رسته‌ها
قرآن هرگز تحریف نشده
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 164 رای
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 164 رای
جامعیت علمی
برجسته ترین ویژگی علامه حسن زاده آملی، جامعیت علمی و عملی است که مورد قبول همه صاحب نظران و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی قرار گرفته است. همین امر سبب شده که وی به عنوان عالمی شاخص در میان اندیشمندان حاضر شناخته شود. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم فراوان می زیسته، ولی به ندرت می توان عالمی چون استاد حسن زاده یافت که در همه این علوم و حتی در مسائل طب، ادبیات، هیئت و نجوم صاحب نظر باشد. وی در فقه، سال ها به تدریس کتاب های گوناگون فقهی مشغول بوده است؛ در علم رجال صاحب نظر می باشد؛ در درایه و حدیث چندین اثر تخصصی دارد؛ در ادبیات فارسی و عربی کم نظیر است؛ در منطق، به شرح و تصحیح و تفسیر منطق منظومه پرداخته است؛ و ،در علوم قرآنی، کلام، فلسفه، عرفان، ریاضیات، علوم غریبه، کتاب شناسی، خوشنویسی و تصحیح متون صاحب سبک و نظر به شمار می آید و آثاری دارد.(۲)

آثار علمی
تاکنون بیش از از یک صد و نود اثر علمیِ پر ارزش در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه استاد حسن زاده آملی چاپ و منتشر شده و بسیاری نیز به صورت خطی موجود است. از درگاه خداوند متعالی مسئلت داریم با افزودن بر عمر و توفیقات استاد، همچنان روز به روز بر تعداد این آثار افزوده گردد. وقتی از استاد درخواست می شود آثارشان را معرفی کنند، فروتنانه چنین می فرماید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده اند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول می کند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته ام».
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
50
آپلود شده توسط:
eyolin
eyolin
1389/07/18

کتاب‌های مرتبط

روح از منظر قرآن
روح از منظر قرآن
2.8 امتیاز
از 4 رای
تفسیر باران - جلد 8
تفسیر باران - جلد 8
5 امتیاز
از 1 رای
معارف القرآن - جلد 11
معارف القرآن - جلد 11
4.5 امتیاز
از 19 رای
داستانهای قرآن کریم
داستانهای قرآن کریم
4.2 امتیاز
از 77 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن هرگز تحریف نشده

تعداد دیدگاه‌ها:
1204
یران و روم همواره با هم درگیری داشتند؛ گاهی ایرانیان و زمانی هم رومیان پیروز این جنگها می‌شدند

در آن موقع موقعیت ایران تثبیت شده بود و در قدرت قرار داشت.ضمن آنکه در آن جنگ نیز پیروز شده بود و احتمال این موضوع بسیار اندک بود.لطف بفررمایید برای نشان دادن این نوسان چند نمونه از جنگ هایی را که در آن دوران پی در پی انجام میگرفت بیان کنید.
جالب‌تر این است که او حتی مکان این پیروزی را نیز مشخص نکرد و تنها به این امر بسنده نمود که در نزدیکترین نقطه، صد البته مشخص نیست این نزدیکترین نقطه کجاست؟

کاملا مکان آن را مشخص نمود.راجع به کلمه (ادنی) که از (دنی) است و به معنای پست ترین نقطه است و دقیقا جای جنگی را که در آن روم شکست خورد که پست ترین نقطه زمین است،مشخص میسازد.برای فهم این موضوع به صفحات قبلی این بحث رجوع کنید.نزدیک ترین نقطه نیز هرچند بخواهیم چشمامان را ببندیم و ان را بی توجه به معنای اصلی اش به این معنا ترجمه کنیم بی معنا خواهد بود.
پس باید این پیروزی قاطع و همراه با شکست کامل ایرانیان باشد که چنین شکستی در تاریخ و در زمان ادعای محمد، برای ایرانیان ثبت نشده است زیرا اگر چنین شکستی قاطع ثبت شده بود نبرد قادسیه و سایر جنگهای سخت اعراب مسلمان با ایرانیان معنا نداشت.

اتفاقا یکی از دلایل باستان پرستان برای اینکه قدرت اعراب در جنگ های قادسیه و .. را زیر سوال ببرند اینست که بیان میکنند روم ایران را تضعیف کرده بود و اگر اعراب نبودند این روم بود که ایران را میگرفت.
آخرین جنگ های ایران با بیزانس (622 و 628 ) را بخاطر بیآوریم. بعد از شکست ساسانیان از بیزانس در جنگ سال 628 و پس از قتل خسرو دوم پرویز به دست پسر و سپهبد شهربراز و یا مرگ این پادشاه ساسانی در زندان در سال 628 دیگر نه یک ارتشی وجود داشت و نه یک دولت ساسانی پابرجا ( تا تاجگذاری یزدگرد سوم چندین پادشاه به سلطنت رسیدند ) که بتواند ایرانیان را در مقابل اعراب بسیج کند. حال سوال این است که چگونه یزدگرد سوم ( تاجگداری 632) که در واقع قدرتی در اختیار نداشت توانست، بعد از شکست خسرو دوم پرویز از بیزانس (628) و فروپاشی سلسله ساسانیان، نخست در جنگ پل (جسر ) در سال 634 در مقابل اعراب ایستادگی کند
برای آگاهی از شدت تضعیف و شکست ایران در نبرد با روم به لینکهای زیر که حاوی الاعات مفیدی است رجوع کنید:
سپاهیان طبری!
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
اما آیه‌ی مربوطه:
غُلِبَتِ الرُّومُ (روم/2) روم شكست خورد.
فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ(روم/3) در نزديكترين سرزمين و ایشان پس از شکستشان، پيروز خواهند گرديد.
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (روم/4) در مدت چند سال، (زیرا که) کار در گذشته و آینده برای الله است، و آن روزى است که مؤمنان شاد میشوند.
بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(روم/5) (این پیروزی) با یاری الله است و (الله) هر کس را بخواهد یاری خواهد نمود و او بزرگوار و رحم کننده است.
ابن آیه از همه جالب‌تر است. لشکریان رومیان همواره در طول تاریخ از بی‌رحم‌ترین سربازان جهان بوده‌اند، و این ایرانیان بودند که با تسامح و تساهل نسبت به اقوام شکست خورده، آنان را پناه می‌دادند، نمونه‌ی بارز این پناه دادن یهودیان بودند، هیچ سندی در تاریخ وجود ندارد که ایرانیان با مسیحیان بدلیل مسیحی بودن، جنگیدند؛ حال دلیل این کینه‌توزی اعراب مسلمان از ایرانیان چیست، کاملا پرسش بر انگیز است!؟! ... در نزدیکترین سرزمین؟!... کجا؟... در مدت چند سال؟!... کی؟ ... مؤمنان شاد میشوند؟! مگر رومیان یار الله هستند که با نصر الله پیروز شوند و مگر رومیان چه خدمتی به مؤمنان کرده اند که با پیروزی آنان مؤمنان شاد شوند!!؟ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ :-(:-(:-(

ایران و روم دو ابرقدرت منطقه‎ای بودند که مدت‌ زیادی بود با هم در نبرد بودند؛ مسلمانان خود را به رومیان نزدیکتر می‌دانستند، زیرا آنان را اهل کتاب می‌پنداشتند و ایرانیان را به قول خودشان مجوس، این درحالی بود که غیر مسلمانان منطقه‌ی مکه و اطراف آن به همین دلایل، خود را به ایرانیان نزدیکتر می‌دانستند(دشمن دوست دشمن، دوست است).
ایران و روم همواره با هم درگیری داشتند؛ گاهی ایرانیان و زمانی هم رومیان پیروز این جنگها می‌شدند. در یکی از این نبردها، ایرانیان بر رومیان پیروز شدند؛ غیر مسلمانان با شنیدن این خبر شادمان گشتند، این شادمانی همراه با ناراحتی، اندوهگین شدن و یأس مسلمانان بود.
این اندوه و خشم در محمد ابن عبدالله هم کاملا هویدا بود؛ این بود که به مسلمانان گفت: رومیان در عرض چند سال پیروز خواهند شد؛ او مدت این چند سال را مشخص نکرد و نگفت که در نبرد بعدی این پیروز حاصل خواهد شد، جالب‌تر این است که او حتی مکان این پیروزی را نیز مشخص نکرد و تنها به این امر بسنده نمود که در نزدیکترین نقطه، صد البته مشخص نیست این نزدیکترین نقطه کجاست؟ از آنجائیکه الله خود را پشت سر و کمک کننده‌ی رومیان می‌دانست، پس باید این پیروزی قاطع و همراه با شکست کامل ایرانیان باشد که چنین شکستی در تاریخ و در زمان ادعای محمد، برای ایرانیان ثبت نشده است زیرا اگر چنین شکستی قاطع ثبت شده بود نبرد قادسیه و سایر جنگهای سخت اعراب مسلمان با ایرانیان معنا نداشت.
این پیش بینی از جهتی دیگر نیز قابل بررسی است و آن هم ترفند پیش بینی کننده است؛ قرآن بیان می‌نماید که ایرانیان با نصرت الله از رومیان در مدت چند سال شکست خواهند خورد؛ این در حالی است که مدت را مشخص ننموده است!
فرض می‌کنیم که چنین شکستی صورت گرفته است، آیا برای دو ابرقدرتی که دائما در طول تاریخ با هم در نبرد بوده‌اند و بطود متناوب بر هم پیروز می‌شدند، چنین پیش‌بینی کاری است اعجاب انگیز؟!! این پیش بینی مانند این است که اگر رقیب "الف" از "ب" شکست خورد و این دو دارای طرفدارانی باشند؛ به طرفداران "الف" بیان نمائیم که شما ناراحت نباشید، زیرا پس از چند سالی "الف" بر "ب" پیروز خواهد شد و مدت را مشخص ننمائیم!!!!
همه‌ی اینها به کنار:
آیا در حالتی که احتمال درست شدن پیش بینی 50% باشد معجزه‌ای نهفته است؟!
البته محمد ابن عبدالله برای حالت باخت نیز راهکاری را در قرآن پیش بینی نموده است و آن نسخ آیات قرآن است.
قرآن بیان می‌نماید که اگر ما آیه‌ای را نسخ کردیم، مانند و یا بهتر از آن را جایگزین می‌نمائیم( مانند سوره حج آیه 52):
" وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند , سپس آیاتش را محکم می‌سازد. ( داستان ناسخ و منسوخ! )
[b]ایران و روم دو ابرقدرت منطقه‎ای بودند که مدت‌ زیادی بود با هم در نبرد بودند؛ مسلمانان خود را به رومیان نزدیکتر می‌دانستند، زیرا آنان را اهل کتاب می‌پنداشتند و ایرانیان را به قول خودشان مجوس، این درحالی بود که غیر مسلمانان منطقه‌ی مکه و اطراف آن به همین دلایل، خود را به ایرانیان نزدیکتر می‌دانستند(دشمن دوست دشمن، دوست است).
ایران و روم همواره با هم درگیری داشتند؛ گاهی ایرانیان و زمانی هم رومیان پیروز این جنگها می‌شدند. در یکی از این نبردها، ایرانیان بر رومیان پیروز شدند؛ غیر مسلمانان با شنیدن این خبر شادمان گشتند، این شادمانی همراه با ناراحتی، اندوهگین شدن و یأس مسلمانان بود.
این اندوه و خشم در محمد ابن عبدالله هم کاملا هویدا بود؛ این بود که به مسلمانان گفت: رومیان در عرض چند سال پیروز خواهند شد؛ او مدت این چند سال را مشخص نکرد و نگفت که در نبرد بعدی این پیروز حاصل خواهد شد، جالب‌تر این است که او حتی مکان این پیروزی را نیز مشخص نکرد و تنها به این امر بسنده نمود که در نزدیکترین نقطه، صد البته مشخص نیست این نزدیکترین نقطه کجاست؟ از آنجائیکه الله خود را پشت سر و کمک کننده‌ی رومیان می‌دانست، پس باید این پیروزی قاطع و همراه با شکست کامل ایرانیان باشد که چنین شکستی در تاریخ و در زمان ادعای محمد، برای ایرانیان ثبت نشده است زیرا اگر چنین شکستی قاطع ثبت شده بود نبرد قادسیه و سایر جنگهای سخت اعراب مسلمان با ایرانیان معنا نداشت.
این پیش بینی از جهتی دیگر نیز قابل بررسی است و آن هم ترفند پیش بینی کننده است؛ قرآن بیان می‌نماید که ایرانیان با نصرت الله از رومیان در مدت چند سال شکست خواهند خورد؛ این در حالی است که مدت را مشخص ننموده است!
فرض می‌کنیم که چنین شکستی صورت گرفته است، آیا برای دو ابرقدرتی که دائما در طول تاریخ با هم در نبرد بوده‌اند و بطود متناوب بر هم پیروز می‌شدند، چنین پیش‌بینی کاری است اعجاب انگیز؟!! این پیش بینی مانند این است که اگر رقیب "الف" از "ب" شکست خورد و این دو دارای طرفدارانی باشند؛ به طرفداران "الف" بیان نمائیم که شما ناراحت نباشید، زیرا پس از چند سالی "الف" بر "ب" پیروز خواهد شد و مدت را مشخص ننمائیم!!!!
همه‌ی اینها به کنار:
آیا در حالتی که احتمال درست شدن پیش بینی 50% باشد معجزه‌ای نهفته است؟!
البته محمد ابن عبدالله برای حالت باخت نیز راهکاری را در قرآن پیش بینی نموده است و آن نسخ آیات قرآن است.
قرآن بیان می‌نماید که اگر ما آیه‌ای را نسخ کردیم، مانند و یا بهتر از آن را جایگزین می‌نمائیم( مانند سوره حج آیه 52):
" وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند , سپس آیاتش را محکم می‌سازد. ( داستان ناسخ و منسوخ! )
اعجاز در آیه ی: «ایحسب الانسان الن نجمع عظامه، بلی قادرین أن نسوی بنانه »۱:
آیا انسان می پندارد که هرگز استخوان های او را جمع نخواهیم کرد؟ آری قادریم که سر انگشتان او را موزون و مرمت کنیم.
جالب است که در آیه در مقابل (عظام) که خود به معنای استخوان است(فارغ از شان نزول و ..) و به آن قیدی بسته نشده یعنی نگفته شده استخوان پا یا درشت نی و ... و یا آن استخوانی که آن فرد مشرک نزد پیامبر(ص) آورد بلکه به معنای عام آن که همه استخوانهای بدن را شامل میشود(چه ریز و چه درشت)،آمده و برای آن از عبارت(جمع کردن) استفاده شده ولی در قسمت دوم آیه برای کلمه (بنان) به معنای سرانگشتان از فعل (نسوی) به معنای سامان دادن و موزون کردن استفاده شده ضمن آنکه نگفته شده:استخوان سرانگشت! بلکه از کلمه (سرانگشت) به تنهایی استفاده شده.
مکارم: (به خاطر بياوريد) موقعي را كه پروردگارت به فرشتگاني وحي كرد من با شما هستم كساني را كه ايمان آورده‏اند ثابت قدم بداريد. بزودي در دلهاي كافران ترس و وحشت مي‏افكنم ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاي دشمنان) فرود آريد و دست و پاي آنها را از كار بيندازيد.

معنای اصلی بنان) سرانگشت است اما گاه به عنوان مجاز به کل آن نیز اطلاق میشود(از لحاظ اصطلاحی نه ریشه ای و معنایی)
این ترجمه هم روی این اصل بنا شده هرچند با همان معنی (سرانگشت) هم معنای خود را دارد باز به معنای مجازات است و خدشه ای بر آن وارد نیست.در سوره قیامت باتوجه به اسلوب سوره و آیه این معنا به کلی در آن مشهود است.
پس از آن که کفار آفرینش جدید و شکل گیری استخوان های پوسیده و خاک شده را به شکل اول آن انکار کردند و گفتند: «أاذا متنا و کنا تراباً و عظاماً انا لمبعوثون»، خداوند با یک اسلوب تأکیدی به آن ها جواب داد که خداوند نه تنها قادر به جمع آوری استخوان های پوسیده و اجساد خاک شده ی آن ها و اعاده ی آفرینش آن هاست بلکه قادر است، شکل و تصویر سرانگشتان انسان ها را مانند روز اول خلق کند.
نکته ای که در این آیه توجه دانشمندان را به خود جلب کرده این است که چرا خداوند بر روی «بنان» تأکید دارد و آیا آفرینش آن پیچیده تر از عظام است؟ «کلمه ی بنان به معنای انگشتان و هم به معنای سر انگشتان آمده است
صاحب المیزان نیز به اجمال این مطلب را تأیید می نماید: «اگر خداوند از میان اعضای بدن خصوص انگشتان را ذکر کرد، شاید برای این بوده که به خلقت عجیب آن که به صورت های مختلف و خصوصیات ترکیب و عدد درآمده و فواید بسیاری بر آن مترتب می شود اشاره کند: می دهد، می ستاند، قبض و بسط می کند و سایر حرکات لطیف و اعمال دقیق و صنایعی ظریف دارد، که با همان ها انسان از سایر حیوانات ممتاز می شود. علاوه بر شکل های گوناگون و خطوطی که به طور دایم اسرارش برای انسان کشف می شود ۱۰.»
دکتر دیاب و دکتر قرقوز تحت عنوان «معجزه البصمه» متذکر این نکته می شوند که:
رازی که به خاطر آن خداوند تبارک و تعالی «بنان» را عنوان کرد همین است، زیرا می خواهد به انسان ها، ولو، قرن ها پس از نزول این آیه بگوید که قادر به اعاده ی ساختاری است که موجب تمایز همه ی انسان هایی می شود که از گذر زمان عبور کرده اند و همین بیان برای ایمان نسبت به حقانیت قیامت کافی است.
جنگهای ایران و روم - قسمت اول

آنچه که گفتید چیزی را نقض نمیکند.برای شکست زمان (بعض سنین و) استفاده شده و چرا باید چنین چیزی را آن هم نه به صورت حدیث! بلکه به صورت آیه که ثبت و حفظ میشد بگوید تا بعدها بر اثرش مورد سرزنش قرار بگیرد؟؟
منبع مطلب: [1] - کتاب ابن خلدون، العبر، ج 2 ص 703
[2] - اسواق ا لعرب ، ص 15 – 16
ابن عطیه می گوید : مسلمانان دوست داشتند روم شکست نخورد چرا که مشرکان و یهودیان به سراغ ایران رفتند و خواستند که بساط اسلام را جمع کند. لذا مسلمانان از ایران نگران بودند . ابن عطیه می گوید: انسان دوست دارد دشمن کوچکتر پیروز شود تا پیامد کمتری داشته باشد.[1]
و روم دشمن کوچک مسلمانان بود. خسرو پرویز دو نفر را به سراغ پیامبر فرستاد و به حضرت رسول گفتند که کسری یعنی خسرو پرویز کار او را یکسره خواهد کرد. در این جنگ ایران و روم در آغاز ایران به آسیای صغیر و مصر و دمشق و فلسطین حمله کرد و در جنگ دوم ایران و روم در واقع هر دو نابود شدند و از جنگ خسته شده و و مقدمات ضعف آنها فراهم می شد و در شرایطی قرار می گرفتند که بعدها مسلمانان بتوانند وارد سرزمینهای ایران و روم شوند.
مسلمانان از دو جهت خوشحال می شدند یکی اینکه به هر حال ایران شکست می خورد و دشمن درجه یک آنها توانایی نابودی آنها را از دست می داد و دیگر اینکه مسلمانان یقین کردند بنابر آنچه در سوره اسراء آمده به اینکه حکومت در اختیار آنان قرار خواهد گرفت.
دلیل خوشحالی اعراب مشرک (غیرمسلمان) از پیروزی احتمالی ایران این بود که منافع اقتصادی به ایشان می رسید و اینان ترس از دست رفتن منافع اقتصادی خودشان را داشتند. چرا که راه شام و یمن بحران داشت و واسطه گری شرق و غرب کار ایشان بود . در دوره روستینان روم قدرتمند شده بود و نیروی دریایی قوی ای داشت و عرب ها بیمناک شدند . راه شرق عمان به عراق و راه دوم که یمن را به شام وصل می کرد مسیرهای بازرگانی اعراب بود .[2]
در مطالب قبلی به صورت مورد به مورد سؤال و جوابهایی را قرار دادم که دوست عزیز فسقلی نیز از آنچه مورد نظر من بود مطلع شدند.
حال شما که در ترجمه واژه (( بنان )) به معنای عمومی (( انگشتان )) چنین اصرار دارید که آنرا الزاماً معادل پوست ناحیه داخلی سر انگشتان بدانید که از آن برای تعیین هویت استفاده میشود من برحسب این معناپردازی و اصراری که شما در چنین ترجمه ای دارید کلمه (( بنان )) را در آیه 12 سوره انفال مطابق میل شما ترجمه میکنم.
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ﴿۱۲﴾

فولادوند: هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى ‏كرد كه من با شما هستم پس كسانى را كه ايمان آورده ‏اند ثابت‏قدم بداريد به زودى در دل كافران وحشت‏خواهم افكند پس فراز گردنها را بزنيد و همه سرانگشتانشان را قلم كنيد.
مکارم: (به خاطر بياوريد) موقعي را كه پروردگارت به فرشتگاني وحي كرد من با شما هستم كساني را كه ايمان آورده‏اند ثابت قدم بداريد. بزودي در دلهاي كافران ترس و وحشت مي‏افكنم ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاي دشمنان) فرود آريد و دست و پاي آنها را از كار بيندازيد.
خرمشاهی: چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را ثابت قدم بداريد، كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، گردنها و سرانگشتانشان را قطع كنيد.
ترجمه با فرض معنای خاص برای ((بنان )):
به یاد آر پروردگارت را وقتی که به ملائکه وحی کرد من باشمایم و مؤمنان را ثابت قدم کنید، بزودی در قلب کافران رعب و وحشت را القا میکنم. پس فراز گردنها را بزنید و سر همه انگشتان را که دارای خطوط ویژه است قطع کنید.
چند نکته ای که لازم دیدم بیان کنم:
پیرروزی ناگهانی و با یک جرقه اتفاق نمی افتد که بشود روز! دقیق آن را تعیین نمود.پس از پیروزی مدتی تا تصرف خرده شهرها و .. یعنی پیروزی اصلی بر کل طول میکشد.ضمن آنکه حمله جنگی رو در رو نیز چند روزی طول میکشد چون سپاهیان خیمه میزنند و گروه گروه و با برنامه به میدان می آیند.مخصوصا در جنگی به آن مهمی.پس تعیین روز کاملا بی معنا است.در آیه نیز به این صورت آمده و پیروزی اولیه و پیروزی اصلی و نهایی هر دو معنا را در خود گنجانده.
ضمنا آن موقع آن هم در شرایط پیامبر(ص) امکان خبر داشتن از وضع جنگی و .. ایران وو روم و پیش بینی به وسیله آن نبود.هر چند باز هم ایران در قدرت قرار داشت و با آگاهی از وضع جنگی و قدرت و .. آن امکان پیش بینی این موضوع نبود.
این توضیحات یادم رفت!!!(پیری و هزار دردسر!!!);-);-);-);-)
حالا سوال من اینه که با توجه به تاریخهای گفته شده در متن یعنی :616.620 و 622 میلادی آیا شما فکر نمیکنید که پیامبر اسلام از تضعیف دولت ایران در جنگ با رومیان باخبر شده بودند(چون به هرحال از ایران و عربستان به هم خبرها منتقل میشد) و اینکه در خبر دادن ایشان از شکست ایرانیان در مقابل رومیان کار خارق العاده ای نمیتونه باشه؟ همونجور که الان هم با اینکه جنگها پیشرفته تر شده اما بازهم متخصصان نظامی احتمال برد یکی از دو طرف رو میتونن پیش بینی کنند.

خودتان گفتید
متخصصان نظامی احتمال برد یکی از دو طرف رو میتونن پیش بینی کنند.

باید دقت داشته باشید در قران از احتمال پیروزی رومیان صحبت نشده بلکه گفته شده رومیان پیروز می شوند. به این نکته نیز باید توجه داشت که پیشگویی با پیش بینی فرق دارد.پیشگویی را درباره موضوع حتمی به کار میبرند و پیش بینی را در مورد موضوع غیر حتمی حتی اگر احتمالش 99 درصد باشد. و در اینجا قران نمی گوید شاید رومیان غلبه کنند بلکه می گوید رومیان در محدوده ی زمانی خاصی پیروز می شوند.
که پیامبر اسلام اگر میخواست از طرف خدا حرف بزند قطعا تاریخ دقیق این واقعه رو میگفت.(حداقل فقط تاریخ و نه واقعه اصلی.)

ایرانیان در یک جنگ از رومیان شکست نخوردند که بگوییم چرا زمان دقیق را قران اعلام نکرده بلکه ایرانیان در یکسری جنگ ها از رومیان شکست خوردن که چند سال به طول انجامید.
:-(:-(:-(:-(:-(
در ضمن منظورم از شما دقیقا فیلیس جان بود. انقدر ادب برام مونده که توهین نکنم. تا اینجا هم بدترین چیزی که گفتم "مردک" بوده. که خوب ....

من شما رو مخاطب قرار ندادم!بعد از اینکه درخواست کردی!
ضمن آنکه این مظلوم نمایی ها در بحث کار درستی نیست.خوشبختانه نوشته های شما در ذیل کتاب مقدس تحریف نشده،و در همینجا موجود است.خونخوار نامیدند و ..... یادتان آمد؟
قرآن هرگز تحریف نشده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک