دفاع دکتر مصدق از نفت در زندان زرهی
از متن کتاب:
ساعت نه بعدازظهر هفتم خردادماه ۱۳۳۰، مرحوم دکتر حسین فاطمی از خانه آقای دکتر مصدق به من در تجریش تلفن کرد و گفت: آقا می خواهند با تو صحبت کنند. سپس آقای دکتر مصدق از من خواستند فردا صبح ساعت ۸ به خانه شان در شهر بروم. زیرا با من که با وجود عضویت جبهه ملی از روز ریاست دولت جز در مواقع لزوم با احضار، خدمتشان نمیرفتم کار لازمی دارند.
صبح هشتم خرداد حسب المقرر خدمت آقای دکتر رفتم. جمعی حضور داشتند، دکتر شایگان، دکتر قاسم زاده، دکتر سنجابی، ارسلان خلعتبری و چند تن دیگر. آقای دکتر مصدق گفتند دادخواست دولت انگلیس به دیوان بین المللی لاهه یک هفته است به دولت ابلاغ شده. این آقایان یکایک نوشته اند ولی دلچسب من نشده آخرین تیر ترکش تو هستی از تو میخواهم جواب را همین امروز تهیه کنی و دست مرا گرفت و به اتاق کوچکی جنب اتاق جلسه هدایت کرد و بصورت مزاح گفت: ژاندارم دم در اتاق میگذارم که تا تمام نکرده ای از اتاق بیرون نیائی. یادداشتهای کوتاه و مجملی را بعنوان مواد اولیه لایحه به من داد و مرا تنها گذاشت...
بیشتر
ساعت نه بعدازظهر هفتم خردادماه ۱۳۳۰، مرحوم دکتر حسین فاطمی از خانه آقای دکتر مصدق به من در تجریش تلفن کرد و گفت: آقا می خواهند با تو صحبت کنند. سپس آقای دکتر مصدق از من خواستند فردا صبح ساعت ۸ به خانه شان در شهر بروم. زیرا با من که با وجود عضویت جبهه ملی از روز ریاست دولت جز در مواقع لزوم با احضار، خدمتشان نمیرفتم کار لازمی دارند.
صبح هشتم خرداد حسب المقرر خدمت آقای دکتر رفتم. جمعی حضور داشتند، دکتر شایگان، دکتر قاسم زاده، دکتر سنجابی، ارسلان خلعتبری و چند تن دیگر. آقای دکتر مصدق گفتند دادخواست دولت انگلیس به دیوان بین المللی لاهه یک هفته است به دولت ابلاغ شده. این آقایان یکایک نوشته اند ولی دلچسب من نشده آخرین تیر ترکش تو هستی از تو میخواهم جواب را همین امروز تهیه کنی و دست مرا گرفت و به اتاق کوچکی جنب اتاق جلسه هدایت کرد و بصورت مزاح گفت: ژاندارم دم در اتاق میگذارم که تا تمام نکرده ای از اتاق بیرون نیائی. یادداشتهای کوتاه و مجملی را بعنوان مواد اولیه لایحه به من داد و مرا تنها گذاشت...
آپلود شده توسط:
souba
1403/01/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دفاع دکتر مصدق از نفت در زندان زرهی