خلاصه کتاب گتسبی بزرگ
نویسنده:
اسکات فیتز جرالد
امتیاز دهید
معرفی کتاب گتسبی بزرگ:
خلاصه کتاب «گتسبی بزرگ» (The Great Gatsby) مروری بر اثر ماندگار «اسکات فیتزجرالد» (Scott Fitzgerald)، نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد. این رمان که در دوران پرزرق و برق دهه ۱۹۲۰ آمریکا (عصر جاز) میگذرد، داستان جی گتسبی، مردی مرموز و ثروتمند را روایت میکند که عاشقانه در پی بازپسگیری عشق گمشده خود، دیزی بوکانان، است. از دریچه نگاه نیک کاراوی، راوی داستان، خواننده با دنیایی از تجمل، جاهطلبی و فساد آشنا میشود که زیر سطح درخشان آن، تراژدی عمیقی نهفته است. فیتزجرالد با نثری شاعرانه و تصویرسازیهای قدرتمند، نقد عمیقی بر رویای آمریکایی و پوچی مادیگرایی ارائه میدهد. این رمان که در زمان انتشار با استقبال چندانی روبرو نشد، امروزه به عنوان یکی از بزرگترین رمانهای ادبیات آمریکا شناخته میشود.
بخشی از کتاب گتسبی بزرگ:
در شبی مهتابی، زمانی که برگهای نقرهفام درختان در نسیم ملایم تابستانی میرقصیدند، من، نیک کاراوی، برای اولین بار وارد یکی از مهمانیهای افسانهای گتسبی شدم. صدای موسیقی جاز از عمارت عظیم و سفیدرنگ به گوش میرسید، در حالی که صدها مهمان، غرق در لباسهای پر زرق و برق و جواهرات درخشان، مانند پروانههای رنگارنگ در حیاط پهناور میچرخیدند. فوارههای مرمرین آب را به هوا میپاشیدند و نور ماه را منعکس میکردند، گویی هزاران الماس در هوا معلق بودند. بوی شامپاین و عطرهای گرانقیمت در هوا پیچیده بود و صدای خندهها و گفتگوهای مستانه فضا را پر کرده بود. در میان این همهمه، من به دنبال میزبان مرموز میگشتم، مردی که همه دربارهاش حرف میزدند اما کسی او را نمیشناخت. گتسبی، مردی که با ثروتش افسانهها ساخته بود و با مهمانیهایش دهان به دهان میگشت، اما خودش همچون سایهای در پس زمینه باقی میماند. وقتی سرانجام با گتسبی روبرو شدم، چیزی در چشمانش دیدم که مرا به خود جذب کرد. آن چشمهای سبز، عمیق و پر از امید، انگار به جایی دور، به آیندهای رویایی خیره شده بودند. لبخندش، آن لبخند نادر و درککننده که به ندرت در زندگی با آن روبرو میشوید، چنان اطمینان و گرمایی در خود داشت که برای لحظهای احساس کردم تمام دنیا را میشناسد و دوست دارد. اما پشت آن لبخند و آن نگاه مصمم، سایهای از غم و اندوه پنهان بود.»
بیشتر
خلاصه کتاب «گتسبی بزرگ» (The Great Gatsby) مروری بر اثر ماندگار «اسکات فیتزجرالد» (Scott Fitzgerald)، نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد. این رمان که در دوران پرزرق و برق دهه ۱۹۲۰ آمریکا (عصر جاز) میگذرد، داستان جی گتسبی، مردی مرموز و ثروتمند را روایت میکند که عاشقانه در پی بازپسگیری عشق گمشده خود، دیزی بوکانان، است. از دریچه نگاه نیک کاراوی، راوی داستان، خواننده با دنیایی از تجمل، جاهطلبی و فساد آشنا میشود که زیر سطح درخشان آن، تراژدی عمیقی نهفته است. فیتزجرالد با نثری شاعرانه و تصویرسازیهای قدرتمند، نقد عمیقی بر رویای آمریکایی و پوچی مادیگرایی ارائه میدهد. این رمان که در زمان انتشار با استقبال چندانی روبرو نشد، امروزه به عنوان یکی از بزرگترین رمانهای ادبیات آمریکا شناخته میشود.
بخشی از کتاب گتسبی بزرگ:
در شبی مهتابی، زمانی که برگهای نقرهفام درختان در نسیم ملایم تابستانی میرقصیدند، من، نیک کاراوی، برای اولین بار وارد یکی از مهمانیهای افسانهای گتسبی شدم. صدای موسیقی جاز از عمارت عظیم و سفیدرنگ به گوش میرسید، در حالی که صدها مهمان، غرق در لباسهای پر زرق و برق و جواهرات درخشان، مانند پروانههای رنگارنگ در حیاط پهناور میچرخیدند. فوارههای مرمرین آب را به هوا میپاشیدند و نور ماه را منعکس میکردند، گویی هزاران الماس در هوا معلق بودند. بوی شامپاین و عطرهای گرانقیمت در هوا پیچیده بود و صدای خندهها و گفتگوهای مستانه فضا را پر کرده بود. در میان این همهمه، من به دنبال میزبان مرموز میگشتم، مردی که همه دربارهاش حرف میزدند اما کسی او را نمیشناخت. گتسبی، مردی که با ثروتش افسانهها ساخته بود و با مهمانیهایش دهان به دهان میگشت، اما خودش همچون سایهای در پس زمینه باقی میماند. وقتی سرانجام با گتسبی روبرو شدم، چیزی در چشمانش دیدم که مرا به خود جذب کرد. آن چشمهای سبز، عمیق و پر از امید، انگار به جایی دور، به آیندهای رویایی خیره شده بودند. لبخندش، آن لبخند نادر و درککننده که به ندرت در زندگی با آن روبرو میشوید، چنان اطمینان و گرمایی در خود داشت که برای لحظهای احساس کردم تمام دنیا را میشناسد و دوست دارد. اما پشت آن لبخند و آن نگاه مصمم، سایهای از غم و اندوه پنهان بود.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/05/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب گتسبی بزرگ