سرو غمگین
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
سعید مهربانیان
امتیاز دهید
از متن کتاب:
«الینور کاتارین کارلایل شما متهمید که در تاریخ ۲۷ ژوئیه گذشته، ماری ژرار را به قتل رسانده اید. آیا گناهکارید یا بی گناه؟»
الینور کارلایل تمام قد ایستاد و سرخود را بالا گرفت. سری زیبا با قالبی شکیل و چشمهایی سرزنده برنگ آبی سیر و موهای سیاه. ابروانش نازک و کمرنگ بود. سکوت. سکوتی قابل اعتنا. سرادوین بالمر، وکیل مدافع، لرزشی
از ترس احساس کرد. اندیشید «خدای من، الآن است که بگوید گناهکار است... روحیه اش را باخته...» الینور کارلایل لب گشود: «بی گناه.»
وکیل مدافع وا رفت. دستمالی را روی ابروانش کشید طوریکه نزدیک بود ابروها کنده شوند. سر ساموئل آتنبری، سرپا، پرونده را برای مقام عالی دادگاه شرح می داد.
«با اجازه سروران، آقایان هیئت منصفه، در تاریخ بیست و هفتم ژوئیه، ساعت سه و نیم بعدازظهر، ماری ژرار در هانتربری واقع در میدنسفورد، مرد...»
کلامش، پرطنین و خوشایند جریان داشت و مانند لالائی الینور را به ناهشیاری می برد...
«الینور کاتارین کارلایل شما متهمید که در تاریخ ۲۷ ژوئیه گذشته، ماری ژرار را به قتل رسانده اید. آیا گناهکارید یا بی گناه؟»
الینور کارلایل تمام قد ایستاد و سرخود را بالا گرفت. سری زیبا با قالبی شکیل و چشمهایی سرزنده برنگ آبی سیر و موهای سیاه. ابروانش نازک و کمرنگ بود. سکوت. سکوتی قابل اعتنا. سرادوین بالمر، وکیل مدافع، لرزشی
از ترس احساس کرد. اندیشید «خدای من، الآن است که بگوید گناهکار است... روحیه اش را باخته...» الینور کارلایل لب گشود: «بی گناه.»
وکیل مدافع وا رفت. دستمالی را روی ابروانش کشید طوریکه نزدیک بود ابروها کنده شوند. سر ساموئل آتنبری، سرپا، پرونده را برای مقام عالی دادگاه شرح می داد.
«با اجازه سروران، آقایان هیئت منصفه، در تاریخ بیست و هفتم ژوئیه، ساعت سه و نیم بعدازظهر، ماری ژرار در هانتربری واقع در میدنسفورد، مرد...»
کلامش، پرطنین و خوشایند جریان داشت و مانند لالائی الینور را به ناهشیاری می برد...
آپلود شده توسط:
راحیل
1404/05/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرو غمگین