خلاصه کتاب تبارشناسی اخلاق
نویسنده:
فردریش نیچه
امتیاز دهید
به چالش کشیدن ریشههای خیر و شر
خلاصه کتاب «تبارشناسی اخلاق» (On the Genealogy of Morality) مغز کلام اثر اندیشهساز «فریدریش نیچه» (Friedrich Nietzsche)، فیلسوف آلمانی است که در سال ۱۸۸۷ منتشر شد. این کتاب که یکی از تاثیرگذارترین آثار فلسفی قرن نوزدهم به شمار میرود، به بررسی ریشههای تاریخی و روانشناختی مفاهیم اخلاقی میپردازد. نیچه در این اثر با نگاهی انتقادی، خاستگاه مفاهیمی چون «خوب»، «بد»، «گناه» و «وجدان» را مورد کاوش قرار میدهد و نشان میدهد چگونه این مفاهیم در طول تاریخ دستخوش تغییر و دگرگونی شدهاند. این کتاب که در سه رساله مجزا نگاشته شده، یکی از رادیکالترین نقدهای تاریخ فلسفه به اخلاق مسیحی و مدرن است.
بخشی از کتاب تبارشناسی اخلاق:
«این موجودات رنجکشیده و بیمار، با چه اشتیاقی به دنبال دلیلی برای درد خود میگردند! با چه حرصی در میان گذشتههای خود میکاوند، در میان خطاها و گناهان خویش غوطهور میشوند، تا شاید بتوانند رنج خود را توجیه کنند! آنان میخواهند به هر قیمتی که شده مقصری بیابند، مقصری که بتوان او را مجازات کرد، مقصری که بتوان تمام بار گناه و مسئولیت را بر دوش او انداخت. آنان خود را با این زهر مسموم میکنند، با این توهم که گویا با یافتن مقصر و مجازات او میتوانند درد خود را تسکین دهند. اما این جستجوی بیپایان برای یافتن مقصر، این میل سیریناپذیر به مجازات، خود نشانهای از همان بیماری است که آنان را از درون میخورد.
آری، زمانی انسانهای والا و نجیب، با غروری طبیعی و بیتکلف، خود را «خوب» مینامیدند و با نگاهی از بالا به پایین، دیگران را «بد» و «پست» میخواندند. در آن روزگار، «خوب» بودن به معنای قدرتمند بودن، شکوهمند بودن و والامقام بودن بود. اما اکنون، پس از آن انقلاب بزرگ در نظام ارزشها، پس از آن پیروزی بردگان در اخلاق، همه چیز وارونه شده است. اکنون «خوب» بودن به معنای ضعیف بودن، فروتن بودن و رنج کشیدن است. این است آن معجزه شگفتانگیز، آن وارونگی ارزشها که تاریخ اخلاق را دگرگون ساخت و هنوز هم ما را در چنگال خود اسیر نگه داشته است.»
خلاصه کتاب «تبارشناسی اخلاق» (On the Genealogy of Morality) مغز کلام اثر اندیشهساز «فریدریش نیچه» (Friedrich Nietzsche)، فیلسوف آلمانی است که در سال ۱۸۸۷ منتشر شد. این کتاب که یکی از تاثیرگذارترین آثار فلسفی قرن نوزدهم به شمار میرود، به بررسی ریشههای تاریخی و روانشناختی مفاهیم اخلاقی میپردازد. نیچه در این اثر با نگاهی انتقادی، خاستگاه مفاهیمی چون «خوب»، «بد»، «گناه» و «وجدان» را مورد کاوش قرار میدهد و نشان میدهد چگونه این مفاهیم در طول تاریخ دستخوش تغییر و دگرگونی شدهاند. این کتاب که در سه رساله مجزا نگاشته شده، یکی از رادیکالترین نقدهای تاریخ فلسفه به اخلاق مسیحی و مدرن است.
بخشی از کتاب تبارشناسی اخلاق:
«این موجودات رنجکشیده و بیمار، با چه اشتیاقی به دنبال دلیلی برای درد خود میگردند! با چه حرصی در میان گذشتههای خود میکاوند، در میان خطاها و گناهان خویش غوطهور میشوند، تا شاید بتوانند رنج خود را توجیه کنند! آنان میخواهند به هر قیمتی که شده مقصری بیابند، مقصری که بتوان او را مجازات کرد، مقصری که بتوان تمام بار گناه و مسئولیت را بر دوش او انداخت. آنان خود را با این زهر مسموم میکنند، با این توهم که گویا با یافتن مقصر و مجازات او میتوانند درد خود را تسکین دهند. اما این جستجوی بیپایان برای یافتن مقصر، این میل سیریناپذیر به مجازات، خود نشانهای از همان بیماری است که آنان را از درون میخورد.
آری، زمانی انسانهای والا و نجیب، با غروری طبیعی و بیتکلف، خود را «خوب» مینامیدند و با نگاهی از بالا به پایین، دیگران را «بد» و «پست» میخواندند. در آن روزگار، «خوب» بودن به معنای قدرتمند بودن، شکوهمند بودن و والامقام بودن بود. اما اکنون، پس از آن انقلاب بزرگ در نظام ارزشها، پس از آن پیروزی بردگان در اخلاق، همه چیز وارونه شده است. اکنون «خوب» بودن به معنای ضعیف بودن، فروتن بودن و رنج کشیدن است. این است آن معجزه شگفتانگیز، آن وارونگی ارزشها که تاریخ اخلاق را دگرگون ساخت و هنوز هم ما را در چنگال خود اسیر نگه داشته است.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/11/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب تبارشناسی اخلاق