خلاصه کتاب ناعادلانه
نویسنده:
آدام بنفورادو
امتیاز دهید
علم نوین عدالت کیفری
خلاصه کتاب «ناعادلانه» (Unfair) عصاره اثر «آدام بنفورادو» (Adam Benforado)، استاد حقوق و پژوهشگر علوم شناختی آمریکایی است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و نگاه رایج ما به مفهوم «عدالت» در نظام حقوقی را به چالش کشید.
بنفورادو در این کتاب نشان میدهد که دادگاهها، قوانین و حتی قاضیانی که قرار است بیطرف و منطقی باشند، تا چه اندازه تحت تاثیر سوگیریهای ناخودآگاه، خطاهای ذهنی و عوامل روانشناختی قرار دارند. او با استفاده از پژوهشهای علوم شناختی، روانشناسی رفتاری و مثالهای واقعی از پروندههای قضایی، توضیح میدهد چرا تصمیمهای حقوقی اغلب آنقدر که تصور میکنیم عادلانه، عقلانی یا مبتنی بر واقعیت نیستند. کتاب فقط نقدی بر دستگاه قضا نیست؛ بلکه دعوتی است برای بازاندیشی عمیق در این پرسش اساسی که «عدالت واقعا چگونه کار میکند؟».
بخشی از کتاب ناعادلانه:
«جری پریچت در سرمای شب ژانویه از خانه بیرون آمده بود. جمعه بود، کمی بعد از ساعت نه، و او دمپایی به پا داشت. فقط میخواست چیزی را از ماشینش بردارد. اما ناگهان مکث کرد. آنجا، میان درختان عریان جینکگو، مردی رنگپریده با موهای خاکستری، زیر نور کمرنگ چراغ خیابان، به پشت روی زمین افتاده بود. پیادهروی منظمِ مقابل خانههای آجری شمال خیابان گرامرسی خالی بود؛ جز همان بدن. وقتی جری نزدیک شد، روشن بود که مشکلی وجود دارد، اما مرد نمیتوانست حرف بزند. هر بار که جری از او چیزی میپرسید، فقط نالهای از دهانش بیرون میآمد. کیف پولی همراهش نبود، اما جری حلقه ازدواج و یک ساعت در دستش دید. همسر جری، کلود، با ۹۱۱ تماس گرفت و بعد به شوهرش پیوست. او متوجه شد مرد حالتی گسسته و بیارتباط دارد؛ نگاهش با نگاه او تلاقی نمیکرد و وقتی با او حرف میزد، انگار نمیفهمید. مرد تلاش میکرد خودش را به حالت نشسته درآورد، اما چون فقط از سمت چپ بدنش استفاده میکرد، توانش مدام کم میشد و سرش دوباره به عقب و به بتن میخورد. جری یکی از پاهای دمپاییپوشش را زیر جمجمه مرد گذاشت.
کمتر از ده دقیقه بعد از تماس اضطراری، آتشنشانهای واشنگتن دیسی به محل رسیدند. تقریبا بهمحض اینکه رسیدگی به مرد را شروع کردند، او شروع به استفراغ کرد. کلود فکر میکرد مرد سکته کرده، اما آتشنشانها بوی الکل را حس کردند. این سکته یا حمله قلبی نبود؛ همانطور که یکی از آنها گفت: «نه بار از ده بار، قضیه به الکل ربط دارد.» راننده ماشین آتشنشانی کمی خون روی سر مرد، بالای گوش راستش، پیدا کرد، اما ورم قابلتوجهی دیده نمیشد و با کمی فشارِ گاز استریل، خونریزی بند آمد. آنها تصمیم گرفتند ارزیابی کامل انجام ندهند و ضربان قلب، تنفس یا فشار خون مرد را ثبت نکنند. وقتی یکی از افسران پلیسِ حاضر در صحنه رسید و از آتشنشانها پرسید چه اتفاقی افتاده، آنها گفتند مرد «احتمالا مست است» و «زمین خورده و سرش ضربه دیده». در نتیجه، پلیسها در حاشیه ماندند. طبق دستورالعمل، باید برای ایمنسازی صحنه و بررسی اولیه اینکه آیا جرمی رخ داده یا نه اقدام میکردند، اما اینجا ضرورتی به نظر نمیرسید: این فقط یک مست بود.»
خلاصه کتاب «ناعادلانه» (Unfair) عصاره اثر «آدام بنفورادو» (Adam Benforado)، استاد حقوق و پژوهشگر علوم شناختی آمریکایی است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و نگاه رایج ما به مفهوم «عدالت» در نظام حقوقی را به چالش کشید.
بنفورادو در این کتاب نشان میدهد که دادگاهها، قوانین و حتی قاضیانی که قرار است بیطرف و منطقی باشند، تا چه اندازه تحت تاثیر سوگیریهای ناخودآگاه، خطاهای ذهنی و عوامل روانشناختی قرار دارند. او با استفاده از پژوهشهای علوم شناختی، روانشناسی رفتاری و مثالهای واقعی از پروندههای قضایی، توضیح میدهد چرا تصمیمهای حقوقی اغلب آنقدر که تصور میکنیم عادلانه، عقلانی یا مبتنی بر واقعیت نیستند. کتاب فقط نقدی بر دستگاه قضا نیست؛ بلکه دعوتی است برای بازاندیشی عمیق در این پرسش اساسی که «عدالت واقعا چگونه کار میکند؟».
بخشی از کتاب ناعادلانه:
«جری پریچت در سرمای شب ژانویه از خانه بیرون آمده بود. جمعه بود، کمی بعد از ساعت نه، و او دمپایی به پا داشت. فقط میخواست چیزی را از ماشینش بردارد. اما ناگهان مکث کرد. آنجا، میان درختان عریان جینکگو، مردی رنگپریده با موهای خاکستری، زیر نور کمرنگ چراغ خیابان، به پشت روی زمین افتاده بود. پیادهروی منظمِ مقابل خانههای آجری شمال خیابان گرامرسی خالی بود؛ جز همان بدن. وقتی جری نزدیک شد، روشن بود که مشکلی وجود دارد، اما مرد نمیتوانست حرف بزند. هر بار که جری از او چیزی میپرسید، فقط نالهای از دهانش بیرون میآمد. کیف پولی همراهش نبود، اما جری حلقه ازدواج و یک ساعت در دستش دید. همسر جری، کلود، با ۹۱۱ تماس گرفت و بعد به شوهرش پیوست. او متوجه شد مرد حالتی گسسته و بیارتباط دارد؛ نگاهش با نگاه او تلاقی نمیکرد و وقتی با او حرف میزد، انگار نمیفهمید. مرد تلاش میکرد خودش را به حالت نشسته درآورد، اما چون فقط از سمت چپ بدنش استفاده میکرد، توانش مدام کم میشد و سرش دوباره به عقب و به بتن میخورد. جری یکی از پاهای دمپاییپوشش را زیر جمجمه مرد گذاشت.
کمتر از ده دقیقه بعد از تماس اضطراری، آتشنشانهای واشنگتن دیسی به محل رسیدند. تقریبا بهمحض اینکه رسیدگی به مرد را شروع کردند، او شروع به استفراغ کرد. کلود فکر میکرد مرد سکته کرده، اما آتشنشانها بوی الکل را حس کردند. این سکته یا حمله قلبی نبود؛ همانطور که یکی از آنها گفت: «نه بار از ده بار، قضیه به الکل ربط دارد.» راننده ماشین آتشنشانی کمی خون روی سر مرد، بالای گوش راستش، پیدا کرد، اما ورم قابلتوجهی دیده نمیشد و با کمی فشارِ گاز استریل، خونریزی بند آمد. آنها تصمیم گرفتند ارزیابی کامل انجام ندهند و ضربان قلب، تنفس یا فشار خون مرد را ثبت نکنند. وقتی یکی از افسران پلیسِ حاضر در صحنه رسید و از آتشنشانها پرسید چه اتفاقی افتاده، آنها گفتند مرد «احتمالا مست است» و «زمین خورده و سرش ضربه دیده». در نتیجه، پلیسها در حاشیه ماندند. طبق دستورالعمل، باید برای ایمنسازی صحنه و بررسی اولیه اینکه آیا جرمی رخ داده یا نه اقدام میکردند، اما اینجا ضرورتی به نظر نمیرسید: این فقط یک مست بود.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/10/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب ناعادلانه