خلاصه کتاب کشتن مرغ مقلد
نویسنده:
هارپر لی
امتیاز دهید
معرفی کتاب کشتن مرغ مقلد:
خلاصه کتاب «کشتن مرغ مقلد» (To Kill a Mockingbird) روایتیست کوتاه از اثر تحسین شده «هارپر لی» (Harper Lee)، نویسنده آمریکایی که در سال ۱۹۶۰ منتشر و بلافاصله به یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبیات آمریکا تبدیل شد. این رمان که در سال ۱۹۶۱ جایزه پولیتزر را دریافت کرد، داستان زندگی در جنوب آمریکا را در دهه ۱۹۳۰ از نگاه دختری به نام اسکات فینچ (با نام مستعار اسکاوت) روایت میکند. کتاب به مسائل پیچیده نژادپرستی، بیعدالتی، و از دست دادن معصومیت کودکی میپردازد. داستان حول محور آتیکوس فینچ، پدر اسکاوت، وکیلی که از مردی سیاهپوست در برابر اتهامی نادرست دفاع میکند، شکل میگیرد.
بخشی از کتاب کشتن مرغ مقلد:
«مرغ مقلد فقط موسیقی میسازد تا ما از آن لذت ببریم. آنها هیچ کاری نمیکنند جز اینکه برای ما آواز میخوانند. مرغهای مقلد آزاری به باغچههای ما نمیرسانند، در انبار غلات لانه نمیسازند، و کاری نمیکنند جز اینکه قلبهایشان را در آواز خواندن برای ما میگذارند. به همین دلیل است که کشتن مرغ مقلد گناه است. اسکاوت عزیزم، وقتی کمی بزرگتر شوی، این را بهتر درک خواهی کرد. پدرت درست میگوید، و این چیزی است که باید همیشه به خاطر داشته باشی: کشتن یک مرغ مقلد گناه است، چون آنها موجوداتی بیآزار هستند که فقط میخواهند زیبایی را به دنیای ما هدیه کنند.
یک روز تابستانی گرم بود، از آن روزهایی که آسفالت خیابان زیر پاهایت نرم میشود. من و جم از پلههای دادگاه پایین میآمدیم. آتیکوس جلوتر از ما راه میرفت و کیف چرمیاش را محکم در دست گرفته بود. وقتی به در اصلی رسیدیم، دیدیم که تمام سیاهپوستان بالکن - همان جایی که ما نشسته بودیم - از جایشان بلند شدهاند. رورند سایکس صدایش را صاف کرد و گفت: "اسکات فینچ، بایست. پدرت داره رد میشه." و من در آن لحظه، برای اولین بار در زندگیام، معنای واقعی احترام را درک کردم. نه احترامی که از روی ترس یا اجبار باشد، بلکه احترامی که از صمیم قلب میآید و با عشق و قدردانی همراه است.»
خلاصه کتاب «کشتن مرغ مقلد» (To Kill a Mockingbird) روایتیست کوتاه از اثر تحسین شده «هارپر لی» (Harper Lee)، نویسنده آمریکایی که در سال ۱۹۶۰ منتشر و بلافاصله به یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبیات آمریکا تبدیل شد. این رمان که در سال ۱۹۶۱ جایزه پولیتزر را دریافت کرد، داستان زندگی در جنوب آمریکا را در دهه ۱۹۳۰ از نگاه دختری به نام اسکات فینچ (با نام مستعار اسکاوت) روایت میکند. کتاب به مسائل پیچیده نژادپرستی، بیعدالتی، و از دست دادن معصومیت کودکی میپردازد. داستان حول محور آتیکوس فینچ، پدر اسکاوت، وکیلی که از مردی سیاهپوست در برابر اتهامی نادرست دفاع میکند، شکل میگیرد.
بخشی از کتاب کشتن مرغ مقلد:
«مرغ مقلد فقط موسیقی میسازد تا ما از آن لذت ببریم. آنها هیچ کاری نمیکنند جز اینکه برای ما آواز میخوانند. مرغهای مقلد آزاری به باغچههای ما نمیرسانند، در انبار غلات لانه نمیسازند، و کاری نمیکنند جز اینکه قلبهایشان را در آواز خواندن برای ما میگذارند. به همین دلیل است که کشتن مرغ مقلد گناه است. اسکاوت عزیزم، وقتی کمی بزرگتر شوی، این را بهتر درک خواهی کرد. پدرت درست میگوید، و این چیزی است که باید همیشه به خاطر داشته باشی: کشتن یک مرغ مقلد گناه است، چون آنها موجوداتی بیآزار هستند که فقط میخواهند زیبایی را به دنیای ما هدیه کنند.
یک روز تابستانی گرم بود، از آن روزهایی که آسفالت خیابان زیر پاهایت نرم میشود. من و جم از پلههای دادگاه پایین میآمدیم. آتیکوس جلوتر از ما راه میرفت و کیف چرمیاش را محکم در دست گرفته بود. وقتی به در اصلی رسیدیم، دیدیم که تمام سیاهپوستان بالکن - همان جایی که ما نشسته بودیم - از جایشان بلند شدهاند. رورند سایکس صدایش را صاف کرد و گفت: "اسکات فینچ، بایست. پدرت داره رد میشه." و من در آن لحظه، برای اولین بار در زندگیام، معنای واقعی احترام را درک کردم. نه احترامی که از روی ترس یا اجبار باشد، بلکه احترامی که از صمیم قلب میآید و با عشق و قدردانی همراه است.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/11/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب کشتن مرغ مقلد