۱۱ سپتامبر: فیلمنامه و عکس
نویسنده:
سمیرا مخملباف
امتیاز دهید
از متن کتاب:
حاشیه شهر تهران، بیابان، روز:
مردانی با لباس افغانی دور هم جمع شده اند. یکی از آن میان سر طنابی را که به چوبی وصل است می کشد و از انبوه مردان دور می شود و به عمق بیابان می رود. کم کم معلوم می شود طنابی که مرد می کشد به سطلی در عمق چاه آبی وصل است. سطل از چاه بیرون می آید. آب گل آلود است.
صدای یک مرد:
بابا زود باشین، آمریکا میخواد افغانستان رو بمبارون کنه. باید پناهگاه درست کنیم.
صدای مرد دیگر:
تمام چاه های آب خشک شده، نمی تونیم گل درست کنیم.
محوطه خشت زنی، روز:
کودکان پنج و شش ساله پاچه شلوارهایشان را بالا زده، گلها را لگد می کنند تا برای خشتزنی آماده شوند. عاقله دختر موبور پنج ساله ای که روسری گلداری بر سر دارد، سطل آب را بر گلها می ریزد و کنار عصمت پسر پنج ساله ای که سرش را با دستار بسته است می نشیند.
عاقله:
یک نفر افتاده توی چاه مرده بعد یه نفر دیگه رفته کمک اش کنه، افتاده توی چاه پاش شکسته...
بیشتر
حاشیه شهر تهران، بیابان، روز:
مردانی با لباس افغانی دور هم جمع شده اند. یکی از آن میان سر طنابی را که به چوبی وصل است می کشد و از انبوه مردان دور می شود و به عمق بیابان می رود. کم کم معلوم می شود طنابی که مرد می کشد به سطلی در عمق چاه آبی وصل است. سطل از چاه بیرون می آید. آب گل آلود است.
صدای یک مرد:
بابا زود باشین، آمریکا میخواد افغانستان رو بمبارون کنه. باید پناهگاه درست کنیم.
صدای مرد دیگر:
تمام چاه های آب خشک شده، نمی تونیم گل درست کنیم.
محوطه خشت زنی، روز:
کودکان پنج و شش ساله پاچه شلوارهایشان را بالا زده، گلها را لگد می کنند تا برای خشتزنی آماده شوند. عاقله دختر موبور پنج ساله ای که روسری گلداری بر سر دارد، سطل آب را بر گلها می ریزد و کنار عصمت پسر پنج ساله ای که سرش را با دستار بسته است می نشیند.
عاقله:
یک نفر افتاده توی چاه مرده بعد یه نفر دیگه رفته کمک اش کنه، افتاده توی چاه پاش شکسته...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/05/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ۱۱ سپتامبر: فیلمنامه و عکس