رسته‌ها
نیای مشترک ما با شامپانزه ها
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 224 رای
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 224 رای
ریچارد داوکینز می‌گوید با استفاده از شواهد مولکولی و ژنتیکی می دانیم نیای مشترک ما و شامپانزه ها چیزی در حدود پنج تا هفت میلیون سال پیش در آفریقا زندگی می‌کرده است. یعنی حدود نیم میلیون نسل پیش، که از نظر فرگشتی زمان زیادی به شمار نمی‌رود… فرض کنید شما در ساحل اقیانوس هند در جنوب سومالی رو به سمت شمال بایستید و با دست چپ، دست راست مادرتان را بگیرید. به همین شکل مادرتان هم دست مادرش یعنی دست مادربزرگ شما را بگیرد؛ مادربزرگ شما هم دست مادرش را بگیرد و این زنجیره همینطور به سمت غرب امتداد یابد؛ این زنجیره راهش را از کرانهٔ اقیانوس هند به سوی بوته ‌زارهای نواحی مرزی کنیا ادامه می‌دهد. فکر می‌کنید چه قدر باید به راهمان ادامه دهیم تا به جد مشترکمان با شامپانزه ها برسیم؟ این مسیر به طرز شگفت آوری کوتاه است. اگر برای هر شخص یک متر جا در نظر بگیریم، ما در کمتر از پانصد کیلومتری ساحل به جدّ مشترکمان با شامپانزه‌ها می‌رسیم.
هیچ رده بندی طبیعی وجود ندارد که شامپانزه‌ها، گوریل‌ها و اورانگوتان‌ها را شامل شود ولی انسان‌ها را مستثنی سازد. نیای مشترک ما انسانها با شامپانزه‌ها و گوریل‌ها بسیار نزدیکتر [متأخرتر] از نیای مشترک آنها با ایپ‌های آسیایی - اورانگوتان و گیبون - است.
اشکال کار در آنجاست که ما به اشتباه گونه ها را به صورت ناپیوسته و منفصل تقسیم‌بندی می‌کنیم. از دیدگاه فرگشتی در حیات، «میانی»‌ها وجود دارند ولی ما معمولاً برای سهولت در نام‌گذاری علمی گونه‌های زنده می‌گوییم که این گونه‌های میانی منقرض شده‌اند؛ گفتم معمولاً، ولی همیشه اینطور نیست.
پروفسور ریچارد داوکینز، دانشمندی زیست شناس است که آثار بسیاری در زمینه ((فرگشت یا همان تکامل زیستی)) ارائه کرده است.
در این نوشتار قصد داریم معنای بعضی مفاهیم زیست شناسی فرگشتی را بیشتر بشکافیم. برای مثال توضیح دهیم،
شواهد مولکولی یعنی چه؟
نیای مشترک یعنی چه؟
گونه های میانی (انتقالی یا transitional) یعنی چه؟
ایپ ها (ape) چه حیواناتی هستند؟
در این اثر با استفاده از عکس ها، توضیحات و نمودارهای زیست شناسی، ((مفهوم کلی تکامل و به ویژه شواهد تکامل انسان)) را به زبان ساده بررسی کرده‌ایم.
در این کتاب با کاربرد نظریه تکامل در زیست‌شناسی مدرن بیش از پیش آشنا می شوید و پی می برید همانطور که انیشتین پدر فیزیک مدرن است؛ داروین پدر زیست شناسی مدرن است. زیرا اگر زیست‌شناسی مدرن را همچون درخت بدانید تنه این درخت نظریه تکامل است و اگر سابق بر این تکامل بیشتر بر شواهد فسیلی تکیه داشته است امروزه بیشتر بر شواهد ژنتیکی و مولکولی تکیه دارد. در واقع به زبان ساده اساس زیست‌شناسی مدرن، نظریه تکامل و اساس نظریه تکامل، ژنتیک است. شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم.
//
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
22
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Hoshyar
Hoshyar
1389/07/10

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نیای مشترک ما با شامپانزه ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1744
3ـ اگر مسأله تبدل انواع، یک قانون کلی می باشد پس چرا برخی از جانداران به نوع دیگری بدل شدند. و برخی دیگر از همان جانداران در همان سرزمین به حال خود باقی ماندند پس چرا بعضی از میمونها به آدم تبدیل و بعضی به همان حالت باقی ماندند.

بله دوستان... این هم ناشی از عدم درک صحیح مفهوم نظریه تکامل است. خیلی کوتاه و روشن پاسخ میدهم.
ما مبنی بر نظریه تکامل میدانیم که جانداران پرسلولی و پیچیده تر تدریجاً از جانداران تک سلولی و ساده تر حاصل شده اند. حال آیا درست است که من استدلال کنم اگر جانداران پرسلولی بر اثر تحول و تکامل در چند میلیون سال تبدیل به جانداران چندسلولی شده اند؛ پس چرا امروز هنوز هم باکتریها و جانداران تک سلولی وجود دارند!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا همه تک سلولی ها پر سلولی نشده اند پس!!!!
یا مثل این می ماند که من بگویم اگر کره بر اثر تبدیل و تحول شیر گاو حاصل میشود پس چرا همه شیرهای گاو تبدیل به کره نشده اند؟!!! دوست من کره از شیر حاصل میشود اما لزومی ندارد هرچه شیر در دنیا هست کره بشود و اثری از شیر باقی نماند... یا مثلاً از شیر پنیر بدست نیاید!!
پر سلولی ها از تک سلولی ها ( باکتری ها) در طول میلیونها سال تغییر و تحول حاصل شده اند، پس با استدلال حوزه علمیه باید دیگر باکتری وجود نمیداشت و امروز فقط جانداران چندسلولی زندگی میکردند!!!!
مطلب اول شما که 4 بند داشت از سایت و پایگاه حوزه علمیه قم بود و دوستان حتماً به این سایت مراجعه کنند:
http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=2460&SearchText=%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86
در این سایت، شخصی به حوزه نامه نوشته که چون او از داستان آدم و حوا صحبت میکند همکلاسی هایش در دانمارک او را مسخره میکنند. بنابراین از حوزه خواسته است اگر اسناد و مدارکی علیه نظریه تکامل دارد به او بدهند تا جلوی دوستان دانمارکی اش بگذارد تا به او نخندند. حوزه هم در 4 بند خواسته است نظریه تکامل را به چالش بکشد که من آنها را یک به یک نقل قول میکنم و سپس بررسی میکنم.
بند دوم نامه حوزه:
2ـ فرضیه داروین از ویژگی های یک فرضیه علمی محروم است چون یک فرضیه علمی از نظر منطقی نظریه ای کلی است که نظمی مکرّر و همیشگی را بیان می کند و ثانیاً بر وفق آن هم پیش بینی پدیده ایی میسر است و هم تفسیر آن و ثالثاً نادرستی یک قانون علمی را می توان به تجربه دریافت (یعنی ابطال پذیر است) پس قضایای جزئی و واقعیت خارجی که مثلاً کره خورشید یک کره داغ است و هم چنین گزاره های تجربه نا ذیر از قانون و نظریه علمی خارج هستند و این فرضیه که بر انتخاب اصلح و طبیعی استوار است دارای چنین حالتی است.

بله دوستان... حوزه علمیه قم میگوید نظریه تکامل داروین نه تنها نظریه نیست بلکه فرضیه هم نیست!! زیرا نظمی مکرّر و همیشگی ندارد!!! کی گفته ندارد خدا میداند؟! اتفاقاً در مقام پاسخ باید بگویم نظریه تکامل به معنای تغییر و تحول دائم و تدریجی کل جانداران زنده و ایجاد دائمی گونه های جدید و انقراض گونه های قبلی آنهم در بستر زمان امری است منظم و مکرر و همیشگی... منتها چون این تغییرات تدریجی هستند و غالباً نیاز به زمان طولانی دارند از نظر حوزه علمیه قم منظم نیستند و همیشگی هم نیستند!!
این سؤال خنده دار که اگر جانداران دائم در حال تغییر تدریجی هستند چرا ما در این چند صد سال دم در نیاوردیم و هنوز همین شکلی مانده ایم؛ دلالت بر کم سوادی خواهد داشت. زیرا اصولاً تغییرات دائمی در فرایند تکامل بسیار تدریجی و در بستر زمان بسیار بسیار طولانی تر رخ میدهند! و این تغییرات تدریجی تابع نظریه انتخاب طبیعی و بحث سازگاری هرچه بیشتر با محیط و شرایط زیستی اکوسیستم رخ میدهند... البته گاهی تغییرات ناگهانی در فرآیند گونه زایی داریم که در زیست پیش دانشگاهی به آن الگوی جهش نقطه ای میگویند و بر خلاف تغییر تدریجی در مدت زمان کمتری ژنوم غالب یک جمعیت زیستی را تغییر میدهد. که بیش از این وارد جزئیات نمیشوم.
ویژگی دوم هم پیش بینی پذیر بودن است که ما مسلماً میتوانیم پیش بینی کنیم ! مثلاً به سادگی میدانیم باکتریهایی که امروزه به آنتی بیوتیکهای فعلی مقاوم هستند؛ گاهی بر اثر جهش زیرگونه و یا گونه جدیدی باکتری را میسازند که آنتی بیوتیکهای قبلی بر آن اثر ندارند! مثال دوم پیش بینی هم اینکه ما میدانیم با دستکاری در ژنتیک حیوانات دامی در چند سال آینده میتوانیم گونه های بهتری از انواع آنها را بصورت القایی حاصل کنیم. که پرگوشت تر و یا پرشیر تر باشند. ویژگی سوم هم که اصل تجربه پذیری نظریه است، که فکر میکنم در پاسخ به مورد قبلی ( ویژگی پیش بینی پذیری) این موضوع را هم پاسخ دادم که دانشمندان زیست شناس اصل تکامل و تحول گونه های زیستی را هم در طبیعت بصورت طبیعی و هم در آزمایشگاه بصورت القایی اصل تکامل را تجربه و مشاهده میکنند.
مطلب اول شما که 4 بند داشت از سایت و پایگاه حوزه علمیه قم بود و دوستان حتماً به این سایت مراجعه کنند:
http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=2460&SearchText=%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86
در این سایت، شخصی به حوزه نامه نوشته که چون او از داستان آدم و حوا صحبت میکند همکلاسی هایش در دانمارک او را مسخره میکنند. بنابراین از حوزه خواسته است اگر اسناد و مدارکی علیه نظریه تکامل دارد به او بدهند تا جلوی دوستان دانمارکی اش بگذارد تا به او نخندند. حوزه هم در 4 بند خواسته است نظریه تکامل را به چالش بکشد که من آنها را یک به یک نقل قول میکنم و سپس بررسی میکنم.
به بند اول نامه حوزه توجه کنید:
1ـ نظریه چارلز داروین تنها یک فرضیه علمی است که بعضی از شواهد علمی آن را تأیید و بعضی دیگر نفی کرده اند و به تأیید و اثبات نهایی نرسیده است. امروزه دیرینه شناسان و جنین شناسان کاملاً با این دیدگاه (ترانسفورمیسم) مخالف هستند و شخصیتهای علمی سر شناس و معتبری مانند لویی آگاسر (جنین شناس) و ریچارد اوون (دیرین شناس) و چارلز ارسنت بیر و جرج بیوارت (جانور شناسان انگلیسی) از مخالفان سر سخت فرضیه (ترانسفورمیسم) هستند.

حال بررسی میکنیم: اولاً معنای علمی ((فرضیه)) با ((نظریه)) متفاوت است. اصل تکامل در قرن 21 یک نظریه ثابت شده علمی است نه یک فرضیۀ آزموده نشده. ثانیاً هیچ شاهد علمی در سطح دانشگاهی و جهانی نظریه تکامل را نفی کرده است. بر روی کلمات دانشگاهی و جهانی تأکید میکنم. مسلماً منظورم از دانشگاهی و جهانی شبکۀ الجزیره و کتابهای هاروی یحیی نیست!! شما میتوانید علیه نظریه تکامل حرف بزنید و نظر بدهید اما نمیتوانید شاهد علمی و دانشگاهی بیاورید که تکامل را رد کند!!! من مدافع نظریه تکامل مدرن هستم؛ نه مسئول دانه دانه حرفهایی که داروین در 150 سال پیش زده زیرا داروین در بیان بعضی توضیحات با علم 150 سال پیش حرف زده. پس ایراد یافتن در بعضی اظهار نظرهای داروین به معنای ایراد بر نظریه تکامل کنونی نیست. زیرا از زمان داروین تا کنون علم ژنتیک پیشرفت کرده است و ژنتیک امروزی نظریه تکامل را بهتر از خود داروین که 150 سال پیش میزیست توضیح میدهد. ثالثاً اینکه اگر دو جنین شناس و دو جانور شناس مخالف ترانسفورمیسم باشند دلیل نمیشود که موافقت هزاران زیست شناس، جنین شناس و جانورشناس 50 سال اخیر را بخاطر چهار یا ده نفر دیگر رد کنیم! و این لطمه ای به اعتبار نظریه نمیزند. ما برای موافقت یا مخالفت به دنبال عده کشی نیستیم. زیرا کمیت تعداد موافقین و مخالفین چیزی را اعتبار نمیبخشد. بلکه باید ببینیم ادله کدام گروه منطقی تر و همراه با شواهد بیشتر است. که من قضاوت را با دوستان اهل مطالعه میگذارم. چهارماً ترانسفورمیسم به معنای تبدیل و تحوّل جانداران به گونه های متفاوت تر از قبل یک اصل صد در صد ثابت شدۀ علمی است و نمونه ساده آن دوزیستان اولیه هستند که از تکامل و ترانسفورم ماهی ها بوجود آمده اند. آنچه در دنیای زیست شناسی نزدیک به 100 سال پیش رد شده است فرضیه باطل (( فیکسیسم)) است که میگوید هر جاندار از ابتدای خلقت به یک شکل بوده و تا آخر خلقت به یک شکل باقی می ماند و فیکس است! به این معنی که انسان از همان ابتدا انسان بوده و مسیر تکاملی را نپیموده است و یا اینکه نهنگ از همان اول پستاندار آبزی بوده است و استخوانهای انگشتانش که در عکس اشعه ایکس از باله های او پیداست هیچ معنایی ندارد! و اینها ابتدا انگشت نبوده اند بلکه از همان اول باله بوده است! نه تغییری و نه تکاملی... همه چیز ابتدا به ساکن همین بوده و همین باقی خواهد ماند. فیکس فیکس! این فرضیه مذهبیون که خدا هرچیز را از همان روز اول به شکل فعلی اش آفرید (فیکسیسم) امروز محلی از اعراب در دنیای علم ندارد.
در کامنت بعدی بندهای بعدی را بررسی میکنم.
خ) زیست‌شناسی دارای قانون نیست
هر چند داروین در کتاب منشأ انواع بیش از 106 بار از قوانینی صحبت می‌کند که فرایندهای زیست‌شناختی خاصی را هدايت می‌کنند اما از سال 1963 که اسمارت این ادعا را مطرح کرد که «زیست‌شناسی فاقد قانون است»، بحث‌های زیادی دربارة وجود یا عدم وجود قوانین در زیست‌شناسی درگرفت. از دیدگاه اسمارت یک قانون طبیعت بایستی به لحاظ زمانی و مکانی فاقد محدودیت باشدو به هویات خاص ارجاع نداشته باشد. از دیدگاه اسمارت هیچ تعمیمی در زیست‌شناسی واجد این شرایط نیست(تامسون2000 ‌ص18ـ17) مطابق این دیدگاه قوانین مندل، قانون هاردی واینبرگ، قانون انتخاب طبیعی و غیره قوانینی واقعی نیستند. نظريه تكامل داروين چارچوبى است كه تنوع حيات بر روى زمين در آن درك مى شود. اما در كتاب «اصل انواع» داروين هيچ معادله اى نيست كه بتوان با استفاده از آن گفت فلان گونه صد سال يا هزار سال ديگر به چه شكلى در خواهد آمد. زيست شناسى هنوز به آنجا نرسيده است كه بتواند با اين دقت پيش بينى كند.( نشریه شرق . به نقل از سي پي اچ تئوري)
ج) سردر گمی دانشمندان معتقد به نظریه تکامل
دانشمندان معتقد به نظریه تکامل ادعا می کنند : بيش از 98 درصد DNA و 99 درصد ژن‌هاي انسان‌ها و شامپانزه‌ها يكسان است. با اين همه، ما و آن‌ها از نظر ظاهر و رفتار تفاوت زيادي با هم داريم. براي بيش از 30 سال، پيش از آن‌كه توالي ژنوم انسان يا شامپانزه‌ها تعيين شود، دانشمندان بيان كرده‌اند كه اين تفاوت مي‌تواند از شيوه‌ي بيان ژن‌هاي يكسان و نه تفاوت در خود ژن‌ها، برخاسته باشد. پژوهش جديدي كه در مجله‌ي Nature چاپ شده است، به نظر مي‌رسد اين نظريه را ثابت مي‌كند.
ياوو گيلاد( Yoav Gilad )، ژنتيك‌داني از دانشگاه شيكاگو و همكارانش، از روش تازه‌اي براي برسي ژن‌هاي سلول‌ها كبدي چهار نخستي(پريمات)، انسان، شامپانزه، اورانگوتان و مكاك(ميمون ژاپني)، بهره گرفتند. پژوهشگران مي‌توانستند 900 ژن را در هر چهار نخستي باهم مقايسه كنند و تفاوت آن‌ها را در زمينه‌ي بيان ژن ارزيابي كنند. پژوهشگران دريافتند كه در هر چهار نخستي ميزان توليد مولكول mRNA در بيش از نيمي از ژن‌ها(60 درصد) تفاوتي ندارد. اما در بيان ژن 19 ژن‌، بين انسان و ديگر نخستي‌ها تفاوت چشمگيري وجود دارد.
گيلاد مي‌گويد:" زماني كه ما بيان ژن را در نظر گرفتيم، دريافتيم كه طي 65 ميليون سال از تكامل مكاك، اورانگوتان و شامپانزه، تغيير بسيار اندكي رخ داده است. اما طي 5 ميليون سال جدايي انسان از اين نخستي‌ها، تغيير زيادي در اين گروه از ژن‌هاي ويژه انباشته شده است."
حدود نيمي از ژن‌هايي كه در انسان بيش‌تر بيان مي‌شوند، ژن‌هاي عامل‌هاي رونويسي هستند؛ يعني، ژن‌هايي رمزدهنده‌ي پروتيين‌هايي كه بيان ژن را در ديگر ژن‌ها تنظيم مي‌كنند. با تغيير اندكي در اين ژن‌هاي كارفرما، فرايند تكامل مي‌تواند اثر ژرفي بر بيان ژن بگذارد، بي آن‌كه احتمال رخ دادن جهش‌هاي منفي را افزايش دهد. گيلاد مي‌گويد: " من فكر نمي‌كنم نتيجه‌ي پژوهش‌هاي ما سازوكار تازه‌اي را مطرح مي‌كند، اما نخستين گواه تجربي است بر اين نظريه كه در نخستي‌ها عالي، تكامل ممكن است از راه تغيير بيان ژن كار كند."
گيلاد گمان مي‌كند كه تغيير به‌نسبت تند در ژنتيك كبد انسان ممكن است پيامد تغييرهاي پيش‌آمده در رژيم غذايي، مانند وابستگي فزاينده به غذاي پخته، باشد. او مي‌گويد:" شايد چيزي در فرايند پختن نياز زيست‌ شيميايي را براي بيش‌ترين دست‌يابي به مواد غذايي و نيز نياز به پردازش كردن زهرهاي طبيعي موجود در گياهان و غذاهاي جانوري، تغيير داده است."
اين يافته علاوه بر نظريه‌ي تكامل دستاوردهايي براي پزشكي نيز دارد: 9 ژن از 100 ژن بسيار پايدار، وقتي كه تغيير مي‌كنند، در روند سرطان درگير مي‌شوند. به نظر این پژوهشگران " اين يافته پيشنهاد مي‌كند كه توجه به ژن‌هايي با ميزان بيان ژن حفظ شده در ميان نخستي‌ها، در شناسايي ژن‌هاي نامزد براي پژوهش‌هاي مرتبط با بيماري‌ها، مي‌تواند سودمند باشد." همچنين، اين يافته تا اندازه‌اي از اين راز پرده بر مي‌دارد كه چگونه انسان و شامپانزه، كه ژن‌هاي مشترك زيادي دارند، مي‌توانند اين همه متفاوت باشند.
(David Biello, Separation of Man and Ape Down to Gene Expression,www.sciam.com, March 09, 2006)
غ) عدم ارتباط انسانهای نئوناندرتال با انسانهای امروزی
موضوع ديگر اين است كه باستان‌شناسان، اسكلت‌هاي نوعي انسان را پيدا نموده‌اند كه حدود سي‌ هزار سال پيش زندگي مي‌كردند كه نام آن را «نئوناندرتال» گذاشته‌اند و دانشمندان تکاملی آنها را نیاکان انسان امروزی معرفی می نمودند. با پیشرفت های بیشتر علمی آنچه كه دانشمندان را متعجب كرده اين است كه بين انسان امروزي و انسان نئوناندرتال، شباهت فاميلي از نظر ژنتیکی وجود ندارد و اينكه اين انسان به طور مرموزي نابود شده است و اثري ازآنها باقي نمانده است. و تمام احتمالاتي كه بعنوان نظريه بيان شده بود را تحت شعاع قرار داد. مثلاً اينكه آنها از نياكان نسل امروزي هستند يا اينكه با نسل امروزي وصلت كرده و ممزوج شده‌اند. از طرفي هم اين موضوع مطابق با نظر اسلام است كه قدمت انسان امروزي را حدوداً هفت هزار سال بيان مي‌كند و اينكه قبل از انسان امروزي نيز انسان‌هاي ديگري وجود داشته‌اند كه با خلقتي جدا از انسان امروزي و همانند آدم و حوا خلق شده‌اند.
ف) آزمایشات تامل برانگیز
درخصوص تكامل انسان آزمايش‌هاي جديدي كه صورت گرفته و شواهد علمي كه پيدا گرديده است كه نه تنها تكامل را در انسان تأييد نمي‌كنند، بلكه حتي آن را رد مي‌نمايند كه به چند مورد اشاره مي‌گردد.چندي پيش رسانه‌هاي دنيا اخباري را منتشر نمودند مبني بر اينكه دانشمندان علم ژنتيك سوئيس، به مقايسه DNA ميمون‌ها با انسان پرداختند كه نتايج جالبي در پي داشت. اين دانشمندان اعلام نمودند كه شباهت قابل ملاحظه ای بين DNA انسان و ميمون وجود ندارد و اگر ميمون و انسان از يك جد مشترك مي‌بودند بايد شباهت بیشتری بين DNA آنها وجود مي‌داشت. (خبر صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران)
.تحقیقات صورت گرفته توسط دانشمندان لیست بلندبالایی از اختلافات میان DNA انسان با شمپانزه ها و سرنخ هایی از هر آنچه كه در این زمینه حیاتی و بسیار مهم است را فراهم كرده است. دكتر «رابرت واترستون» از دانشگاه واشینگتن معتقد است كه دانشمندان توانسته اند كاتالوگ DNA شمپانزه ها را آماده كنند و در حال حاضر تنها كاری كه باید بكنند این است كه اختلافات و شباهت های موجود را محاسبه كنند. وی می گوید: «منظور من این نیست كه به سراغ یك ژن مشخص برویم. بلكه باید مجموعه ای از تغییرات را مورد بررسی قرار دهیم.
دكترفرانسیس كالین رئیس اجرایی انستیتوی ملی تحقیق بر روی ژنوم انسان كه از پروژه رهبری شده توسط واترستون نیز حمایت می كند، معتقد است: . تعداد اختلافات ژنتیكی میان یك انسان و شمپانزه ۱۰بار بیشتر از اختلافات ژنتیك میان دو انسان با یكدیگر است.واترستون و هم گروهی هایش، به عنوان مثال، ژن هایی كه ظاهراً در انسان نسبت به شمپانزه ها یا جوندگان سریع تر دچار تغییر شده اند را مورد بررسی قرار دادند. آنها حدس می زنند كه ممكن است این ژن ها در تكامل انسان ها مهم بوده باشند. طبق تحقیقات صورت گرفته كاتالوگ اختلافات ژنتیكی انسان و شمپانزه مشتمل بر ۳۵ میلیون تغییرات تك نوكلئوتیدی، ۵ میلیون اضافه شدن و حذف شدن ژن ها و تعدادی بازآرایی های كروموزومی است.
در تحقیق دیگری كه توسط «وولفگانگ انارد» و هم دانشگاهی های او در مركز انسان شناسی انستیتوی ماكس پلانك صورت گرفت توالی پروتئین ها و الگوهای بیان ژن در بافت های مختلف شمپانزه ها و انسان مورد بررسی قرار گرفت. پس از بررسی های بسیار معلوم شد درحالی كه مغز دو گونه اختلافات ظاهری ناچیزی را با یكدیگر نشان می دهند اما فعالیت ژن های انباشته شده در مغز انسان تغییرات بیشتری را نسبت به مغز شمپانزه ها متحمل شده اند.
این دانشمندان دریافتند چندین ژن مضاعف شده كه باعث ناهنجاری هایی در انسان می شوند تنها دارای یك كپی در ژنوم شمپانزه ها هستند و این مسئله نیز دلالت بر این دارد كه شمپانزه ها به این ناهنجاری ها مبتلا نمی شوند.( ایشنای گانگولی. ترجمه: زینب همتی)
یوو گیلاد (Yoav Gilad) متخصص ژنتیک دانشگاه شیکاگو در یک گزارش گفته است :
مطالعه ژنهای اورانگوتان و شامپانزه نشان داد که تغییرات بسیار کوچکی در ژنهای این جانوران در طول 65 میلیون سال دوران تکامل آنها بوجود آمده و سوال اساسی این است که چرا نحوه عملکرد ژنها در انسان تا این حد متفاوت است و چه تغییراتی در محیط و نحوه زندگی می توانسته باعث این جهش ژنتیکی عظیم در انسان شود.( گفتگو با ادوارد ویلسون - گونه زایى و تنوع زیستى- ترجمه: کاوه فیض اللهى)
ق) تصادفي استهزاءآميز
فرضيه تكامل، پيدايي حيات را يك تصادف مي‌داند. از نظر آماري پيدايي حيات در اثر تصادف امري محال است‌. مثلاً در مورد پروتئيني كه در هموگلوبين وجود دارد، اين احتمال كه اسيدهاي آمينه به‌طرزي درست تركيب شوند، 1 در 10 به توان 167 مي‌باشد، چيزي كه از نظر رياضي غيرممكن است‌. تازه اين فقط در مورد پروتئين موجود در هموگلوبين است‌. كاهن اعظمِ تكامل‌، ريچارد داوكينز، خودش پذيرفته كه ?هر سلول شامل اطلاعات كدبندي‌شده ديجيتالي است كه اطلاعات موجود در آن‌، بيشتر از مجموعه سي جلدي دائره‌المعارف بريتانيكا است‌.? او اين را مي‌پذيرد، با اين‌حال معتقد است كه بايد انتظار داشت كه افراد هوشمند باور كنند كه كتاب پرحجمي چون دائره‌المعارف بريتانيكا در اثر يك تصادف به‌وجود آمده باشد!
(:www.kalameh.com , www. hupaa.com)
س) عدم قطعيت در اثبات شواهد
همه شواهدي كه مخالفين تكامل در دست دارند، تكامل را رد مي‌كند. اما هيچيك از شواهدي كه طرف‌داران تكامل مي‌كوشند ارائه دهند، قطعيت ندارد زيرا هيچگاه نمي‌توان آنها را در سير طولاني تكامل اثبات كرد. مثلاً نمي‌توان يك باكتري و يك ماهي را گرفت و گفت كه آنها به مراحل مختلف تكامل تعلق دارند، زيرا طبق نظر تكامل‌گرايان‌، حيات از 300 ميليون سال پيش آغاز شده‌، و در اين مدت هم باكتري تحول يافته و هم ماهي‌. هيچكس نمي‌تواند بگويد كه باكتري ساده قبلاً چطور بوده‌، چون باكتري هم مانند ماهي تحول يافته است‌. اين فرض كه باكتري موجود ساده‌تري است‌، بي‌اساس است‌.
ط) نظم هرگز از بي‌نظمي ناشي نشده‌
طبق نظر تكامل‌گرايان‌، نظم از بي‌نظمي اوليه به‌وجود آمده است‌. اين ادعا كاملاً برخلاف قانون دوم ترموديناميك است كه مي‌گويد هر سيستمي به‌سوي بي‌نظمي و اضمحلال فزاينده پيش مي‌رود. اين اصطلاحات بسيار علمي مي‌باشند، اما ما خودمان در زندگي روزمره شاهد آن هستيم‌. هيچ استثناي شناخته‌شده‌اي در مورد اين قانون وجود ندارد. اما تكامل‌گرايان مي‌كوشند تمام نظريه خود را بر يك استثناء استوار سازند.
و) زائده‌ها تكامل را اثبات نمي‌كنند
تكامل‌گرايان بر اين نظر پا مي‌فشردند كه بدن جانداران داراي اندام‌هايي است كه امروز ديگر كاربردي ندارند. اندام‌هايي مثل آپانديس و لايه‌هاي نيمه‌كروي در چشم زائده ناميد شده‌اند زيرا در زمان داروين تصور مي‌شد كه اينها بلامصرف مي‌باشند. طبق اين نظريه‌، اين اندام‌ها در دوره‌هاي اوليه هستي كاربردي داشته‌اند، اما به‌تدريج كه انسان خود را با محيط سازگار ساخت‌، كاربرد خود را از دست دادند. به‌عقيده اين دسته از دانشمندان‌، آنها اكنون شاهدي هستند بر آنچه قبلاً بوديم‌ .
باز در اين مورد هم شواهد، عليه اين نظريه هستند. تمام آنچه كه زائده ناميده شده‌، امروز نيز كاربردي مفيد دارند. آپانديس در واقع غده‌اي است لنفاوي‌، و لايه نيمه‌كروي نيز همچون يك قاشقك‌، اشياء خارجي را از داخل چشم جمع‌آوري مي‌كند. بسياري از ما شنيده‌ايم كه انسان قبلاً دُم داشته است‌. اين حرف خنده‌دار است‌. ستون فقرات انسان داراي 33 مهره است‌. هيچ شاهدي بر اين مدعا وجود ندارد كه او قبلاً 34 مهره داشته است‌. فردي به‌اسم هِكل بود كه نظريه دم انسان را پيش نهاد؛ او بعدها توسط دانشگاه خودش محكوم به تقلب شد .زيست‌شناسي مولكولي بيش از ساير عوامل‌، تكامل را رد مي‌كند!
ز) چيزي به‌نام شكل ساده حيات وجود ندارد
در روزگار داروين اين عقيده رواج داشت كه حيات از اَشكال ساده‌تر به‌سوي اشكال پيچيده‌تر حركت مي‌كند. علم امروزه ثابت كرده است كه چيزي به‌نام ? شكل ساده حيات‌ ? وجود ندارد. حتي ساده‌ترين سلول باكتري به‌گونه‌اي باورنكردني پيچيده است‌. آنچه كه سلول‌هاي ساده ناميده مي‌شود، شامل DNA و RNA و پروتئين مي‌باشد كه به يكديگر وابسته و مرتبط هستند. در واقع‌، تمام سيستم‌هاي بيوشيميايي و فيزيولوژيكي به يكديگر وابسته مي‌باشند. لذا اين تصور تكامل‌گرايان كه اندام‌ها به‌گونه‌اي مستقل تحول مي‌يابند، پذيرفتني نيست‌.
ص) آیا اَشكال مياني وجود دارد
نه فقط فسيل‌هاي مياني يافت نشده‌، بلكه زيست‌شناسي مولكولي نيز با قطعيت ثابت كرده كه در سطح بيوشيمي نيز شكل مياني وجود ندارد. به‌اين ترتيب‌، مثلاً پروتئين‌ها هيچگاه از يك مرحله تا مرحله ديگر تحول نمي‌يابند، بلكه هميشه از نوع تا نوع ديگر تحول پيدا مي‌كنند. پروتئين‌ها از اسيد آمينه درست شده‌اند. اگر آنها مانند مهره‌هاي رنگي در يك گردنبند تصور كنيم، طبق نظر تكامل‌گرايان‌، پروتئين وقتي به انواع پيشرفته‌تر تبديل شود، بايد مهره‌اي به اين "گردنبند" پروتئين اضافه شود. بنابراين‌، بايد طبعاً انتظار داشت كه در جانداران پيشرفته‌تر، مهره‌هاي بيشتري بر گردنبند پروتئيني وجود داشته باشد. اما در عمل اينطور نيست‌. مثلاً بياييد انسان را با دو نوع ماهي مقايسه كنيم (با توجه به اينكه ماهي در طرح تكاملي‌، پيش از انسان به‌وجود آمده است‌): ماهي بدون آرواره (كه در سير تكامل بسيار قديمي‌تر است‌) و ماهي آرواره‌دار كه جديدتر است‌. با كمال تعجب مي‌بينيم كه پروتئين موجود در هموگلوبين انسان به پروتئين ماهي بدون آرواره بيشتر شبيه است تا به ماهي آرواره‌دار، در حاليكه طبق نظر تكامل‌گرايان مي‌بايست عكس اين باشد.
نیای مشترک ما با شامپانزه ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک