رسته‌ها
باغ آلبالو: کمدی در چهار پرده
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 5 رای
نویسنده:
مترجم:
بزرگ علوی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 5 رای
پرده اول:
اطاقی که همیشه باسم «اطاق بچه ها» نامیده می شود. یکی از درها باطلاق آنها میرود سحر است. چیزی نمانده که خورشید طلوع کند. ماه اردیبهشت است و درختان آلبالو شکوفه کرده اند. اما در باغ هوا خنك و اثر سرمای صبح هنوز باقی است. پنجره های اطاق باز هستند. (دونیاشا، شمع در دست و لاپاخین کتاب در دست وارد می شوند.)
می شود .
لا پاخین -- الحمدالله که قطار آمد. چه ساعتیست؟
دو نیاشا -- نزديك دو است. (شمع را خاموش میکند.) هوا دارد روشن می شود.
لا پاخین -- چندر قطار دیر کرده؟ اقلا دو ساعت دیر آمده. (خمیازه میکشد و کشاله میرود.) عجب آدم ابلهی هستم من! مخصوصاً آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان، یکمرتبه خوابم برد؛ نشسته خوابم برد. جای تأسف است. کاشکی تو مرا بیدار میکردی .
دونیاشا -- من خیال کردم که شما رفته اید. (گوش میگیرد.) بنظرم دارند می آیند.
لا پاخین -- (گوش میگیرد.) نه ... تا چمدانهایشان را بگیرند و به کارهایشان رسیدگی کنند ... (سکوت) ليوبف اندره بونا پنج سال در خارجه بسر برده، حالا چه شکلی باید شده باشد ... آدم خوبیست. آدم خوش خلق و ساده ایست. یادم میآید، وقتی پسر بچه ١٥ ساله بودم، پدر خدا بیامرزم - آنوقت در ده دکانی داشت و کسب میکرد - با مشت بصورتم زد و خون از دهانم ریخت ... نمیدانم چه کاری داشتیم که با هم به این حیاط آمده بودیم، مست هم بود لیوف اندره یونا، خوب خوب یادم هست، هنوز دختر جوان و نحیفی بود، دست مرا گرفت و برد دم صورت شوئی، توی همین اطاق بچه ها بود. گفتش: «گریه نکن دهاتی کوچولو، بزرگ میشوی عروسی میکنی، یادت میرود.»...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
69
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ملا ممدجان
ملا ممدجان
1402/08/12

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی باغ آلبالو: کمدی در چهار پرده

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
باغ آلبالو: کمدی در چهار پرده
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک