات و ادراکِ حقیقی هستند!! .. زمانی که یک انسان به چیزی بسیار دلبسته شود!! .. در وجودِ خود یک شیئ مقدس .. میسازد!! .. من برای مقدسات .. احترام قایل هستم!! .. اما مقدس دانستن و یا ندانستنِ چیزها را قابلِ نقد میدانم!! .. و چون .. تقدس .. خود مانع از نقد کردن میشود!! .. من خود .. هیچ چیز را لایقِ این مقام نمیدانم .. حتی دین و حتی خدا را !!
از نظرِ من خدا وجود دارد!!!! .. اما نه آنگونه که پیامبران به آن میاندیشند!!
از نظرِ من .. خدا را باید در خود به وجود آورد!!
بگزارید این مسئله رو باز کنم ..
.. دین یک حقیقت است
.. خدا یک ماهیتِ ساختگی ست
.. دینِ آدم ها با یکدیگر متفاوت ست
.. هر آدمی .. دینِ خود را دارد .. (این همان مصداقِ جملهء شزیفهء موسی به کیشِ خود ، عیسی به کیشِ خود است!!)
.. ممکن ست یک دین در موازاتِ اخلاق و یا در تضادِ با اخلاق باشد
.. اما ریشهء هر دین .. در وجدان ، فطرت ، و درک و حواسِ ماست
.. بدونِ دین .. انسان ها .. یا به حیوان تبدیل میشوند .. یا به دیو!!!
.. هیچ چیز مقدس نیست
.. اما باید .. چیزی را که اخلاقی باشد .. پیدا کرد و به انجامش التزام داشت!!
.. هیچ چیز مطلق نیست
.. همه چیز نسبی ست
.. پس این ممکن است که گاهی .. حتی کشتنِ یک انسان به یک هنجارِ نیک!! .. مبدل شود!! .. گرچه این کار (کشتنِ یک انسان) ..
در هر صورت یک عملِ غیرِ اخلاقی ست!! (این نکته بیانگرِ این است که مثلاً ... اگر هنگامِ جنگ .. یک عده را در حالِ تجاوز به یک انسان دیدید!! .. در صورتی که کشتنِ آنان تنها کاری ست که میتواند جلوی آنان را بگیرد .. تکرار میکنم .. در صورتی که کشتنِ آنان را برای جلوگیری از انجامِ خطایشان اجتناب ناپذبر بدانید .. علی رغمِ آنکه کشتنِ انسان عملی ست غیرِ اخلاقی .. اما شما باید آن کار را انجام دهید!!!)
.. اخلاق از نظرِ من نسبی ست!! .. اما چون نسبت به شرایط .. (و خصوصاً پدیده هایی مانندِ عُرف و فرهنگ و..) .. انعطاف پذیر ست!! .. ممکن است با توجه به زمان .. تغییر کند!! .. اما این تغییر به مراتب آهسته صورت میگیرد .. آنگونه که اخلاقیات .. گاه مطلق مینمایند (حال آنکه نیستند!!)
.. اما صرفاً .. نمیتوان در هر زمانی .. کارِ اخلاقی تر را انتخاب کرد!! (بالا یک مثال آوردم)
.. این انتخاب های ما هستند .. که ما از روی دینِ خود .. آنها را بسته به زمان .. عمل میکنیم.
.. بهتر ست .. به چیزهای خوب و اخلاقی .. اعتقاد داشته و در انجامِ آن ها التزام داشته باشیم!!
.. پس بهتر است .. چیزی اخلاقی را ناموس .. بپنداریم .. تا اینکه اصلاً ناموس نداشته باشیم!!
اگر تا اینجا را گرفتید!! که هیچ .. اگر نه باز هم توضیح بدهم
شاه دُخت جان
برام جالب بود بدونم چطور آقایان میتوانند 700 کامنت بگذارند ولی من که فقط یک کامنت گذاشته بودم برایشان گران اومد.

برایم گران نبود .. بلکه بسیار ارزان هم بود (ارزان به معنیِ ارزنده)
چرا که .. همانگونه که دیدید در خلالِ همان کامنتِ شما .. من نکاتِ بسیار ظریفی را یافته و بدان ها اشاره کردم .. از اینکه کامنت گزاشتید هم بسیار ممنونم ;-(
اما از این جهت گفتم باید کامنت را بعداً میگزاشتید!! .. زیرا تاب آوردن .. تا پایان رسیدنِ درس هایتان .. برای ما که میخواهیم بدانیم مقصودِ اصلیِ خودتان از آن سخنان چه بوده؟!! سخت مینماید!!
درضمن از آقای "سادیست" میخواستم خواهش کنم اگه میتونند اسم بهتری برای کاربری خود انتخاب کنند چون "سادیست" معنای زیاد قشنگی نداره

به نوعی .. یک جور آنارشی و تابو شکنی هم در دلِ خودش دارد!!
اینکه یکی نامِ کاربریش را سادیست انتخاب کند!!
"خرابات" بمعنای میکده، شراب خانه و میخانه است. نه "آتشکده خراب"

آفرین ..
اما نگفتید!! .. در حکومتی اسلامی!! .. که برای حفاظت از شرعِ مقدس ایجادشده!!
کدام مکانی را میتوان با تابلوی شرابخانه یافت؟!!
در ایران .. پیش از آنکه اسلام وارد آن شود .. نوشیدنِ شراب .. امری معمول بوده!!
این طبیعی ست برای کسانی که قصدِ شرابخواری دارند و مدام از ترسِ عسس ها .. به این سو و آن سو میگریزند!! .. پناه بردن به باقی ماندهء معابدِ خراب شده!! .. راهی ساده و مطمئن ست!!
هشیارجان (ممنون که همیشه هشیار هستی!!)
در مجموع دین و کتابهای آسمانی را ساخته بشر و انسانهایی میدانید که هیچ ارتباطی هم با جایی! نداشته اند

من دقیقاً این را نگفتم! .. البته باید تعریفِ من را از دین ، شرع و عُرف .. میخواندید!!
مسلماً پیامبران .. انسان هایی محبوس!! در افکارِ متهجرانه نبوده اند (این را از این روی میتوان ثابت کرد که .. اگر ذهنِ پیامبران بسته میبود .. هرگز نمیتوانستند افکارشان را همه پسند کنند!!)
آنجا هم که گفته ام تارِ موی اسلام و فلان و... منظورم دین و فرهنگِ اسلامی ست .. و نه شرعِ مقدس!!
البته من کاملاً .. ایراداتِ جنابعالی رو بر خود میپذیرم .. اما چه کنم!! .. با این همه .. من .. فرهنگِ اسلامی را بهتر از مثلاً فرهنگِ غربی میدانم!!
چرا؟ .. چون .. در برخی جهات!! .. آسیبی که به انسان ها میزند بسیار کمتر ست!! ..
من دین را یکی از ملزوماتِ جامعه میدانم!! .. و قبلاً هم گفته ام .. دنیایی که در آن آدم ها دین ندارند .. دنیایی ست که درآن آدم نیست!!!
شما یا به این نتیجه رسیده ای... یا...

این از نظرم مهم آمد!! .. بگزارید در کامنتی جدا به آن پاسخ دهم!!
پرسیکا جان
همچنين آنچه مغولان را ... مي باشد.

دوستِ من ، مطمئناً میگویم .. نباید دیدگاهی پان ایرانیستی داشته باشید!!
اگر خوب نگاه کنید .. میبینید .. شریعتِ زردشت .. اشکالاتِ بسیاری داشته .. که با ورودِ دینِ محمد و تحتِ فشار قرارگرفتنِ مردمِ متعلق به قلمروهای اسلامی .. توسطِ حکومتِ شرعِ اسلامی .. بسیاری از اشکالاتِ دینی که در کیشِ زردشت وجود داشته .. از میان رفته!!
شاید شما از یاد برده اید که در کیشِ زردشت .. چند خدایی مرسوم بوده!! .. و ازدواج با محارم نیز گهگاه صورت میگرفته!! .. اما طبعاً .. اگر کمی .. فقط اگر کمی .. جانبِ انصاف را رعایت کنیم!! .. دینِ اسلام .. از آیینِ زردشت .. (در اینجور موارد) .. یک سر و گردن بالاتر به نظر میاید!!!
آقای محمد علی
اظهاراتتان چون زیاد بود و پشتِ سرِ هم نبود!! در نقلِ قول نیاوردم .. البته از سایر دوستان تقاضا درام قبل از این .. اظهاراتِ محمدعلی را بخوانند!!
اگر کلمهء فرش معنیِ گسترش میدهد؟!! .. چرا هنگامِ ورودِ آن به زبانِ فارسی ، به جای قالی و زیرانداز به کار رفته؟!!
ضمناً .. منظور از اصطلاحِ از عرش تا فرش!! .. بر طبقِ نظریهء شما چیست؟!! یعنی از مکانِ استقرارِ خدا تا جایی گسترده؟!!
این مثال ها را آوردم .. تا بگویم معنیِ فرش همان ست که هست!! .. نه آنکه شما میخواهید باشد!!!!
از نظرِ این حقیر .. محمد بن عبدالله را .. (هرچند از نظرِ شما بیسواد بوده!!) .. حتماً از خودِ شما (در مقایسه با شما!!) .. بسیار زیرک تر و باهوش تر بوده!!!
و .. نهایتاً آنکه .. اصلاً آوردنِ یک آیه که در آن تعداد سال های ماندنِ یکسری افراد در غار بیان شده!! .. چه چیزی دارد که .. از نظرِ شما معجزه بوده؟!!
مسلماً برای یک تبدیل واحدِ ساده!! .. محمدبن عبدالله .. به اندازهء کافی .. وقت داشته!! .. لطفاً آن را با وقتِ آزمون های تشریحیِ خود در دانشگاه مقایسه نکنید!!
(مطمئن باشید از این ایمان شما ... نتیجه این بحث ها برای بنده .. هزینه اینترنت و قبض تلفن .. ثواب و توشه ای برای آخرت )

به نظرم .. حالا که تفکرتان اینچنین ست بهتر ست اصلاً .. از این سرمایهء عمرتان در جهتِ مفیدتری استفاده کنید!!
زیرا گمان نمیکنم .. تئوریِ ثواب .. صحت و قطعیت داشته باشد!!
یا لااقل اگر داشته باشد!! .. بهتر ست آن را در زیارت خوانی و روضه گردی و خوابیدن در حالتِ روزه صرف کنید!! .. زیرا به عقیدهء همان ائمه که شما بدان ها عقیده دارید .. یا همان فقها که از آنان تقلید میکنید!! .. ثوابِ آن دست کارها به مراتب (آن هم هزاران مرتبه!!) .. بالاتر از ثوابِ اسراف کردنِ اینترنت و تلفن ست!!
چند روز پیش بطور کاملا تصادفی نگاهی به دیدگاههای زیر این کتاب انداختم و دیدم که دوستان و آقایان عزیز در بحث و جدلی پرشور چیزی حدود 700 کامنت را نوشته بودند، من نیز چون بحث را شیرین یافته ولی بدلیل گرفتاری درسی فرصت شرکت در آن را نداشتم سعی کردم در 2 خط نظرم را گذرا بگویم ولی با تعجب فراوان کامنت زیر را از آقای سادیست دیدم که خطاب به من فرمودند:
بهتر این بود که همین کامنت را هم پس از فراغت از تحصیل (یا امتحاناتتان) میگزاشتید!!

برام جالب بود بدونم چطور آقایان میتوانند 700 کامنت بگذارند ولی من که فقط یک کامنت گذاشته بودم برایشان گران اومد.
در ضمن در یکی از کامنتها یکی از آقایان "خرابات" را در شعر حافظ به اشتباه بعنوان "آتشکده های خراب" زرتشتیان معنی کرده بود که مایلم معنای درست آنرا یاداور بشم
"خرابات" بمعنای میکده، شراب خانه و میخانه است. نه "آتشکده خراب"
فرهنگ دهخدا:
خرابات . [ خ َ ] (اِ) شرابخانه . بوزخانه . (از برهان قاطع). میخانه . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (مأخوذ از زمخشری ). میکده
فرهنگ فارسی معین:
(خَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ خرابه ؛ ویرانه ها. 2 - میخانه ، میکده . 3 - قمارخانه . 4 - در عرفان ، مقام و مرتبة ویرانی عادات نفسانی .
خرابات
میخانه, میکده, مفردجائی‌رامیگویند, عیش‌ونوش
همچنین:
خرابات خانه: خرابات بوز خانه
خرابات مغان: شرابخانه ای که از آن مغان است خرابات متعلق به مغان .
خرابات نشین: آنکه مقیم خراباتست آنکه در خراباتست
پیر خرابات: پیرمردی که در میکده ها شراب می فروشد
آب خرابات: ( اسم ) شراب باده .
کهن خرابات: ( اسم ) 1 - خرابات قدیمی . 2 - دنیا جهان .

درضمن از آقای "سادیست" میخواستم خواهش کنم اگه میتونند اسم بهتری برای کاربری خود انتخاب کنند چون "سادیست" معنای زیاد قشنگی نداره
(آيه 44)- اين آيه اشاره به يكى از علل مهم سر كشى و طغيان افراد بى‏ايمان كرده، مى‏گويد: «ما به اين گروه و پدرانشان انواع نعمتها بخشيديم تا آنجا كه عمرهاى طولانى پيدا كردند» (بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ).
اما به جاى اين كه اين عمر طولانى و نعمت فراوان حس شكر گزارى را در آنها تحريك كرده و سر بر آستان عبوديت حق بگذارند مايه غرور و طغيانشان شد.
ولى آيا آنها نمى ‏بينند كه اين جهان و نعمتهايش پايدار نيست «آيا نمى‏بينند كه ما پيوسته به سراغ زمين آمده، و از اطراف آن مى‏كاهيم؟» (أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
اقوام و قبايل يكى بعد از ديگرى مى‏آيند و مى‏روند و حتى دانشمندان و بزرگان و علما كه قوام زمين به آنها بود چشم از جهان فرو بستند! «آيا آنها غالبند» يا ما؟! (أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ).
سوره انبیاء آیه 44 :
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۴۴﴾
فولادوند: [نه] بلكه اينها و پدرانشان را برخوردار كرديم تا عمرشان به درازا كشيد آيا نمى‏بينند كه ما مى‏آييم و زمين را از جوانب آن فرو مى‏كاهيم آيا باز هم آنان پيروزند
مکارم: ما آنها و پدرانشان را از نعمتها بهره مند ساختيم تا آنجا كه عمر طولاني پيدا كردند (و مايه غرور و طغيانشان شد) آيا نمي‏بينند كه ما مرتبا از زمين مي‏كاهيم آيا آنها غالبند (يا ما)؟!
خرمشاهی: حق اين است كه اينان و پدرانشان را [از ناز و نعمت‏] بهره ‏مند ساخته‏ايم، تا آنكه روزگارى دراز يافتند، پس آيا نينديشيده‏اند كه ما دامنه ‏هاى سرزمين را مى‏كاهيم ، آيا ايشان پيروز خواهند شد؟
یکبار دیگر به اصل آیه توجه کنید:
بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۴۴﴾

(( افلا یرون )) یعنی (( آیا نمی بینند؟ ))
(( انا نأتی )) یعنی (( همانا ما می آییم ))
(( الارض ننقصها من اطرافها )) یعنی (( زمین را می کاهیم و ناقص میکنیم اطرافش را )) یعنی (( اطرافها )) برمیگردد به (( اطراف زمین!! ))
"فرش" دوستی آن را با فرش خونشون اشتباه گرفته بودند. خواستم به سایر دوستان معنی عربی " فرش" را که گسترش دادن است بیان کنم تا سایر دوستان اطلاع داشته و خود در مورد آن قضاوت کنند و عرض شد که خداوند همچنین در جای دیگر نیز با بیان "مددنا" به انبساط و گسترش زمین اشاره کرده است.

محمدعلی، افعال عربی (( فرشناها )) و (( مددناها )) هر دو یعنی پهن کردیم، انداختیم، گستراندیم... که نشانه درک آن زمان انسان از زمین است که مسطح است و چون لوحی پهن و گسترده و انداخته شده است... پس لطفاً موضوع را نپیچان.
تازه در آیات بسیاری برای آنکه لوح مذکور نلرزد به کمک کوههای میخ مانند در جایش سفت شده تا نلرزد و نلرزاند!! این هم آیاتی که گویای درک آن زمان انسان نسبت به مسطح بودن و لوح بودن زمین بوده است:
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ ﴿۴۸﴾ ذاریات
فولادوند: و زمين را گسترانيده‏ايم و چه نيكو گسترندگانيم
مکارم: و زمين را گسترديم، و چه خوب گستراننده‏ايم ؟
خرمشاهی: و زمين را گسترانديم چه نيكو گستراننده‏ايم‏
ترجمه پیشنهادی محمدعلی: و زمین را منبسط کردیم و چه نیکو منبسط کننده ایم.
همانطور که میبینید (( فرشناها )) یعنی (( پهن کردیم و گسترانیدیم آنرا )) ... و کسی این واژه را با فرش خانه که یک اسم است اشتباه نگرفته! این فعلی است به معنای (( پهن کردن و انداختن ))... دیده اید سفره و بساط را چگونه پهن میکنند و می اندازند؟!...
وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿۱۹﴾ حجر
فولادوند: و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده‏اى در آن رويانيديم
مکارم: و زمين را گسترديم، و در آن كوههاي ثابتي افكنديم، و از هر گياه موزون در آن رويانديم.
خرمشاهی: و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار در انداختيم و در آن از هر چيز سنجيده‏اى رويانيديم‏
ترجمه پیشنهادی محمدعلی: و کره زمین را منبسط کردیم و در آن کوههای استوار افکندیم و ...
لغت نامه دهخدا: مد. [ م َدد ] (ع مص ) کشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 78) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). طولانی کردن و کشیدن حرف را. (از اقرب الموارد).
- مد صوت ؛ کشیدن آواز. (یادداشت مؤلف ). || گستردن و فراخ کردن . (منتهی الارب ). بسط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاف و گسترده کردن زمین را. (از متن اللغة). || افزون کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). زیاد کردن . (از متن اللغة)
بسط به معنای پهن کردن بساط و سفره... خود واژه بساط از بسط گرفته شده است. شنیده ای میگویند بساطت را جمع کن!! یا میگویند باز بساطش را پهن کرده است!!
در سوره فرقان آیه 45 همین فعل (( مدّ = گستردن و انداختن )) به کار رفته است: أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ... یعنی: آيا نديده‏اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است ... حالا آیا درست است من بگویم (( مدّ )) به معنای (( انداختن و گستردن )) نیست؛ بلکه به معنای (( انبساط حجمی !! )) است!؟!...
سلام دوستان:
یکی از دوستان گفتند که گاز بیان اعجازها رو گرفته اید اما بنده آماده شنیدن نقدها می باشم و هر اعجاز را می توانید هم اکنون هم نقد کنید و فقط کافی است شماره آن را بیان کنید. برای خواندن سریع و دسترسی راحت نیز می توانید به زیر کتاب: علم راهی بسوی آفریدگار مراجعه کنید.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=16925
البته در زیر کتاب فوق بحث های خداشناسی رو هم آغاز کرده ام و اولین موضوع مورد بحث:" اطلاعات و هوش و نرم افزار " است که می توانید در زیر آن کتاب آنها را پیگیری کنید و مطالب مطرح شده را نقد کنید.
در مورد نقد های مطرح شده عرض کنم که در مورد "فرش" دوستی آن را با فرش خونشون اشتباه گرفته بودند. خواستم به سایر دوستان معنی عربی " فرش" را که گسترش دادن است بیان کنم تا سایر دوستان اطلاع داشته و خود در مورد آن قضاوت کنند و عرض شد که خداوند همچنین در جای دیگر نیز با بیان "مددنا" به انبساط و گسترش زمین اشاره کرده است.
در مورد اصحاب کهف دوستی گفت افسانه یونانیان و ... خواستم بپرسم کجای داستان اصحاب کهف افسانه است؟ و کجای این داستان را باعلم امروز در تضاد می بینند؟!
از طرفی دیگر در مورد مدت زمان خواب و تبدیل سال شمسی به قمری گفته شد که: هم خود ایه با روشی کاملا مناسب به بیان مدت زمان خواب آنها با دو روش سال شمسی و سال قمری اشاره کرده است و از طرف دیگر بیان شد که یهودیان که از این پرسش قصد داشتن صحت پیامبری ایشان را تشخیص بدهند این ایراد را به امام علی بیان می کنند که چرا قرآن مدت زمان خواب را سیصد ونه سال دانسته اما بر اساس اطلاعات ما این مدت زمان سیصد سال بوده است که امام علی (ع) بیان می کنند که سال ما قمری است و سال شما شمسی است و تفاوت این دوسال را با محاسبات انجام شده دیدید. اما نکته جالب اینجاست که عده ای برای اینکه وجود خداوند را نپذیرند آنقدر محمد(ص) را بالا می برند و او را زیرک معرفی می کنند و می گویند محمد آمده و براساس تقویم ... این تبدیل را انجام داده! تا چه بشود تا بگویند خدایی نیست و این محمد(ص) زیرک و باسواد و غیر امی بوده است که با زیرکی اینگونه زیرکانه سخن گفته و قرآن را به خدا نسبت داده است! آیا بهتر نیست بجابی اینکه فردی را اینقدر بالا ببرید و در آن دوران جهل که نه کتابی بوده و نه اینترنتی و نه کتابخانه ای و ... بگوییید او براساس تقویم ... این تبدیل را انجام داده است تا منکر نبوت ایشان و یا حتی منکر وجود خدا بشوید. بیایید اندکی بیندیشید و تا وقت دارید به خدا و نبوت ایشان ایمان بیاورید و فکری برای آخرت خود کنید و جبران عداوت ها و دشمنی هایتان با اسلام و قرآن را بنمائید. (و کاملا مطمئن باشید که از این ایمان شما نه سودی به بنده می رسد و نه ضرری و نتیجه این بحث ها برای بنده تنها هزینه اینترنت و قبض تلفن شخصی است! اما اگر این مطالب مورد استفاده کسی باشد ثواب و توشه ای برای آخرت )
اصلاً فکر میکنید چرا بسیاری از دانشمندانِ ایرانی .. از دینِ اسلام استقبال کرده و آن را پذیرفتند؟ چون با منظقِ آن زمان! دینِ اسلام (و نه شرعِ اسلام) بسیار بهتر از شرعِ دست و پا گیرِ زردشتی بوده!!

منظورتان منطق جزيه و تحقير و بيداد و بيگاري و مصادره اموال و به بردگي كشاندن خويشان و ... است ديگر؟
ضمنا اگر كساني چون ابن سينا و رازي و چندي ديگر را جزء دانشمندان بشمار مي آوريد بايد بدانيد كه چندان ميانه اي با دين حنيف نداشته اند.
از ديگر سخنان پراكنده بگذريم ، در جايي گفته ايد " با ورودِ اسلام به شبه قاره هند ، آیینِ زردشت که مدت ها از خاک خوردنِ آن میگزشت !! جانی تازه در میانِ کافرانِ هندو گرفت".
نمي دانم چگونه هنگامي كه زير فشار و هجمه همين دين مبين ، آيين زرتشت بناچار به محيط كم تعصب تر شبه قاره رانده شد مي توان اسلام را عامل جان بخشيدن آن دانست .
همچنين آنچه مغولان را "تا مقامِ عرفانی ابوسعیدِ ابوالخیر به هوا برد" !!؟ دنياي اسلام نبود ، فرهنگ و تمدني بود كه بخش اعظمش وام گرفته از فرهنگ و تمدن ايراني مي باشد.
قرآن هرگز تحریف نشده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک