چهره استعمارگر، چهره استعمارزده
از مقدمه کتاب:
فقط «جنوبی» صلاحیت گفتگو از بردگی را دارد زیرا سیاه را می شناسد. مردمان منزه و انتزاعی شمال فقط انسان را میشناسند که مفهومی است کلی: این استدلال خوش آیند هنوز هم بکار میرود بویژه در ایالت هوستون، در روزنامه های اورلئان جدید و بعد هم از آنجا که بالاخره هر کس نسبت به یک نفر احساس «شمالی گری» میکند، در الجزایر فرانسه روزنامه های الجزایر یادآور می شوند که تنها «مستعمره چی» حق دارد درباره مستعمره قضاوت کند و دیگران یعنی ما «مرکز نشینان» کم تجربه ایم. پس صحرای سوزان آفریقا را یا باید از دریچه چشم آنان بنگریم یا جز آتش نبینیم. من به کسانی که هنوز تحت تاثیر این نوع تهدیدها قرار میگیرند سفارش میکنم که چهره استعمارگر و چهره استعمار زده را بخوانند زیرا تجربه ای است ضد تجربه این نویسنده تونسی قبلا در کتاب «مجسمه نمکی» دوران تلخ جوانی خود را شرح داده است خود او کیست؟ استعمارگر است یا استعمار زده؟ خواهد گفت نه اینم و نه آن! شما شاید بگوئید این است و هم آن نتیجه در هر حال یکی است «ممی» خود جزو گروههای بومی ولی غیر مسلمان است: «با موقعیتی کم و بیش برتر از گروه استعمار زدگان... و برکنار از گروه استعمارگران». با اینکه اینان او را از کوشیدن به منظور ادغام شدن در جامعه اروپایی کاملا ناامید نمی سازند. افراد این گروه که با طبقه کارگر بستگی حقیقی دارند و به خاطر امتیازهائی ناچیز از آنان جدا افتاده اند در عدم آسایش مدام بسر می برند. «ممی» این همبستگی و این جدائی دو جانبه را احساس کرده است...
بیشتر
فقط «جنوبی» صلاحیت گفتگو از بردگی را دارد زیرا سیاه را می شناسد. مردمان منزه و انتزاعی شمال فقط انسان را میشناسند که مفهومی است کلی: این استدلال خوش آیند هنوز هم بکار میرود بویژه در ایالت هوستون، در روزنامه های اورلئان جدید و بعد هم از آنجا که بالاخره هر کس نسبت به یک نفر احساس «شمالی گری» میکند، در الجزایر فرانسه روزنامه های الجزایر یادآور می شوند که تنها «مستعمره چی» حق دارد درباره مستعمره قضاوت کند و دیگران یعنی ما «مرکز نشینان» کم تجربه ایم. پس صحرای سوزان آفریقا را یا باید از دریچه چشم آنان بنگریم یا جز آتش نبینیم. من به کسانی که هنوز تحت تاثیر این نوع تهدیدها قرار میگیرند سفارش میکنم که چهره استعمارگر و چهره استعمار زده را بخوانند زیرا تجربه ای است ضد تجربه این نویسنده تونسی قبلا در کتاب «مجسمه نمکی» دوران تلخ جوانی خود را شرح داده است خود او کیست؟ استعمارگر است یا استعمار زده؟ خواهد گفت نه اینم و نه آن! شما شاید بگوئید این است و هم آن نتیجه در هر حال یکی است «ممی» خود جزو گروههای بومی ولی غیر مسلمان است: «با موقعیتی کم و بیش برتر از گروه استعمار زدگان... و برکنار از گروه استعمارگران». با اینکه اینان او را از کوشیدن به منظور ادغام شدن در جامعه اروپایی کاملا ناامید نمی سازند. افراد این گروه که با طبقه کارگر بستگی حقیقی دارند و به خاطر امتیازهائی ناچیز از آنان جدا افتاده اند در عدم آسایش مدام بسر می برند. «ممی» این همبستگی و این جدائی دو جانبه را احساس کرده است...
آپلود شده توسط:
hanieh
1402/10/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چهره استعمارگر، چهره استعمارزده