خلاصه کتاب صورتت را بشور دختر جان
نویسنده:
ریچل هالیس
امتیاز دهید
باور دروغها درباره اینکه چه کسی هستید را کنار بگذارید تا همان فردی شوید که باید باشید
خلاصه کتاب «صورتت را بشور دختر جان» (Girl, Wash Your Face) نگاهیست گذرا به اثر «ریچل هالیس» (Rachel Hollis)، نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب در مدت کوتاهی به یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز تبدیل شد و الهامبخش میلیونها زن در سراسر جهان گردید. هالیس در این کتاب به سراغ دروغهایی میرود که زنان در طول زندگی به خود میگویند؛ دروغهایی که باعث میشوند اعتمادبهنفسشان کاهش یابد و احساس ناکافی بودن داشته باشند. نویسنده با روایت تجربیات شخصی خود و بیان حقایق صادقانه درباره شکستها، ترسها و امیدها، به خوانندگان یادآوری میکند که مسئولیت خوشبختیشان بر عهده خودشان است. هدف این کتاب این است که شما را به اقدام، شجاعت و خودباوری سوق دهد تا بتوانید زندگیای را که شایسته آن هستید بسازید.
بخشی از کتاب صورتت را بشور دختر جان:
«من یک کاردوست افراطی هستم. و این جمله را ساده به زبان نمیآورم. واژهها سنگیناند؛ دانستن این حقیقت قلبم را میآزارد. با این حال، اگر اندکی به خودم بخشش بدهم، حقیقت این است که من یک کاردوست افراطی در حال بهبودی هستم. من یک کاردوست افراطی در حال بهبودی هستم و این کلمات را با همان تردید و شرمی بر زبان میآورم که گویی اعتراف به هر نوع اعتیاد دیگری باشد. همین حالا تعریف این واژه را جستوجو کردم، با وجود آنکه چند سالی است از تشخیص خود مطمئن بودهام. فرهنگ لغت آنلاین من، کاردوست افراطی را چنین توصیف میکند: «فردی که احساس میکند مجبور است بیش از حد کار کند.»
«مجبور.» این کلمه بسیار سنگین است، نه؟ من تنها کسی نمیتوانم باشم که با شنیدن آن بیدرنگ به فیلم جنگیر، آب مقدس و کشیشی وحشتزده فکر میکند. اما «مجبور بودن» دقیق به نظر میرسد؛ چیزی در درونت که اجازهی نه گفتن نمیدهد، کاری که بیآنکه آگاهانه تصمیم بگیری انجامش میدهی. آیا من احساس میکردم که مجبورم بیوقفه کار کنم؟ بیهیچ تردیدی.
حتی اکنون که این فصل دربارهی اعتیادم به کار را مینویسم، ساعت ۵:۳۷ صبح است، زیرا تنها راهی که میتوانم در آن هم کتاب بنویسم، هم یک شرکت رسانهای اداره کنم و هم خانوادهای را پرورش دهم این است که ساعت پنج بامداد بیدار شوم و تعداد کلمات روزانهام را ثبت کنم. هنوز هم احساس میکنم مجبورم آنقدر کار کنم تا خسته شوم، بیمار گردم، از جهان عصبانی شوم یا حتی چشمانم دیگر نتوانند تمرکز کنند اما دستکم همهی اینها همزمان رخ نمیدهند. احساس میکنم در حال غلبه بر این مشکل هستم.»
خلاصه کتاب «صورتت را بشور دختر جان» (Girl, Wash Your Face) نگاهیست گذرا به اثر «ریچل هالیس» (Rachel Hollis)، نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب در مدت کوتاهی به یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز تبدیل شد و الهامبخش میلیونها زن در سراسر جهان گردید. هالیس در این کتاب به سراغ دروغهایی میرود که زنان در طول زندگی به خود میگویند؛ دروغهایی که باعث میشوند اعتمادبهنفسشان کاهش یابد و احساس ناکافی بودن داشته باشند. نویسنده با روایت تجربیات شخصی خود و بیان حقایق صادقانه درباره شکستها، ترسها و امیدها، به خوانندگان یادآوری میکند که مسئولیت خوشبختیشان بر عهده خودشان است. هدف این کتاب این است که شما را به اقدام، شجاعت و خودباوری سوق دهد تا بتوانید زندگیای را که شایسته آن هستید بسازید.
بخشی از کتاب صورتت را بشور دختر جان:
«من یک کاردوست افراطی هستم. و این جمله را ساده به زبان نمیآورم. واژهها سنگیناند؛ دانستن این حقیقت قلبم را میآزارد. با این حال، اگر اندکی به خودم بخشش بدهم، حقیقت این است که من یک کاردوست افراطی در حال بهبودی هستم. من یک کاردوست افراطی در حال بهبودی هستم و این کلمات را با همان تردید و شرمی بر زبان میآورم که گویی اعتراف به هر نوع اعتیاد دیگری باشد. همین حالا تعریف این واژه را جستوجو کردم، با وجود آنکه چند سالی است از تشخیص خود مطمئن بودهام. فرهنگ لغت آنلاین من، کاردوست افراطی را چنین توصیف میکند: «فردی که احساس میکند مجبور است بیش از حد کار کند.»
«مجبور.» این کلمه بسیار سنگین است، نه؟ من تنها کسی نمیتوانم باشم که با شنیدن آن بیدرنگ به فیلم جنگیر، آب مقدس و کشیشی وحشتزده فکر میکند. اما «مجبور بودن» دقیق به نظر میرسد؛ چیزی در درونت که اجازهی نه گفتن نمیدهد، کاری که بیآنکه آگاهانه تصمیم بگیری انجامش میدهی. آیا من احساس میکردم که مجبورم بیوقفه کار کنم؟ بیهیچ تردیدی.
حتی اکنون که این فصل دربارهی اعتیادم به کار را مینویسم، ساعت ۵:۳۷ صبح است، زیرا تنها راهی که میتوانم در آن هم کتاب بنویسم، هم یک شرکت رسانهای اداره کنم و هم خانوادهای را پرورش دهم این است که ساعت پنج بامداد بیدار شوم و تعداد کلمات روزانهام را ثبت کنم. هنوز هم احساس میکنم مجبورم آنقدر کار کنم تا خسته شوم، بیمار گردم، از جهان عصبانی شوم یا حتی چشمانم دیگر نتوانند تمرکز کنند اما دستکم همهی اینها همزمان رخ نمیدهند. احساس میکنم در حال غلبه بر این مشکل هستم.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/06/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب صورتت را بشور دختر جان