راز خانه متروک
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
کاظم اسماعیلی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
آقا و خانم برسفورد سر میز صبحانه نشسته بودند. آنها زوج مسنی به حساب می آمدند. در همان لحظه صدها زوج جوان پا به سن گذاشته دیگر در سراسر انگلستان ناشتایی صرف می کردند. این روز هم مثل روزهای دیگر بود. به نظر می رسید که ممکن است باران ببارد ولی نمی شد با اطمینان کامل این حرف را زد.
یک وقتی موهای آقای برسفورد سرخ رنگ بود. با آن که هنوز هم آثاری از آن موهای سرخ رنگ گذشته دیده می شد. ولی بیشتر آن به رنگ خاکستری روشنی گرائیده بود که معمولاً آدمهای موسرخ در سنین بالای عمر دارای آن می شوند. خانم برسفورد هم یک وقتی دارای موهای پرپشت و مجعد و سیاهرنگی بود لیکن در حال حاضر رگه های خاکستری در لابلای آنها به چشم میخورد. زمانی به فکرش رسید که موهایش را رنگ کند ولی عاقبت به این نتیجه رسید که همان رنگ طبیعی مو بیشتر به صورتش می آید. در عوض رنگ ماتیک خود را عوض کرد که حالت بشاشتری به او بدهد. یک زوج پا به سن گذاشته که مشغول صرف صبحانه بودند. یک زوج مطبوع و دوست داشتنی که اگر کسی آنها را می دید، چیز خارق العاده و قابل ملاحظه ای پیدا نمی کرد.
چنانچه این شخص زن یا مرد جوانی بود حتماً می گفت: «اوه، بله، کاملا مطبوع به نظر می رسند ولی البته مانند سایر افراد پیر واقعاً کسالت آور هستند.»...
آقا و خانم برسفورد سر میز صبحانه نشسته بودند. آنها زوج مسنی به حساب می آمدند. در همان لحظه صدها زوج جوان پا به سن گذاشته دیگر در سراسر انگلستان ناشتایی صرف می کردند. این روز هم مثل روزهای دیگر بود. به نظر می رسید که ممکن است باران ببارد ولی نمی شد با اطمینان کامل این حرف را زد.
یک وقتی موهای آقای برسفورد سرخ رنگ بود. با آن که هنوز هم آثاری از آن موهای سرخ رنگ گذشته دیده می شد. ولی بیشتر آن به رنگ خاکستری روشنی گرائیده بود که معمولاً آدمهای موسرخ در سنین بالای عمر دارای آن می شوند. خانم برسفورد هم یک وقتی دارای موهای پرپشت و مجعد و سیاهرنگی بود لیکن در حال حاضر رگه های خاکستری در لابلای آنها به چشم میخورد. زمانی به فکرش رسید که موهایش را رنگ کند ولی عاقبت به این نتیجه رسید که همان رنگ طبیعی مو بیشتر به صورتش می آید. در عوض رنگ ماتیک خود را عوض کرد که حالت بشاشتری به او بدهد. یک زوج پا به سن گذاشته که مشغول صرف صبحانه بودند. یک زوج مطبوع و دوست داشتنی که اگر کسی آنها را می دید، چیز خارق العاده و قابل ملاحظه ای پیدا نمی کرد.
چنانچه این شخص زن یا مرد جوانی بود حتماً می گفت: «اوه، بله، کاملا مطبوع به نظر می رسند ولی البته مانند سایر افراد پیر واقعاً کسالت آور هستند.»...
آپلود شده توسط:
راحیل
1404/02/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی راز خانه متروک