سقوط
نویسنده:
آلبر کامو
مترجم:
شورانگیز فرخ
امتیاز دهید
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
آپلود شده توسط:
hamid
1387/07/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سقوط
1-خنده تلنگری بود . درست است . اما من این را درک نمی کنم چرا از خودکشی ان دختر به شخصیت خود رسید ؟
2-هم بله و هم نه :چون خودکشی بخشی از ان فرایند نابود کردن بود . به جز ان ، ژان در دادگاه چرند می گفت و یا میان خداناباوران می گفت خدای من و ...
3-به نظر من در اینجا یک تناقضی وجود دارد . چون حتی اگر ژان ان دختر را نجات میداد ، باز هم همان شخص قبلی بود که بود . عوض نمی شد . همان ادم خودنما و خودخواه می ماند.
نکته ای دیگر که به همین موضوع مربوط می شود این است که ژان به کمک ان دختر نرفت زیرا کسی نبود که کار او را ببیند . البته این نظر من است . به نظرم اگر عده ای انجا حضور داشتند ژان به ان دختر کمک می کرد
به نظر من مهمترین جمله ی یک کتاب ف جمله ی اول ان است . زیرا نویسنده معمولا ساعت ها فکر می کنذ که با چه شروع کند .
من خودم تجربه ی نوشتن ندارم اما حتی برای نوشتن یک متن ساده همیشه برایم نوشتن اولین جمله سخترین کار است .
نظر شما در مورد اولین جمله چیست ؟
با تشکر
در ضمن وقتی ژان متوجه شخصیت واقعی خود شد خواست ان را نابود کند . از اینجا به بعد مردم شروع کردن به قصاوت کردن در مورد ژان .
من فکر می کنم یکی از نکاتی که کامو در نظر داشت تا در این کتاب بیان کند این است که اگر موافق میل مردم عمل نکنیم دو راه بیشتر نداریم .
اول اینکه از مردم بگرزیم که در این صورت برای ابد فراموشمان می کنند و دوم اینکه میان مردم بمانیم و قضاوتشان را تحمل کنیم .
تمثیل زیبایی هم داشت ، فراموشخانه و سلول تف
مورد دیگه ای هم که می خواستم بگویم این بود که به نظرم دو شخصیت ژان و مرسو کاملا متضاد هستند .
ژان برون گراست در صورتی که مرسو درون گراست .
ژان گناه کار است در صورتی که مرسو گناهی نکرده است .
ژان می خواهد به گناهش اعتراف کند . اما مرسو بی تفاوت به زنگی اش نگاه می کند .
البته نقطه ی مشترکی هم دارند . هر دو خلاف جهت رود حرکت می کنند .
من با نظر شما موافقم . اما ژان پل سارتر می گوید این کتاب مهمترین اثر کامو است . ممکن است سارتر این حرف را قبل از انتشار طاغی (و شاید هم به این خاطر که در انسان طاغی کامو از جریان اصالت وجود جدا می شود) گفته باشد اما این را نمی شود نادیده گرفت . پس به احتمال زیاد کامو تنها به یک دلیل این کتاب را ننوشته است .
همانطور که خودش از زبان ژان می گوید که مردم همه فکر می کنند انسان کاری را تنها به خاطر یک دلیل واحد انجام می دهد
بهتر است حرف شما را به این شکل بیان کنیم . تمام کار هایی که انسان انجام می دهد در اخر برای خودش است . مثلا ژان به مردم کمک می کرد اما با دلایل مختلف نشان داد که تمام کمک هایش برای خودنمایی بوده است .
نکته ی دیگر اینکه ایا ما باید با این رمان به عنوان یک رمان نماد گرا برخورد کنیم و یا نه ؟ مثلا مسخ کافکا سراسر نماد است . در این کتاب هم چیز هایی وجود دارد که می توانیم به عنوان نماد تلقی شوند . مانند همین ژان باتیست که می شود یحای تعمید دهنده .
با نظر شما موافقم
این کتاب یکی از کتاب های مورد علاقه ی من ؟
به نظر شما کامو در این کتاب چه می خواست بگوید ؟
مرسی
قول میدم اگه یه بار بخورین دیگه نمیتونین ترکش کنین
فقط یه بار امتحان کنید