جهان پهلوان مفرد قلندر
نویسنده:
جمشید صداقت نژاد
امتیاز دهید
از متن کتاب:
یوزپلنگ ماده در حالی که برای سه توله اش که در گودالی امن در قلب بیشه آرمیده بودند طعمهای دندانگیر و لذیذ از گوشت بره آهو آورده بود، خودش در اطراف آن گودال قدم میزد تا از طرف دشمنانش غافلگیر نشود. یوزپلنگ نر اما در گوشه ای دیگر نشسته و به تماشای غذا خوردن توله هایش نگاه می کرد. در حالی که بر حسب غریزه اش می دانست مدتی بعد که توله هایش قدرت پیدا کنند یا او و جفتش را از آن منطقه می رانند و یا خودشان از آنها شکست می خورند و از آن منطقه می روند و آن حریم امن را به آنها وا می گذارند.
در قانون جنگل ضعیف همیشه پایمال قوی است و آن کس زنده می ماند که قوی تر است. این قانون تنازع بقاست و رحم و شفقت در آن راه ندارد. و قانون مرگ برای ضعیف امر طبیعی است؛ هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد، درباره تمام حیوانات جنگل صادق است.
ناگهان نسیم صحراگرد از آن مکان گذشت و بازیگوشانه دور شد. اما از نگاههایی که یوزپلنگان نر و ماده به هم انداختند معلوم بود که رایحه خطر به هما مشامشان رسیده است و بوی دشمن را حس کرده اند. یوزپلنگ نر از جای برخاست کش و قوسی دلپذیر به عضلاتش داد و به راه افتاد و بر فراز صخره ای که تنها محل عبور به سوی کنامش بود سنگر گرفت و سینه اش را چنان به سنگ فشرد که حتی از چند قدمی هم کسی موفق به دیدنش نمی شد...
یوزپلنگ ماده در حالی که برای سه توله اش که در گودالی امن در قلب بیشه آرمیده بودند طعمهای دندانگیر و لذیذ از گوشت بره آهو آورده بود، خودش در اطراف آن گودال قدم میزد تا از طرف دشمنانش غافلگیر نشود. یوزپلنگ نر اما در گوشه ای دیگر نشسته و به تماشای غذا خوردن توله هایش نگاه می کرد. در حالی که بر حسب غریزه اش می دانست مدتی بعد که توله هایش قدرت پیدا کنند یا او و جفتش را از آن منطقه می رانند و یا خودشان از آنها شکست می خورند و از آن منطقه می روند و آن حریم امن را به آنها وا می گذارند.
در قانون جنگل ضعیف همیشه پایمال قوی است و آن کس زنده می ماند که قوی تر است. این قانون تنازع بقاست و رحم و شفقت در آن راه ندارد. و قانون مرگ برای ضعیف امر طبیعی است؛ هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد، درباره تمام حیوانات جنگل صادق است.
ناگهان نسیم صحراگرد از آن مکان گذشت و بازیگوشانه دور شد. اما از نگاههایی که یوزپلنگان نر و ماده به هم انداختند معلوم بود که رایحه خطر به هما مشامشان رسیده است و بوی دشمن را حس کرده اند. یوزپلنگ نر از جای برخاست کش و قوسی دلپذیر به عضلاتش داد و به راه افتاد و بر فراز صخره ای که تنها محل عبور به سوی کنامش بود سنگر گرفت و سینه اش را چنان به سنگ فشرد که حتی از چند قدمی هم کسی موفق به دیدنش نمی شد...
آپلود شده توسط:
کته کتاب
1403/11/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جهان پهلوان مفرد قلندر