آهنگی برای چهارشنبه ها
نویسنده:
فرهاد حسن زاده
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
حالا، اسمی که یادم نمیره همین اسم ساده و قشنگی یه که اولین بار نه ماه پیش شنیدمش و همین الان با دستهایی که از تردید می لرزند اون اسم رو روی پاکت نامه ای مینویسم که نمیدونم به دستش میرسه یا نه! حالا، لم میدم روی مبل پشت پنجره ای که از درزش و از کنار پرده صدفی رنگش سوز سرما می یاد داخل و به صدای ویولون علیمردان گوش میدم که غم عجیبی تو نتهاشه و گوش رو مثل انگشتهای لطیف یه دست مهربون، نوازش میده نوازش میده و نزدیک میشه. حالا، علیمردان رسیده پشت پنجره و منتظره که بازش کنم. اگه بازش کنم میدونم قطع میشه و دیگه آهنگ نمیزنه تا سلام و علیک کنه. صبر می کنم، گوش می گیرم و بعد دستگیره رو می چرخونم. هوای سرد به صورتم دست میکشه و سردم میکنه. علیمردان دست از آرشه کشیدن بر می داره و گردنش رو نیم دور میچرخونه عینکش رو عوض کرده. سفیدی چشمای قلنبه ش از پس عینکش توی ذوق میزنه. اسکناسی رو که تا کرده ام می چپونم توی جیب کتش و سلام می کنم...
بیشتر
حالا، اسمی که یادم نمیره همین اسم ساده و قشنگی یه که اولین بار نه ماه پیش شنیدمش و همین الان با دستهایی که از تردید می لرزند اون اسم رو روی پاکت نامه ای مینویسم که نمیدونم به دستش میرسه یا نه! حالا، لم میدم روی مبل پشت پنجره ای که از درزش و از کنار پرده صدفی رنگش سوز سرما می یاد داخل و به صدای ویولون علیمردان گوش میدم که غم عجیبی تو نتهاشه و گوش رو مثل انگشتهای لطیف یه دست مهربون، نوازش میده نوازش میده و نزدیک میشه. حالا، علیمردان رسیده پشت پنجره و منتظره که بازش کنم. اگه بازش کنم میدونم قطع میشه و دیگه آهنگ نمیزنه تا سلام و علیک کنه. صبر می کنم، گوش می گیرم و بعد دستگیره رو می چرخونم. هوای سرد به صورتم دست میکشه و سردم میکنه. علیمردان دست از آرشه کشیدن بر می داره و گردنش رو نیم دور میچرخونه عینکش رو عوض کرده. سفیدی چشمای قلنبه ش از پس عینکش توی ذوق میزنه. اسکناسی رو که تا کرده ام می چپونم توی جیب کتش و سلام می کنم...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آهنگی برای چهارشنبه ها