نیکان نجاری می کند - موضوع: مشورت

تصویرگر: غزاله باروتیان

مجموعه داستان های نیکو و نیکان - جلد دهم
برگرفته از کتاب یکصد و پنجاه درس زندگی آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی

از متن کتاب:
هوف... هوف... نیکان انگشتش را فوت کرد. نیکو گفت باید از یکی کمک بگیری این جوری نمی شود و همان طور که چسب زخم را روی زخم دست نیکان می چسباند. ادامه داد: «ببین با چکش چه بلایی سر انگشتت آوردی؟!» نیکان آخ و ناله ای کرد و گفت: «نگران نباش خودم درستش می کنم» و دوید رفت توی انباری بعد هم مشغول کار شد.
ماجرا این بود که نیکان وقتی داشت بازی می کرد، افتاد روی صندلی مامان و پایه اش شکست. حالا می خواست قبل از اینکه مامان و نیکی از بازار برگردند، آن را درست کند...