ببر گراز دندان
نویسنده:
فریتس هوخ ولدر
مترجم:
پرویز ممنون
امتیاز دهید
مقدمه نویسنده:
این نمایشنامه پس از سالیان درازی که مرا به خود مشغول داشت، نخستین مرتبه در تابستان ۱۹۶۸ بر کاغذ آمد و در طی سالهای بعد چند بار در آن تغییراتی داده شد تا بالاخره در پائیز ۱۹۷۴ نسخه نهایی آن به اتمام رسید. به همین سبب انتشار برگردان فارسی «ببر گراز دندان» را از این نظر نیز گرامی میدارم که به من فرصت می دهد با فاصله ای بیش از دو سال نظرم را درباره مسایل و خواستهای این اثر پیچیده در چند کلمه بازگویم.
به عقیده من «ببر گراز دندان» بیش از هر چیز یک «کمدی ادبی ساده در لحن گفت و شنودی متعارف میان متفکران» است که مهمترین سوال زمان ما را مطرح میکند آیا نسل انسان به این سرنوشت محکوم نشده که از طریق هیولاترین امتیازش، مغزش، روزی بکلی برافتد، همانطور که روزی دندانهای درشت ببر گراز دندان که در اصل ضامن حیات و بقایش بود سبب بر افتادن نسل این حیوان شد؟
البته این سئوالی نیست که بتوان به آن پاسخ داد. عقل آدمی و احساس آدمی در پس این امید نهفته است که چنین نخواهد شد و هر کس آینده بشریت را از دید این شب تاریک بنگرد، سرنوشتی به از سرنوشت لازارتی بدیمن و پریشان حال نخواهد داشت که در نمایشنامه سر انجام راهی تیمارستان می گردد؛ با این همه به نظر من طرح این سوال به عنوان یک هشدار به حق است.
من پیش از «بیرگر از دندان» در دو نمایشنامه خود، «دادستان» (۱۹۴۸) و «فرمان» (۱۹۶۷) به این حرف پرداخته ام که روزی بیماری نزد یک روان پزشک معروف بر زبان آورده بود: «کسی در تعقیب من است - و آن خود من هستم!» در «ببر گراز دندان» این خود تعقیب کردن از زمان «ادیپ شهریار» یکی از مضامین برجسته تئاتر به شکل کلی تری مورد سوال قرار می گیرد: آیا اصولا انسان در تعقیب نسل خود نیست؟ در اینجا باید سخن گوتفرید کلر را نقل کنم که « آن کس که امید از دست میدهد زنده در قبر می زید.»
بیشتر
این نمایشنامه پس از سالیان درازی که مرا به خود مشغول داشت، نخستین مرتبه در تابستان ۱۹۶۸ بر کاغذ آمد و در طی سالهای بعد چند بار در آن تغییراتی داده شد تا بالاخره در پائیز ۱۹۷۴ نسخه نهایی آن به اتمام رسید. به همین سبب انتشار برگردان فارسی «ببر گراز دندان» را از این نظر نیز گرامی میدارم که به من فرصت می دهد با فاصله ای بیش از دو سال نظرم را درباره مسایل و خواستهای این اثر پیچیده در چند کلمه بازگویم.
به عقیده من «ببر گراز دندان» بیش از هر چیز یک «کمدی ادبی ساده در لحن گفت و شنودی متعارف میان متفکران» است که مهمترین سوال زمان ما را مطرح میکند آیا نسل انسان به این سرنوشت محکوم نشده که از طریق هیولاترین امتیازش، مغزش، روزی بکلی برافتد، همانطور که روزی دندانهای درشت ببر گراز دندان که در اصل ضامن حیات و بقایش بود سبب بر افتادن نسل این حیوان شد؟
البته این سئوالی نیست که بتوان به آن پاسخ داد. عقل آدمی و احساس آدمی در پس این امید نهفته است که چنین نخواهد شد و هر کس آینده بشریت را از دید این شب تاریک بنگرد، سرنوشتی به از سرنوشت لازارتی بدیمن و پریشان حال نخواهد داشت که در نمایشنامه سر انجام راهی تیمارستان می گردد؛ با این همه به نظر من طرح این سوال به عنوان یک هشدار به حق است.
من پیش از «بیرگر از دندان» در دو نمایشنامه خود، «دادستان» (۱۹۴۸) و «فرمان» (۱۹۶۷) به این حرف پرداخته ام که روزی بیماری نزد یک روان پزشک معروف بر زبان آورده بود: «کسی در تعقیب من است - و آن خود من هستم!» در «ببر گراز دندان» این خود تعقیب کردن از زمان «ادیپ شهریار» یکی از مضامین برجسته تئاتر به شکل کلی تری مورد سوال قرار می گیرد: آیا اصولا انسان در تعقیب نسل خود نیست؟ در اینجا باید سخن گوتفرید کلر را نقل کنم که « آن کس که امید از دست میدهد زنده در قبر می زید.»
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/02/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ببر گراز دندان