قتل در آشیانه کلاغ
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
مزدک
امتیاز دهید
از متن کتاب:
سر چارلز کارترایت دو سال بود که از هنرپیشگی کناره گیری کرده بود. او حالا یک هنرپیشه بازنشسته بشمار می رفت. همه مردم لندن سرچارلز را می شناختند. قدرت و مهارت و نبوغ او در بازیگری و ایفای رلهائی که به او واگذار می شد، وی را در شمار هنرپیشگان طراز اول انگلیس در آورده بود. معلوم نشد که چرا یکباره سرچارلز با آنکه هنوز پیر نشده بود دست از هنرپیشگی کشید و در یک خانه قدیمی و متروک که بسبک ساختمانهای قرن نوزدهم ساخته شده بود و در کنار دریا قرار داشت معتکف شد.
خود او این خانه را آشیانه کلاغ لقب داده بود، و این تسمیه شاید از آن جهت مناسب بود که خانه مزبور در بالای یک تپه مرتفع و مشرف به بندر «لوموت» واقع شده بود.
تنها سرگرمی سرچارلز در مدت دو سالی که در این خانه سکنی داشت، میهمانیها و ضیافتهای خصوصی بود. اصولا هنرمند بازنشسته ما وسعت مشرب خاصی داشت و با طبایع مختلف به آسانی می جوشید، میهمانیها و ضیافتها یکی از بزرگترین دلخوشیهای او در زندگی بود و هر وقت که فرصتی دست میداد محفل دوستانه ای برپا می کرد و شبی را با یاران و همقطاران قدیم بسر می برد. او از صدای جامها و همهمه و طنطنه زنان و مردان در تالارهای بزرگ و اشباع شده از دود سیگار و مدعوین خوشش می آمد. دم سکرآور دهان ها و رایحه دل انگیز بوی گلها که با بوی تند عطرها آمیخته می شد طلسم زندگی سرچارلز بود...
سر چارلز کارترایت دو سال بود که از هنرپیشگی کناره گیری کرده بود. او حالا یک هنرپیشه بازنشسته بشمار می رفت. همه مردم لندن سرچارلز را می شناختند. قدرت و مهارت و نبوغ او در بازیگری و ایفای رلهائی که به او واگذار می شد، وی را در شمار هنرپیشگان طراز اول انگلیس در آورده بود. معلوم نشد که چرا یکباره سرچارلز با آنکه هنوز پیر نشده بود دست از هنرپیشگی کشید و در یک خانه قدیمی و متروک که بسبک ساختمانهای قرن نوزدهم ساخته شده بود و در کنار دریا قرار داشت معتکف شد.
خود او این خانه را آشیانه کلاغ لقب داده بود، و این تسمیه شاید از آن جهت مناسب بود که خانه مزبور در بالای یک تپه مرتفع و مشرف به بندر «لوموت» واقع شده بود.
تنها سرگرمی سرچارلز در مدت دو سالی که در این خانه سکنی داشت، میهمانیها و ضیافتهای خصوصی بود. اصولا هنرمند بازنشسته ما وسعت مشرب خاصی داشت و با طبایع مختلف به آسانی می جوشید، میهمانیها و ضیافتها یکی از بزرگترین دلخوشیهای او در زندگی بود و هر وقت که فرصتی دست میداد محفل دوستانه ای برپا می کرد و شبی را با یاران و همقطاران قدیم بسر می برد. او از صدای جامها و همهمه و طنطنه زنان و مردان در تالارهای بزرگ و اشباع شده از دود سیگار و مدعوین خوشش می آمد. دم سکرآور دهان ها و رایحه دل انگیز بوی گلها که با بوی تند عطرها آمیخته می شد طلسم زندگی سرچارلز بود...
آپلود شده توسط:
راحیل
1404/01/25
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قتل در آشیانه کلاغ