عباس میرزا
نویسنده:
امینه پاکروان
مترجم:
قاسم صنعوی
امتیاز دهید
عباس میرزا ولیعهد ایران در زمان سلطنت فتحعلیشاه را باید آغازگر اصلاحات در عصر قاجار قلمداد کرد. سیاستمداری که با درک عقبماندگی ایران نسبت به کشورهای اروپایی به دنبال انجام اصلاحات سیاسی، نظامی و اقتصادی در دربار قاجار برآمد. اصلاحاتی که البته با توجه به عمر کوتاه او و عوامل مختلف داخلی و خارجی عمدتاً به سرانجام مطلوب نرسید.
سرگذشتی که هم اکنون میخوانید درباره دیاری است که نیرویش را ماجراهایی بسیار و همه زاییده جاه طلبیهای هذیان آلود، تحلیل برده و از حوادث جهان به دور نگه داشته بود و سیر قهقرایی در زندگی اجتماعی و اقتصادی اش را سبب میشد.
قرون وسطای تیره ای بر آن حکم می راند؛ هیچ جاده ای وجود نداشت هرگونه وسیله نقلیه چرخدار در آن ناشناخته بود، همه جا را نا امنی فرا گرفته بود؛ روستاییان که ترسوتر از جانوران وحشی شده بودند و به خشونت و مطالبات بیش از حد عادت کرده بودند، در دهکده های پرت و دور افتاده روزگار می گذراندند. سپاه از طریق سربازگیری هایی که در میان قبایل و به دست روسای آنها انجام می گرفت پدید می آمد؛ این سربازان مادرزاد که شهامت جسمانی فراوان داشتند، در پایداری در برابر دشمن، مایه افتخار زیادی به شمار نمی رفتند: هوس یکی از روسا، آنان را گرد می آورد و نیروی محرکه ساده ای می توانست سبب شود که در گرما گرم نبرد، عنان بگردانند. ناامنی و فقر شهرها و قطع روابط با کشورهای دیگر، بازرگانی را نابود کرده بود، داد و ستد داخلی ناچیز بود و تجارت خارجی هم مطلقاً وجود نداشت.
فتحعلی شاه ابتدا برای اداره این میراث فردی نسبتاً عاقل به شمار می رفت. از عقل سلیم بی بهره نبود و تمایل چندانی به خشونت نداشت، از طرفی هم خسیس و شهوتران بود. با آن که هر زمان می توانست به خاطر بیاورد که جانشین با شکوهترین سلاله ها است، در بند آن نبود که خزاین و یا تمایلات ادب پرورانه اش را فدای وظایف پادشاهی کند. بازی سرنوشت از طریق جنگ و یا دراز شدن دست اتحاد از طرف بزرگ ترین قدرت های خارجی، شاه را با دنیایی مرتبط می گرداند که مطلقاً چیزی از آن نمی دانست و قادر به مقابله با آن هم نبود.
سرگذشتی که هم اکنون میخوانید درباره دیاری است که نیرویش را ماجراهایی بسیار و همه زاییده جاه طلبیهای هذیان آلود، تحلیل برده و از حوادث جهان به دور نگه داشته بود و سیر قهقرایی در زندگی اجتماعی و اقتصادی اش را سبب میشد.
قرون وسطای تیره ای بر آن حکم می راند؛ هیچ جاده ای وجود نداشت هرگونه وسیله نقلیه چرخدار در آن ناشناخته بود، همه جا را نا امنی فرا گرفته بود؛ روستاییان که ترسوتر از جانوران وحشی شده بودند و به خشونت و مطالبات بیش از حد عادت کرده بودند، در دهکده های پرت و دور افتاده روزگار می گذراندند. سپاه از طریق سربازگیری هایی که در میان قبایل و به دست روسای آنها انجام می گرفت پدید می آمد؛ این سربازان مادرزاد که شهامت جسمانی فراوان داشتند، در پایداری در برابر دشمن، مایه افتخار زیادی به شمار نمی رفتند: هوس یکی از روسا، آنان را گرد می آورد و نیروی محرکه ساده ای می توانست سبب شود که در گرما گرم نبرد، عنان بگردانند. ناامنی و فقر شهرها و قطع روابط با کشورهای دیگر، بازرگانی را نابود کرده بود، داد و ستد داخلی ناچیز بود و تجارت خارجی هم مطلقاً وجود نداشت.
فتحعلی شاه ابتدا برای اداره این میراث فردی نسبتاً عاقل به شمار می رفت. از عقل سلیم بی بهره نبود و تمایل چندانی به خشونت نداشت، از طرفی هم خسیس و شهوتران بود. با آن که هر زمان می توانست به خاطر بیاورد که جانشین با شکوهترین سلاله ها است، در بند آن نبود که خزاین و یا تمایلات ادب پرورانه اش را فدای وظایف پادشاهی کند. بازی سرنوشت از طریق جنگ و یا دراز شدن دست اتحاد از طرف بزرگ ترین قدرت های خارجی، شاه را با دنیایی مرتبط می گرداند که مطلقاً چیزی از آن نمی دانست و قادر به مقابله با آن هم نبود.
آپلود شده توسط:
copyleft
1404/09/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عباس میرزا