خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک شیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زاغاز به یکدگر نرسیدن بود
روحش شاد ...
شکوفههای هلو رُسته روی پیرهنت
دوباره صورتیِ صورتیست باغ تنت
دوباره خواب مرا میبرد که تا برسم
به روز صورتیات رنگ مهربان شدنت
چه روزی آه چه روزی که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت
چه روزی آه چه روزی که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیشباز در زدنت
تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت
درخت شکل تو بود و تو مثل آینهاش
شکوفههای هلو رُسته روی پیرهنت
و از بهشتترین شاخه روی گونهی چپ
شکوفهای زده بودی به موی پُرشکنت
پرندهای که پرید از دهان بوسهی من
نشست زمزمهگر روی بوسهی دهنت
شکوفه کردی و بیاختیار گفتم آه
چقدر صورتیِ صورتیست باغ تنت
حسین منزوی
دیدگاههای کتاب الکترونیکی غزلیات حسین منزوی
آندم که بوسه دادی چشم مرا,نگفتم چشمم مبوس ای یارکاین دوری آوردبار؟!(معرکه است)
و ماه را ز بلندایش به روی خاک شیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زاغاز به یکدگر نرسیدن بود
روحش شاد ...
برای این شاعر یک صفحه ی اختصاصی بذارید لطفا
(!)(!)
شکوفههای هلو رُسته روی پیرهنت
دوباره صورتیِ صورتیست باغ تنت
دوباره خواب مرا میبرد که تا برسم
به روز صورتیات رنگ مهربان شدنت
چه روزی آه چه روزی که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت
چه روزی آه چه روزی که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیشباز در زدنت
تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت
درخت شکل تو بود و تو مثل آینهاش
شکوفههای هلو رُسته روی پیرهنت
و از بهشتترین شاخه روی گونهی چپ
شکوفهای زده بودی به موی پُرشکنت
پرندهای که پرید از دهان بوسهی من
نشست زمزمهگر روی بوسهی دهنت
شکوفه کردی و بیاختیار گفتم آه
چقدر صورتیِ صورتیست باغ تنت
حسین منزوی
واقعا این شاعر در ایران به حقش نرسید ، ولی من به جای همه شما دوستان هر پنج شنبه سر مزارش فاتحه میدم :((