شاهنشاهی پهلوی در ایران - جلد ۳
نویسنده:
عبدالامیر فولادزاده
درباره:
محمدرضا پهلوی
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
از سنگ ناله خیزد، از دست این نامردان
ایران مهد تمدن بود، یا مرکز غارت و فحشا و فساد و بازی شاه و دربار و اعیان و اشراف او!! ایران به تمدن بزرگ می رسید، یا می رفت تا خود را یکی از ایالات متحده آمریکا قلمداد نماید و تابع آمریکا شود؟!! ایران به استقلال همه جانبه می رفت تا برسد، یا به یکی از اقمار و وابسته غرب به صورت تمام عیار در همه زمینه ها؟!! ایران، یک حیات خلوت و تفریحگاه و آزمایشگاه و محل تلخیه زباله ها و زیادی ها و بنجلها و لوازم از کار افتاده و بی فایده غرب و آمریکا و شرق و روسیه بود.
آمریکا، انگلستان ،فرانسه، آلمان غربی، چین، روسیه شوروی، ایتالیا، کانادا، اروپای غربی، ژاپن و... ایران را در رقابت های سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و صنعتی و تکنولوژی مونتاژ خود وارد کرده بودند و چون توپ فوتبال به یکدیگر پاس می دادند.
همه اینها به وفور منافع بسیاری از ایران و منابع و معادن و نفت و ثروت های خدادادی و احتیاج تخصصی و کاردانی و کارشناسی و سرمایه گذاری و... آن برداشت می کردند. و با هم در امور به توافق کامل می رسیدند، و هیچگاه اجازه نمی دادند. تا یکی از دیگری رنجور و ناراحت و قهر کند!!
و شاه خیال میکرد، قدرت سیاسی و کاردانی و مدیریت و فکر و اندیشه اوست، که ایران را به موازنه میان قدرتها کشانده است و پای همه را به ایران باز کرده و خود نظاره گر غارتهای شبانه روزی آنهاست!!...
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
از سنگ ناله خیزد، از دست این نامردان
ایران مهد تمدن بود، یا مرکز غارت و فحشا و فساد و بازی شاه و دربار و اعیان و اشراف او!! ایران به تمدن بزرگ می رسید، یا می رفت تا خود را یکی از ایالات متحده آمریکا قلمداد نماید و تابع آمریکا شود؟!! ایران به استقلال همه جانبه می رفت تا برسد، یا به یکی از اقمار و وابسته غرب به صورت تمام عیار در همه زمینه ها؟!! ایران، یک حیات خلوت و تفریحگاه و آزمایشگاه و محل تلخیه زباله ها و زیادی ها و بنجلها و لوازم از کار افتاده و بی فایده غرب و آمریکا و شرق و روسیه بود.
آمریکا، انگلستان ،فرانسه، آلمان غربی، چین، روسیه شوروی، ایتالیا، کانادا، اروپای غربی، ژاپن و... ایران را در رقابت های سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و صنعتی و تکنولوژی مونتاژ خود وارد کرده بودند و چون توپ فوتبال به یکدیگر پاس می دادند.
همه اینها به وفور منافع بسیاری از ایران و منابع و معادن و نفت و ثروت های خدادادی و احتیاج تخصصی و کاردانی و کارشناسی و سرمایه گذاری و... آن برداشت می کردند. و با هم در امور به توافق کامل می رسیدند، و هیچگاه اجازه نمی دادند. تا یکی از دیگری رنجور و ناراحت و قهر کند!!
و شاه خیال میکرد، قدرت سیاسی و کاردانی و مدیریت و فکر و اندیشه اوست، که ایران را به موازنه میان قدرتها کشانده است و پای همه را به ایران باز کرده و خود نظاره گر غارتهای شبانه روزی آنهاست!!...
آپلود شده توسط:
Ataman
1404/08/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شاهنشاهی پهلوی در ایران - جلد ۳