موخوره
✔️ از متن کتاب:
روی تخت خوابم دراز کشیده ام و دستهایم را پشت سرم گذاشته ام و غروب بهار را تماشا می کنم. خیال نکنید در عرشه کشتی مسافر بری لوکس استراحت کرده ام و یا در چمن زار کاخ ییلاقی ام لم داده ام!!! نه! این تماشای پایان ناپذیر من از پشت میله های زندان است و مدتهاست منظره غروب آفتاب بهار را روی دیوار زندان نظاره می کنم. روی دیوار عکس یک قلب را ناشیانه نقاشی کرده اند. شاید خواسته اند دل یک جوانمرد را نشان بدهند. چون به بزرگی یک منقل است. وسط قلب خنجری فرو کرده اند. قطره های خون تیره رنگی از قلب می چکد. صدای آواز سوزناکی از اطاق پهلو به گوش می رسد:
"بیا ای بازجو، پرونده قتل من امضا کن
برای کشتنم جلادکم امروز و فردا کن"
روشنایی روی دیوار کم کم به صورت نارنجی و بعد زرد می شود. حالا به زحمت می توانم نوشته های روی دیوار را بخوانم. "آه... یارو ... آه... گاوها... آه..."
توی آسایشگاه پایین یک نفر دارد یک تصنیف عامیانه می خواند. ظاهرا یک آهنگ رقص و خوشحالیست. اما... اینجا و خوشحالی؟ نه... حتما از زور بدبختی رقصش گرفته...
بیشتر
روی تخت خوابم دراز کشیده ام و دستهایم را پشت سرم گذاشته ام و غروب بهار را تماشا می کنم. خیال نکنید در عرشه کشتی مسافر بری لوکس استراحت کرده ام و یا در چمن زار کاخ ییلاقی ام لم داده ام!!! نه! این تماشای پایان ناپذیر من از پشت میله های زندان است و مدتهاست منظره غروب آفتاب بهار را روی دیوار زندان نظاره می کنم. روی دیوار عکس یک قلب را ناشیانه نقاشی کرده اند. شاید خواسته اند دل یک جوانمرد را نشان بدهند. چون به بزرگی یک منقل است. وسط قلب خنجری فرو کرده اند. قطره های خون تیره رنگی از قلب می چکد. صدای آواز سوزناکی از اطاق پهلو به گوش می رسد:
"بیا ای بازجو، پرونده قتل من امضا کن
برای کشتنم جلادکم امروز و فردا کن"
روشنایی روی دیوار کم کم به صورت نارنجی و بعد زرد می شود. حالا به زحمت می توانم نوشته های روی دیوار را بخوانم. "آه... یارو ... آه... گاوها... آه..."
توی آسایشگاه پایین یک نفر دارد یک تصنیف عامیانه می خواند. ظاهرا یک آهنگ رقص و خوشحالیست. اما... اینجا و خوشحالی؟ نه... حتما از زور بدبختی رقصش گرفته...
آپلود شده توسط:
realsat1
1389/06/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی موخوره
نکته: برعکس توضیح ذکر شده، این کتاب رمان است نه مجموعه داستان کوتاه.
همیشه بسیار پر مغز و محتوا بوده و هست
با سپاس از دوستان