رسته‌ها
نیای مشترک ما با شامپانزه ها
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 224 رای
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 224 رای
ریچارد داوکینز می‌گوید با استفاده از شواهد مولکولی و ژنتیکی می دانیم نیای مشترک ما و شامپانزه ها چیزی در حدود پنج تا هفت میلیون سال پیش در آفریقا زندگی می‌کرده است. یعنی حدود نیم میلیون نسل پیش، که از نظر فرگشتی زمان زیادی به شمار نمی‌رود… فرض کنید شما در ساحل اقیانوس هند در جنوب سومالی رو به سمت شمال بایستید و با دست چپ، دست راست مادرتان را بگیرید. به همین شکل مادرتان هم دست مادرش یعنی دست مادربزرگ شما را بگیرد؛ مادربزرگ شما هم دست مادرش را بگیرد و این زنجیره همینطور به سمت غرب امتداد یابد؛ این زنجیره راهش را از کرانهٔ اقیانوس هند به سوی بوته ‌زارهای نواحی مرزی کنیا ادامه می‌دهد. فکر می‌کنید چه قدر باید به راهمان ادامه دهیم تا به جد مشترکمان با شامپانزه ها برسیم؟ این مسیر به طرز شگفت آوری کوتاه است. اگر برای هر شخص یک متر جا در نظر بگیریم، ما در کمتر از پانصد کیلومتری ساحل به جدّ مشترکمان با شامپانزه‌ها می‌رسیم.
هیچ رده بندی طبیعی وجود ندارد که شامپانزه‌ها، گوریل‌ها و اورانگوتان‌ها را شامل شود ولی انسان‌ها را مستثنی سازد. نیای مشترک ما انسانها با شامپانزه‌ها و گوریل‌ها بسیار نزدیکتر [متأخرتر] از نیای مشترک آنها با ایپ‌های آسیایی - اورانگوتان و گیبون - است.
اشکال کار در آنجاست که ما به اشتباه گونه ها را به صورت ناپیوسته و منفصل تقسیم‌بندی می‌کنیم. از دیدگاه فرگشتی در حیات، «میانی»‌ها وجود دارند ولی ما معمولاً برای سهولت در نام‌گذاری علمی گونه‌های زنده می‌گوییم که این گونه‌های میانی منقرض شده‌اند؛ گفتم معمولاً، ولی همیشه اینطور نیست.
پروفسور ریچارد داوکینز، دانشمندی زیست شناس است که آثار بسیاری در زمینه ((فرگشت یا همان تکامل زیستی)) ارائه کرده است.
در این نوشتار قصد داریم معنای بعضی مفاهیم زیست شناسی فرگشتی را بیشتر بشکافیم. برای مثال توضیح دهیم،
شواهد مولکولی یعنی چه؟
نیای مشترک یعنی چه؟
گونه های میانی (انتقالی یا transitional) یعنی چه؟
ایپ ها (ape) چه حیواناتی هستند؟
در این اثر با استفاده از عکس ها، توضیحات و نمودارهای زیست شناسی، ((مفهوم کلی تکامل و به ویژه شواهد تکامل انسان)) را به زبان ساده بررسی کرده‌ایم.
در این کتاب با کاربرد نظریه تکامل در زیست‌شناسی مدرن بیش از پیش آشنا می شوید و پی می برید همانطور که انیشتین پدر فیزیک مدرن است؛ داروین پدر زیست شناسی مدرن است. زیرا اگر زیست‌شناسی مدرن را همچون درخت بدانید تنه این درخت نظریه تکامل است و اگر سابق بر این تکامل بیشتر بر شواهد فسیلی تکیه داشته است امروزه بیشتر بر شواهد ژنتیکی و مولکولی تکیه دارد. در واقع به زبان ساده اساس زیست‌شناسی مدرن، نظریه تکامل و اساس نظریه تکامل، ژنتیک است. شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم.
//
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
22
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Hoshyar
Hoshyar
1389/07/10

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نیای مشترک ما با شامپانزه ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1744
ب) تکامل نظریه ای اثبات نشده است
در سميناري كه در دانشگاه شيكاگو در زمينه مورفولوژي تكاملي برگزار شد، دانشمند برجسته‌، دكتر پاترسون‌، سؤال ساده‌اي مطرح كرد: آيا در اينجا كسي هست كه بتواند در مورد تكامل‌، نكته‌اي قطعي و ثابت‌شده را عنوان كند؟? سكوتي طولاني بر فضاي تالار حكمفرما شد. سرانجام شخصي از گوشه‌اي گفت‌: ?من يك چيز را با قطع و يقين مي‌دانم‌: اينكه تكامل را نبايد در مدارس تدريس كرد !?
با اينكه بسياري از مردم عادي بر اين باورند كه تكامل پديده‌اي علمي و اثبات‌شده مي‌باشد، واقعيت اين است كه بعد از گذشت 150 سال‌، تكامل فرضيه‌اي است اثبات‌نشده و بدون سنديت‌. در واقع بايد گفت كه قرائن و شواهد بسياري‌ تكامل را رد مي‌كنند.
ج) فسيل‌ها تكامل را اثبات نمي‌كنند
?فسيل‌ها گواه بر تكامل مي‌باشند!? اين ادعايي بوده كه دانشمندان با صدايي بلند عنوان مي‌كردند. اما مشكلي كه در مورد فسيل‌ها وجود دارد، اين است كه ميان حيواناتي كه فسيل‌ها گواه بر وجود آنها هستند، و حيوانات همنوعشان در عصر ما، هيچ فسيلِ مياني وجود ندارد، گويي حيوانات اوليه ناگهان به‌صورت حيوانات امروزي تحول و تكامل يافته‌اند. داروين نيز خود متوجه اين نقصان در فرضيه خود بود، اما بر اين باور بود كه يك روز فسيل‌هاي مياني يافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال‌، فسيلي دال بر وجود حيوانات مياني و در حال تكامل يافت نشده است‌. .
دانشمندان معتقد به تكامل براي رفع اين نقيصه‌، اين نظر را مطرح كردند كه تحول با چنان سرعتي رخ داد كه فسيلي از آنها باقي نمانده است‌. طبعاً دليل و مدركي علمي در اين زمينه وجود ندارد.
د) هومولوژي‌" تكامل را اثبات نمي‌كند
هومولوژي نظريه‌اي است كه معتقد است‌ ارگانيزم‌هاي زنده‌اي كه از ساختاري همسان برخوردارند، از يك اصل واحد ناشي شده‌اند و به اين ترتيب اين نظريه‌، تكامل را اثبات مي‌كند.
مشكل در اينجاست كه نمونه‌هاي فراواني با اين نظريه تناقض دارند. به‌عنوان مثال‌، بافت كليوي جانداران را در نظر بگيريد. كليه‌هاي ماهي داراي شكل جنيني كاملاً متفاوتي با خزندگان و پستان‌داران مي‌باشند. ممكن نيست كه آنها از يك ساختار ناشي شده باشند. .
يا به دستگاه گوارش توجه كنيم‌. اگر همه جانداران از يك اصل ناشي شده‌اند، تكامل و تحول اين دستگاه در جانداران مختلف نيز مي‌بايست يكسان باشد. اما عكس اين صادق است‌. كوسه‌، قورباغه‌، خزندگان‌، و پرندگان‌، داراي دستگاه گوارشي‌اي هستند كه به‌گونه‌اي متفاوت تحول يافته‌اند. نمونه‌هاي بسيار ديگري مي‌توان براي اين امر آورد
حقيقت آن است كه نظريه تكامل و منشاء گونه‌ها هنوز در حد فرضيه و نظريه هستند و دانشمندان آن را به طور قطعي و يقيني باور ندارند. لذا سؤالات و موارد مبهم بسياري در اين فرضيه به وجود مي‌آيد كه هركدام براي خود جايگاه ويژه‌اي داشته و قابل تأمل است و حتی بعضی از دلایل علمی را در رد این نظریه آورده اند که به بعضی از این دلایل می پردازیم:
الف ) بر پایه‌ی پژوهش‌های جدید، شامپانزه‌ها گونه‌های تكامل یافته‌تری هستند.
ژنتیكدان تكاملی، جیانزی زانگ و همكارانش در دانشگاه میشیگان در ایالات متحده‌ی آمریكا، DNA انسان و شامپانزه و میمون رزوس را برای 13888 ژن با هم مقایسه كردند.
برای هر حرف DNA كه در آن ژن‌های شامپانزه یا انسان با شكل نیایی مشتركمان تفاوت داشت(كه از ژن متناظر در میمون‌های مك‌كاك استنباط شده بود) پژوهشگران در پي آن بودند كه آیا آن تغییر به تولید پروتیین تغییریافته‌ای می‌انجامد. در ژن‌هايي كه با انتخاب طبيعي انتقال يافته‌اند، نسبت جهش‌هایي كه به پروتيين‌هاي تغيير يافته مي‌انجامند، به طور نامعمول بالاست.
گروه زانگ دريافتند از نزديك 6 ميليون سال پيش كه(گفته میشود) شامپانزه و انسان از نياي مشتركشان جدا شده اند، 233 ژن شامپانزه و فقط 145 ژن انسان با انتخاب طبيعي تغيير كرده‌اند.
اين يافته با آن چه بسياري از زيست‌شناسان تكاملي مي‌پنداشتند، متناقض است. زانگ مي‌گويد: ما تمايل داريم تفاوت‌هاي بين خودمان و نياي مشتركمان را ساده‌تر از تفاوت‌هاي بين شامپانزه‌ها و آن نياي مشترك ببينيم."
او مي‌گويد كه اين نتيجه معنادار است، زيرا در دوران اخير جمعيت انساني از جمعيت شامپانزه‌ها كمتر شده است و در نتيجه ما به نوسان‌ها گتره‌اي در بسامدهاي ژني مستعدتر شده‌ايم. اين پديده، از اثرگذاري عميق انتخاب طبيعي بر انسان جلوگیری می‌كند.
گزارش كامل اين پژوهش در مجله‌يDOI: 10.1073/pnas.0701705104) PNAS) چاپ شده است.
(Holmes Bob, Chimps 'more evolved' than humans, New Scientist, 16 April 2007)
همانطور که خواندید دانشمندان از نظر علمی در یافتند که شامپانزه‌ها گونه‌های تكامل یافته‌تری نسبت به انسان هستند در صورتی که نظریه تکامل انسان را مو جودی تكامل یافته‌تر بیان می کند.
به نقل از عصر ايران ، این تحقیقات که توسط گروهی از دانشمندان زیست شناسی در دانشگاه «کین ستیت» و «کالیفرنیا» ارائه شده در پی کشف اسکلت باقیمانده از یک انسان‌ اولیه در اتیوپی که عمری بیش از 4 میلیون سال دارد، مربوط می‌شود.
این اسکلت که «اردی» نامگذاری شده ثابت می‌کند که ابنای بشر از اسلاف تکامل یافته از خانواده میمون‌ها و شامپانزه نبوده است.
در این گزارش آمده است پیش از این دانشمندان غربی مدعی بودند که میمون‌ها و شامپانزه‌ها اجداد اولیه انسان‌ها بودند که در سیر تکامل تاریخی به انسان‌های امروزی بدل شدند.
این گزارش تصریح می‌کند: در حال حاضر هیچ شامپانزه‌ای کشف نشده که به «اردی» شبیه باشد.
به گزارش شبکه الجزیره، دانشمندان «اردی» را جزو نخستین انسان‌های ساکن روی کره زمین می‌دانند.
(خبر بالا اگر اشتباه نكنم براي حدود يك سال پيش ميباشد)

1ـ نظریه چارلز داروین تنها یک فرضیه علمی است که بعضی از شواهد علمی آن را تأیید و بعضی دیگر نفی کرده اند و به تأیید و اثبات نهایی نرسیده است. امروزه دیرینه شناسان و جنین شناسان کاملاً با این دیدگاه (ترانسفورمیسم) مخالف هستند و شخصیتهای علمی سر شناس و معتبری مانند لویی آگاسر (جنین شناس) و ریچارد اوون (دیرین شناس) و چارلز ارسنت بیر و جرج بیوارت (جانور شناسان انگلیسی) از مخالفان سر سخت فرضیه (ترانسفورمیسم) هستند.
2ـ فرضیه داروین از ویژگی های یک فرضیه علمی محروم است چون یک فرضیه علمی از نظر منطقی نظریه ای کلی است که نظمی مکرّر و همیشگی را بیان می کند و ثانیاً بر وفق آن هم پیش بینی پدیده ا یی میسر است و هم تفسیر آن و ثالثاً نادرستی یک قانون علمی را می توان به تجربه دریافت (یعنی ابطال پذیر است) پس قضایای جزئی و واقعیت خارجی که مثلاً کره خورشید یک کره داغ است و هم چنین گزاره های تجربه نا پذیر از قانون و نظریه علمی خارج هستند و این فرضیه که بر انتخاب اصلح و طبیعی استوار است دارای چنین حالتی است.
3ـ اگر مسأله تبدل انواع، یک قانون کلی می باشد پس چرا برخی از جانداران به نوع دیگری بدل شدند. و برخی دیگر از همان جانداران در همان سرزمین به حال خود باقی ماندند پس چرا بعضی از میمونها به آدم تبدیل و بعضی به همان حالت باقی ماندند.
4ـ بر اساس تحقیقات ژنتیک جدید که در آلمان انجام شده است، تمام تئوریهای تکامل که ساخته ذهنیت بشر بودند، نقش بر آب شدند [به نقل از شبکه تلویزیونی سی ان ان] یک تحقیق علمی جدید، به مقابله با بحث علمی دامنه داری که سالها ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است، پرداخته و ثابت کرد فرضیه های قبلی در این زمینه (تکامل) غلط بوده است. بنا بر این گزارش، مطابق نتایجی که از آزمایشهایDNA متعلق به یک اسکلت باقی مانده از انسان نئاندرتال متعلق به یکصد هزار سال پیش به دست آمده است، از نظر ژنتیکی هیچ شباهتی باDNA میمونهای شبیه انسان که گفته می شد اجداد انسان فعلی هستند، وجود ندارد.
این گزارش حاکی است، در حالی که شباهتهای زیادی بین انسانهای نئاندرتال و انسانهای فعلی وجود دارد، اما شواهد علمی امروز محسوب نمی شوند. بنابر عقیده یک کار شناس آمریکایی که در زمینه تاریخ تکامل انسان تحقیق کرده است، تحقیقات انجام شده توسط دانشمند آلمانی از واقعه فرود آمدن یک سفینه فضایی در مریخ مهم تر است
دوست گرامی، گمان نمیکنم در دیدگاهم اسمی از شما برده باشم که موجب رنجش خاطرتان شده باشد، که اگر اینگونه بوده است پوزش مرا پذیرا باشید

شما هم من را به خاطر قضاوت زود هنگام و لحن تندي كه داشتم،ببخشيد.
موفق باشيد.:-)
دوست گرامی، گمان نمیکنم در دیدگاهم اسمی از شما برده باشم که موجب رنجش خاطرتان شده باشد، که اگر اینگونه بوده است پوزش مرا پذیرا باشید.
مدتی نه چندان دور، با دوستان دیگر خود همین بحث تکامل و ژنتیک را از دو دیدگاه علمی و مذهبی دنبال میکردیم، تنور بحث آنقدر داغ شده بود که حرارت آن مدیریت سایت را برای خاتمه آن، وادار به مداخله کرد. اما بخاطر ندارم که در آن بحث طولانی و پرمجادله سخن گرانی که باعث رنجش خاطر کسی شود، شنیده شد. احترام متقابل، گفتار سنجیده و تحمل مخالف، شرط اول هر گفتگوی دوستانه است، آنچه همه مارا در این دنیای مجازی گرد هم آورده است به یقین عشق به یادگیری است و در کنار آن یافتن دوستانی با عقاید متفاوت، که این هر دو از خصیصه های انسان هستند.
متاسفانه در دیدگاههای نوشته شده برای این کتاب، شاید بدون آنکه قصدی در کار باشد سخنانی گفته شده که شایسته دوستان عزیز ما نیست و باطبع رنجش خاطر آنها را بدنبال داشته است. امیدوارم همگی بدانند که ارزش این بحثها هر چقدر هم که زیاد باشد، ارزش رنجاندن کسی را ندارد.
باز هم اگر ناخواسته موجب رنجش شما شدم، پوزشم را پذیرا باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد
و من سال ها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم
از سایت مرجع http://scientificgovernment.blogspot.com/ میتوانید بر معلومات خود راجع به شواهد نظریه تکامل بیفزایید. قسمتی از مقدمه را نقل قول میکنم:
هر نظریه ی علمی به وسیله شواهدی پشتیبانی می شود. تكامل نیز بوسیله شواهد تجربی محکم و همبسته ای در زیست شناسی و دیگر علوم حمایت می شود. هر كدام از این شواهد نه تنها مانند قطعه ای از یك پازل بقیه شواهد را تكمیل می كند، بلکه نتایج مستقل هر شاهد با نتایج مستقل منبع دیگر یكسان است. مثلاً یك فسیل شناس درختچه تكاملی انسان را رسم می كند و یك متخصص ژنتیك نیز این درختچه را بر اساس ژنتیك رسم می كند. مشاهده میشود كه درخت رسم شده در هر دو علم مشابه هم است. در اینجا تنها به شواهد معروف تکامل اشاره ی مختصری می کنیم و از بحث های پیچیده زیستی، شیمیایی و فیزیكی صرف نظر می کنیم ممكن است در اینجا عده ای اعتراض كنند که چرا شواهدی را كه در رد نظریه تكامل وجود دارد را نمی گویید و یك طرفه به قاضی میروید؟ در پاسخ باید گفت : حتی یک شاهد علمی خلاف نظریه ی تکامل وجود ندارد. به عبارت دیگر اگر مدركی بر خلاف تكامل وجود داشت دانشمندان اول از همه این نظریه را کنار می گذاشتند، یا تصحیح می کردند. در هر صورت، نظريه تكامل از قوي ترين نظريات علمي مي باشد.
و به اختصار این را می افزایم که زمینه ها و رشته های علمی مختلفی چون:
1- زمین شناسی 2- جغرافیای زیستی 3- آناتومی مقایسه ای و تطبیقی 4- فسیل شناسی 5- جنین شناسی مقایسه ای و تطبیقی و از همه به مهمتر 6- زیست شناسی مولکولی و ژنتیک مولکولی.
نظریه تکامل را بصورت چند جانبه توضیح میدهند و روشن میسازند.
به فرایند تغییر در گونه‌های حیات در اثر گذشت زمان و در طول نسل‌ها تکامل گفته می‌شود.
رشته زیست‌شناسی تکاملی به بررسی اینکه چگونه و چرا این تکامل اتفاق می‌افتد می‌پردازد.
یک جاندار (Organism) از والدینش خصوصیات و ویژگی‌هایی از طریق ژن‌هایش به ارث می‌برد. تغیرات در این ژن‌ها (که جهش خوانده می‌شود) می‌تواند ویژگی‌های جدید در فرزندهای سیستم حیاتی تولید کند.
اگر این ((ویژگی‌های جدید)) باعث بشود که فرزندها بهتر بتوانند با محیط خارجی (( انطباق و سازگاری )) پیدا کنند، در زنده ماندن و تولید مثل موفق‌تر خواهند بود. به این فرایند (( انتخاب طبیعی )) گفته شده، و باعث می‌شود که ویژگی‌هایی که مفید هستند عمومی‌تر شوند.
در طول نسل‌های فراون، یک جمعیت می‌تواند آنقدر ویژگی‌های جدید کسب کند که به یک گونه جدید از موجودات تبدیل شود. به این فرایند (( گونه زایی )) گفته میشود که اصطلاح آن میشود ((speciation)).
گونه زایی (به انگلیسی :speciation) فرایندی تکاملی است که از طریق آن گونه‌های زیست شناختی جدید پدید می‌آیند. در طبیعت چهار حالت گونه زایی، بسته به گستره‌ای که در آن جمعیت‌های گونه زا به لحاظ جغرافیایی از یکدیگر جدا افتاده‌اند، وجود دارد: دگرنیابوم، نزدیک نیابوم، کنارنیابوم و هم نیابوم.
گونه زایی همچنین ممکن است به شیوه ساختگی، از راه دامداری یا تجربه‌های آزمایشگاهی، القا گردد. اینها سرنخ هایی هستند تا عزیزان علاقه مند خود راه را دنبال کنند. مسلماً درک ((گونه زایی)) مستلزم درک تعریف علمی ((گونه زیستی)) ، و تعاریف اولیه ژنتیک جمعیت نظیر (( رانش ژن ها)) ، (( شارش یا جریان ژن ها)) و (( جهش ژنتیکی )) و ... می باشد. که درک این مفاهیم برای شما عزیزان دور از دسترس نیست. کافی است این موضوعات را خویش دنبال کنید و با آنها بیشتر درگیر شوید.
در پایان متذکر میشوم؛
نظریه تکامل (فرگشت) پایه و اساس زیست‌شناسی نوین است و با شواهد بسیاری پشتیبانی می گردد؛ دوستان دقت کنند که یک نظریه علمی، یک اظهار نظر یا یک سلیقه شخصی در جهان بینی نیست و نیازی به تعصب ورزیدن مدافع و انکار کردن مخالف ندارد! موضوع تکامل در ابتدای امر یعنی 150 سال پیش یک ((فرضیه علمی)) بوده که در طول 150 سال اخیر، از مراحل بسیاری گذر کرده است و پس از رفع نواقص تئوریک خویش ( که مربوط به برخی توضیحات است و نه اصل موضوع) ، همراه با کشف شواهد فسیلی و ژنتیکی و انجام آزمایشهای بسیار تبدیل به یک (( نظریه علمی در قرن 21 )) شده است. دقت کنید که پایه و اساس طبقه بندی جدید گونه های جانداران تنها و تنها از طریق (( ژنتیک تکاملی و زیست شناسی تکاملی و مولکولی )) امکان پذیر است و آگاه باشید امری که طبقه بندی تمام جانداران (باکتریها و آغازیان و قارچها و گیاهان و جانوران) وابسته به آن است (( ژنتیک تکاملی)) است.
حالا شما فقط همین یک جمله را بخاطر بسپارید: به فرایند تغییر در گونه‌های حیات در اثر گذشت زمان و در طول نسل‌ها تکامل گفته می‌شود. شما اگر به همین اصل ساده پی ببرید که گونه های جانداران در طول هزاران هزار سال به تدریج تغییراتی را میپذیرند که ریشه در ژنتیک و ریشه در انطباق هرچه بیشتر آنها با شرایط جغرافیای محل زندگی آنان دارد میتوانید به درک اولیه از مفهوم تکامل دست یابید.
سلام
جنابsavaroshka:
از اينكه در بحث ها شركت و من را متهم به مخالفت با علم ميكنيد،ممنونم.همانطور كه خودتان گفتيد ؛دليل بر كم آوردن در بحث است.من به هيچ وجه با علم مخالفت نكردم بلكه گفتم هزاران دانشمند ديگر (اگر چشمهايمان را نبنديم و صداي آنها را هم بشنويم) قسمتهايي از نظريه تكامل را رد كرده اند و اصولا اين موضوع صرفا يك نظريه است و (حداقل) كامل اثبات نشده و اين موضوع وحي منزل نيست كه بعضي ها آنقدر رويش تعصب دارند.اي كاش شما كه ديگر سني ازتان گذشته و سن پدر من را داريد،حداقل نظرات من را دنبال ميكرديد و بعد تهمت توهين و مخالفت با علم و ... بزنيد.من در نظراتم (اگر آنها را ميخوانديد) گفته بودم كه در آيات قرآن هم اشاره به آفرينش تدريجي موجودات زنده دارد و من اين نظريه را به هيچ وجه در تناقض با ايمان به خدا نميبينم.
در هر صورت اين طرز رفتار با يك مخالف نيست!
خدانگهدار!
نیای مشترک ما با شامپانزه ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک