خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی
نویسنده:
دیوید گاگینز
امتیاز دهید
ذهن خود را مهار کن و بر خلاف همه احتمالات پیش برو
خلاصه کتاب «نمیتوانی به من آسیب بزنی» (Can’t Hurt Me) کوتاه شده اثر «دیوید گاگینز» (David Goggins)، نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی است که نخستینبار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و خیلی زود به یکی از آثار پرفروش و الهامبخش در حوزه رشد فردی و استقامت ذهنی تبدیل شد.
این کتاب روایت صادقانه و بیپرده زندگی گاگینز است؛ کسی که از کودکی پر از فقر، خشونت، اضافه وزن و شکست، به یکی از سرسختترین انسانهای جهان تبدیل شد: نیروی ویژه ارتش آمریکا، ورزشکار استقامت فوقسنگین و نماد «ذهن تسلیمناپذیر».
کتاب فقط یک داستان موفقیت نیست، بلکه مانیفستی برای ساختن انضباط ذهنی است. گاگینز در این کتاب نشان میدهد چگونه با پذیرش درد، روبهرو شدن با ترسها و کنار گذاشتن بهانهها میتوان مرزهای واقعی توان انسان را جابهجا کرد.
بخشی از کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی:
«ما جهنم را در محلهای زیبا پیدا کردیم. سال ۱۹۸۱، ویلیامزویل بهترین املاک بوفالو در ایالت نیویورک را داشت. محلهای سرسبز و صمیمی با خیابانهایی امن که خانههای ظریفش پر بود از شهروندان الگو. پزشکان، وکلا، مدیران کارخانه فولاد، دندانپزشکان و بازیکنان حرفهای فوتبال آمریکایی، همراه با همسران دوستداشتنی و دو و دو دهم فرزندشان آنجا زندگی میکردند. ماشینها نو بودند، خیابانها تمیز، و آینده پر از امکان. از یک رویای آمریکاییِ زنده و نفسکش حرف میزنیم. جهنم، گوشهای از خیابان پارادایس بود.
ما همانجا زندگی میکردیم؛ در خانهای چوبی، سفیدرنگ، دوطبقه و چهارخوابه، با چهار ستون مربعی که ایوان جلویی را قاب میگرفت و به پهنترین و سبزترین چمنِ ویلیامزویل باز میشد. پشت خانه یک باغچه سبزی داشتیم و یک گاراژ دوماشینه که در آن یک رولزرویس سیلور کلاد مدل ۱۹۶۲، یک مرسدس ۴۵۰ SLC مدل ۱۹۸۰ و در مسیر ورودی خانه یک شورولت کوروت مشکیِ نوِ ۱۹۸۱ پارک بود. همه ساکنان خیابان پارادایس نزدیکِ بالای زنجیره غذایی زندگی میکردند و از ظاهر ماجرا، بیشتر همسایهها فکر میکردند خانواده بهاصطلاح شاد و سازگارِ گاگینز نوک آن هرم است. اما سطحهای براق خیلی بیشتر از آنچه نشان میدهند، پنهان میکنند.
بیشتر صبحهای روزهای کاری ما را میدیدند؛ ساعت هفت صبح، دور هم در مسیر ورودی خانه جمع میشدیم. پدرم، ترانیس گاگینز، قدبلند نبود، اما خوشقیافه بود و هیکلی مثل یک بوکسور داشت. کتوشلوارهای دوختهشده به تن میکرد، لبخندش گرم و گشاده بود و درست شبیه یک تاجر موفق به نظر میرسید که راهی محل کار است.»
خلاصه کتاب «نمیتوانی به من آسیب بزنی» (Can’t Hurt Me) کوتاه شده اثر «دیوید گاگینز» (David Goggins)، نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی است که نخستینبار در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و خیلی زود به یکی از آثار پرفروش و الهامبخش در حوزه رشد فردی و استقامت ذهنی تبدیل شد.
این کتاب روایت صادقانه و بیپرده زندگی گاگینز است؛ کسی که از کودکی پر از فقر، خشونت، اضافه وزن و شکست، به یکی از سرسختترین انسانهای جهان تبدیل شد: نیروی ویژه ارتش آمریکا، ورزشکار استقامت فوقسنگین و نماد «ذهن تسلیمناپذیر».
کتاب فقط یک داستان موفقیت نیست، بلکه مانیفستی برای ساختن انضباط ذهنی است. گاگینز در این کتاب نشان میدهد چگونه با پذیرش درد، روبهرو شدن با ترسها و کنار گذاشتن بهانهها میتوان مرزهای واقعی توان انسان را جابهجا کرد.
بخشی از کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی:
«ما جهنم را در محلهای زیبا پیدا کردیم. سال ۱۹۸۱، ویلیامزویل بهترین املاک بوفالو در ایالت نیویورک را داشت. محلهای سرسبز و صمیمی با خیابانهایی امن که خانههای ظریفش پر بود از شهروندان الگو. پزشکان، وکلا، مدیران کارخانه فولاد، دندانپزشکان و بازیکنان حرفهای فوتبال آمریکایی، همراه با همسران دوستداشتنی و دو و دو دهم فرزندشان آنجا زندگی میکردند. ماشینها نو بودند، خیابانها تمیز، و آینده پر از امکان. از یک رویای آمریکاییِ زنده و نفسکش حرف میزنیم. جهنم، گوشهای از خیابان پارادایس بود.
ما همانجا زندگی میکردیم؛ در خانهای چوبی، سفیدرنگ، دوطبقه و چهارخوابه، با چهار ستون مربعی که ایوان جلویی را قاب میگرفت و به پهنترین و سبزترین چمنِ ویلیامزویل باز میشد. پشت خانه یک باغچه سبزی داشتیم و یک گاراژ دوماشینه که در آن یک رولزرویس سیلور کلاد مدل ۱۹۶۲، یک مرسدس ۴۵۰ SLC مدل ۱۹۸۰ و در مسیر ورودی خانه یک شورولت کوروت مشکیِ نوِ ۱۹۸۱ پارک بود. همه ساکنان خیابان پارادایس نزدیکِ بالای زنجیره غذایی زندگی میکردند و از ظاهر ماجرا، بیشتر همسایهها فکر میکردند خانواده بهاصطلاح شاد و سازگارِ گاگینز نوک آن هرم است. اما سطحهای براق خیلی بیشتر از آنچه نشان میدهند، پنهان میکنند.
بیشتر صبحهای روزهای کاری ما را میدیدند؛ ساعت هفت صبح، دور هم در مسیر ورودی خانه جمع میشدیم. پدرم، ترانیس گاگینز، قدبلند نبود، اما خوشقیافه بود و هیکلی مثل یک بوکسور داشت. کتوشلوارهای دوختهشده به تن میکرد، لبخندش گرم و گشاده بود و درست شبیه یک تاجر موفق به نظر میرسید که راهی محل کار است.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/09/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب نمی توانی به من آسیب بزنی