بودنبروک ها: زوال یک خاندان
نویسنده:
توماس مان
مترجم:
علی اصغر حداد
امتیاز دهید
✔️ برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1929
رمان در یک مهمانی خانوادگی شروع میشود. همه هستند، پدربزرگی که بانی ثروت خانواده بوده، در زمان جنگ آذوقه به جنوب برده، پدر نگران همه چیز، دختری جوان و آمادهی ازدواج، که روایت بیشتر فصلهای کتاب را از آن خود خواهد داشت، و نوهها، هنوز بچه و بیخیال همه چیز... و البته پسرها، کسانی که جنگ قدرت را در خانواده بازی خواهند کرد... مهمانی هست و یک نامه رسیده، از پسری ناخلف که باز هم پول میخواهد... رمان آقای مان ترکیبی است از خانواده و زندگی روزمره و تاریخ آلمان.
کتاب، داستان چهار نسل از یک خانواده ی ثروتمند و بورژوای آلمانی در شمال آلمان را روایت می کند که در مواجهه با ظهور مدرنیته قرار گرفته اند. در دنیایی جدید و ناآشنا، ارتباطات و سنت های این خانواده شروع به متلاشی شدن می کنند. مان، افول خانواده ی بودنبروک را از ثروت به ورشکستگی و از ذهنی خلاق و اخلاقی به زوال و دیوانگی نشان می دهد و مخاطب را به دنیایی بسیار زنده و ملموس دعوت می کند که از تولد و مرگ، ازدواج و طلاق، تهمت و غیبت و شوخ طبعی شکل گرفته است. کتاب بودنبروک ها با گستردگی خیره کننده، غنای جزئیات و تصویری واقعی که از انسانیت نشان می دهد، از تمامی کتاب هایی که به شرح اتفاقات یک خانواده می پردازند، پیشی جسته است و توانایی مان در نوشتن رمانی بسیار هیجان انگیز و تأثیرگذار را به همگان نشان می دهد.
رمان کلاسیک است: و خواندنی، البته اگر حوصلهی این جور کتابهای چاق را داشته باشید که در آن هر چیزی را دیوانهوار وصف میکنند. ولی کتاب بر خلاف دیگر رمانهای کلاسیک شخصیتهای محوری معدودی دارد، یک حسن برای راحت پیش رفتن در اثر. و رمان برندهی نوبل است، جایزهیی که آشنا شدن با قلم نویسندهی برندهی خویش را وسوسهانگیز میکند: ممکن است خوانندههای مدرن امروزی رمان حجیم توماس مان را دوست نداشته باشند، اما کتاب آرام آرام دارد جای خود را در بازار کتاب ایران باز میکند و پیش میرود: توماس مان داستان خود زندگی را نوشته است.
بریدهیی از کتاب:
توماس بودنبروک گفت: «چه موجهای بلندی. ببین چهطور در زنجیرهای بیپایان یکی بعد از دیگری بیهوده و عبث پیش میآیند و سر به ساحل میکوبند. با این همه، مثل هر چیز ساده و ضروریای آرامش بخش و تسلا دهندهاند. در این چند روز من دلبستهی دریا شدهام. شاید به دلیل دوری راه بود که بیشترها کوهستان را ترجیح میدادم. حالا دیگر شوق کوهستان در دلم نیست. به گمانم در کوهستان بترسم و خجل بشوم. کوهستان بیش از اندازه خودکامه، بینظم و متنوع است. شک ندارم که در کوهستان احساس حقارت میکنم. راستی کسانی که یکنواختی دریا را ترجیح میدهند، چه کسانی هستند؟...
بیشتر
رمان در یک مهمانی خانوادگی شروع میشود. همه هستند، پدربزرگی که بانی ثروت خانواده بوده، در زمان جنگ آذوقه به جنوب برده، پدر نگران همه چیز، دختری جوان و آمادهی ازدواج، که روایت بیشتر فصلهای کتاب را از آن خود خواهد داشت، و نوهها، هنوز بچه و بیخیال همه چیز... و البته پسرها، کسانی که جنگ قدرت را در خانواده بازی خواهند کرد... مهمانی هست و یک نامه رسیده، از پسری ناخلف که باز هم پول میخواهد... رمان آقای مان ترکیبی است از خانواده و زندگی روزمره و تاریخ آلمان.
کتاب، داستان چهار نسل از یک خانواده ی ثروتمند و بورژوای آلمانی در شمال آلمان را روایت می کند که در مواجهه با ظهور مدرنیته قرار گرفته اند. در دنیایی جدید و ناآشنا، ارتباطات و سنت های این خانواده شروع به متلاشی شدن می کنند. مان، افول خانواده ی بودنبروک را از ثروت به ورشکستگی و از ذهنی خلاق و اخلاقی به زوال و دیوانگی نشان می دهد و مخاطب را به دنیایی بسیار زنده و ملموس دعوت می کند که از تولد و مرگ، ازدواج و طلاق، تهمت و غیبت و شوخ طبعی شکل گرفته است. کتاب بودنبروک ها با گستردگی خیره کننده، غنای جزئیات و تصویری واقعی که از انسانیت نشان می دهد، از تمامی کتاب هایی که به شرح اتفاقات یک خانواده می پردازند، پیشی جسته است و توانایی مان در نوشتن رمانی بسیار هیجان انگیز و تأثیرگذار را به همگان نشان می دهد.
رمان کلاسیک است: و خواندنی، البته اگر حوصلهی این جور کتابهای چاق را داشته باشید که در آن هر چیزی را دیوانهوار وصف میکنند. ولی کتاب بر خلاف دیگر رمانهای کلاسیک شخصیتهای محوری معدودی دارد، یک حسن برای راحت پیش رفتن در اثر. و رمان برندهی نوبل است، جایزهیی که آشنا شدن با قلم نویسندهی برندهی خویش را وسوسهانگیز میکند: ممکن است خوانندههای مدرن امروزی رمان حجیم توماس مان را دوست نداشته باشند، اما کتاب آرام آرام دارد جای خود را در بازار کتاب ایران باز میکند و پیش میرود: توماس مان داستان خود زندگی را نوشته است.
بریدهیی از کتاب:
توماس بودنبروک گفت: «چه موجهای بلندی. ببین چهطور در زنجیرهای بیپایان یکی بعد از دیگری بیهوده و عبث پیش میآیند و سر به ساحل میکوبند. با این همه، مثل هر چیز ساده و ضروریای آرامش بخش و تسلا دهندهاند. در این چند روز من دلبستهی دریا شدهام. شاید به دلیل دوری راه بود که بیشترها کوهستان را ترجیح میدادم. حالا دیگر شوق کوهستان در دلم نیست. به گمانم در کوهستان بترسم و خجل بشوم. کوهستان بیش از اندازه خودکامه، بینظم و متنوع است. شک ندارم که در کوهستان احساس حقارت میکنم. راستی کسانی که یکنواختی دریا را ترجیح میدهند، چه کسانی هستند؟...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بودنبروک ها: زوال یک خاندان
با تشکر از mostafafarhoudiبه خاطر لینک دانلوذ
لطفا اگه کسی لینک دانلودش رو داشت بذاره اینجا. مرسی:x:x
ممنون می شوم
[email protected]
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=10864#comm