رسته‌ها
باغ، باغ، باغ ما: یک داستان
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 4 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 4 رای
سرآغاز داستان:
گفته ایم و قرار شده از همین جا برویم. قرار شده جمع بشویم اینجا. همین جا، نه سر کوچه استر مردخای، اول خیابان عباس آباد، پنجاه قدمی میدان، که حالا بعد از انقلاب، بالای ستون سنگی وسطش، جای مجسمه، الله سبز نئونی کار گذاشته اند، که می چرخد. و هر یکی دو لحظه رو می کند به یکی از شش خیابان دور میدان. آن جا نه، قرار شده جمع بشویم اینجا، همین جا، روبروی سر در باغ ملی.
آمده ام، نشسته ام منتظر که بیایند. که جمع شویم برویم. برویم باغ.
می شود یکی شان را یاد کرد. می شود یکی را از میانشان فقط اسم برد و انتخاب کرد؛ می توانیم. هر کداممان یکی حتا. بس که زیاد است باغ. می گوییم باغ و باغ مقصودمان نیست...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
227
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Ataman
Ataman
1402/05/11

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی باغ، باغ، باغ ما: یک داستان

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
باغ، باغ، باغ ما: یک داستان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک