کابوس مرگ
نویسنده:
ویلیام آیریش
مترجم:
ع. حداد
امتیاز دهید
گزیده ای از متن کتاب:
ناگهان مهاجم از آن هیکل بی ریخت و غول آسا بیرون آمد و درست مردی مثل من شد. مردی بی دفاع و بی خطر که با قیافه ملالت باری به روی من نگریست. مثل اینکه به من میگفت: چرا این کار را با من کردی؟
نتوانستم در مقابل این گفته طاقت بیاورم. به روی او خم شدم و کورمال کورمال محل قلب او را جستجو کردم. مقصودم این نبود که به مدد او بروم. مقصودم این بود که این نگاه ملالت بار و تهمت زننده اش را خاموش کنم. وقتی که قلب را زیر انگشتهای خود یافتم، درفش را به شدت در آن فرو بردم و هماندم واپس رفتم. نقاب که همچنان در انتهای صحنه حاضر و ناظر بود، زوزه جگرخراشی از دل برآورد. سپس مانند چیزی که به وسیله نخهایی کشانده شود، ناپدید شد. صدای بسته شدن دری را شنیدم و به تندی برگشتم تا ببینم که زن از کدام در گریخته است...
بیشتر
ناگهان مهاجم از آن هیکل بی ریخت و غول آسا بیرون آمد و درست مردی مثل من شد. مردی بی دفاع و بی خطر که با قیافه ملالت باری به روی من نگریست. مثل اینکه به من میگفت: چرا این کار را با من کردی؟
نتوانستم در مقابل این گفته طاقت بیاورم. به روی او خم شدم و کورمال کورمال محل قلب او را جستجو کردم. مقصودم این نبود که به مدد او بروم. مقصودم این بود که این نگاه ملالت بار و تهمت زننده اش را خاموش کنم. وقتی که قلب را زیر انگشتهای خود یافتم، درفش را به شدت در آن فرو بردم و هماندم واپس رفتم. نقاب که همچنان در انتهای صحنه حاضر و ناظر بود، زوزه جگرخراشی از دل برآورد. سپس مانند چیزی که به وسیله نخهایی کشانده شود، ناپدید شد. صدای بسته شدن دری را شنیدم و به تندی برگشتم تا ببینم که زن از کدام در گریخته است...
آپلود شده توسط:
morad850
1399/11/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کابوس مرگ